فیلمسازی که آثاری کمهزینه میسازد و بیش از آنکه موفق به جذب تماشاگر انبوه شود، منتقدان و جشنوارههای سینمایی از آنها استقبال بهعمل میآورند.
«مویه مار سیاه» تازهترین کار این فیلمساز، هم در ادامه همین رویکرد ساخته شده است.
در «مویه مار سیاه»، فیلمساز درام اثر را بر مبنای یک ارتباط غریب شکل میدهد؛ ری دختری آشفتهحال که بر اثر یک اتفاق بر سر راه لازاروس، پیرمردی گوشهگیر قرار میگیرد و لازاروس، ری را از منجلابی که دچار شده نجات میدهد.
این البته فقط یک سوی ماجراست چون حضور ری، موجب نوعی استعلای روحی میشود که البته فقط شامل ری نمیشود و خود لازاروس را هم به نوعی در بر میگیرد. در واقع فیلمساز دو آدم با شرایط روحی نامناسب را مقابل یکدیگر قرار میدهد و آنها را از آشفتگی به آرامش میرساند.
ری با نامزدش ازدواج میکند و لازاروس هم دیگر آن پیرمرد گوشهگیر ابتدای فیلم نیست.
فیلم هر جا که بر تم محوریاش متمرکز میشود؛ کم و بیش موفق است و هر جا به سراغ داستانها و شخصیتهای فرعی میرود، ناکام میماند.
بماند که خود بیماری ری، به سختی به باور مخاطب مینشیند. چیزی که بیش از هر چیز «مویه مار سیاه» را به فیلمی قابل تأمل تبدیل کرده بازی خوب ساموئل ال جکسون در نقش لازاروس است. کریستینا ریچی هم در نقش ری پذیرفتنی است.