سه‌شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۶
۰ نفر

مریم سمائی: دخترک سرش پایین است، به چشمان کسی نگاه نمی‌کند، مستاصل است، انگار ترس دارد، ترس از اینکه غم چشمانش، غم نهانش را بر ملا کند، آنقدر مظلوم و ساکت است که فقط از دستانی که در دست می‌گیریم به زمختی کارش پی می‌بریم، چندبار مددکار از او می‌خواهد حرف بزند اما عاطفه نه از غصه‌هایش می‌گوید و نه از کارش شکایت دارد.

غم عاطفه‌ها

در جنوب تهران از بين مسيرهاي خاكي و پر از نخاله ساختماني كه بگذريم، پشت آن مخروبه‌ها و محل اجتماع معتادان، يك گاوداري با چندين اتاق وجود دارد و مالك، هر كدام از اتاق‌ها را به خانواده‌اي اجاره داده است. عاطفه دختري 13ساله است كه به همراه پدر بيمار و 2خواهرش در يكي از اين اتاق‌ها زندگي مي‌كند.مادر عاطفه سال‌ها پيش آنها را رها كرده و او سال‌هاست كه طعم تلخ بي‌مادري را مي‌چشد. وارد گاوداري كه مي‌شويم چند نفري از داخل اتاقك‌هاي سيماني به بيرون سر مي‌كشند تا ببينند غريبه‌اي كه وارد محوطه شده كيست؟ نگاه‌هاي پرسشگر تا زماني كه وارد اتاق مي‌شويم ما را دنبال مي‌كند. در گوشه اتاق، پدري زمينگير در بستر خوابيده و دختر جوان كه خواهر بزرگ‌تر است به همراه عاطفه از او نگهداري مي‌كند. پدر عاطفه حدود 8ماهي است كه زمينگير شده و هنوز بيماري‌اش تشخيص داده نشده است، دست و پايش ورم كرده و اين تورم توان جابه‌جايي و حركت را از او مي‌گيرد.

  • كار در كارخانه با دستمزد 5هزار توماني

عاطفه اين روزها نگران است، نگراني را به وضوح مي‌توان در چشمانش ديد، خواهر عاطفه ازدواج كرده و به‌زودي از پيش آنها مي‌رود. عاطفه از وقتي خواهرش نامزد كرده مضطرب است اما نمي‌خواهد در مقابل زندگي زانو خم كند و دوست دارد روي پاي خود بايستد، از چندين‌ماه پيش به همراه خواهرش به كارخانه بسته‌بندي گوني مي‌رود و حالا كه خواهرش ازدواج كرده بايد به تنهايي هزينه زندگي را به دوش بكشد.

خواهرش مي‌گويد: تا وقتي خودم سر كار مي‌رفتم نمي‌گذاشتم كه فشاري به عاطفه وارد شود، كار بسيار سنگين است و عاطفه دختر نحيفي است.

عاطفه هنوز سرش پايين است و به گل‌هاي قالي كهنه كه رنگي به رو ندارند خيره شده است، براي اينكه او را به حرف آورده باشيم از او مي‌پرسيم كار در كارخانه سخت است؟ نگاهي مي‌كند و سرش را به زير مي‌اندازد و مي‌گويد: رول‌هاي گوني سنگين است، ما بايد رول‌هاي گوني را از هم باز كنيم.

از او مي‌پرسيم بابت اين كار چقدر دستمزد مي‌گيري؟ مي‌گويد: دستمزدم 5هزار تومان در روز است. من بعد از مدرسه به كارخانه مي‌روم و تا ساعت 6بعد ازظهر در كارخانه كار مي‌كنم؛ دستمزد 5هزار توماني در قبال كاري سخت براي دختري نحيف. نگاه به عاطفه ما را به ياد هزاران كودك كاري مي‌اندازد كه بي‌رحمانه از دوره كودكي مي‌گذرند و يكباره بزرگ مي‌شوند؛ كودكاني كه پذيرفته‌اند ديگر كودك نباشند و با جثه كوچكشان كارهاي بزرگ انجام دهند.

  • غم نان و بدهي 300هزار توماني

عاطفه گله‌اي از كار كردن ندارد اما دستمزد پايين او كفاف هزينه‌هاي زندگي را نمي‌دهد و همين امر تشويش دخترك را بيشتر مي‌كند. او مي‌گويد: مغازه‌اي كه از او خريد مي‌كرديم ديگر به ما نسيه نمي‌دهد و گفته تا بدهي‌ات را تسويه نكني خبري از نسيه نيست.

درباره بدهي‌اش مي‌پرسيم و او مي‌گويد: بدهي ما 300هزار تومان شده است و ديگر مغازه‌دار حاضر به دادن جنس به ما به‌صورت نسيه نيست.

عاطفه درباره محل زندگي‌شان هم مي‌گويد: پدرم در گاوداري كار مي‌كرد و ما هم كنارش در همين محل زندگي مي‌كرديم، چند وقتي است كه پدرم زمينگير شده و اجاره 80هزار توماني اتاقمان 2ماهي مي‌شود كه عقب افتاده، اما من كار مي‌كنم و به‌زودي اجاره‌مان را مي‌دهم.

با يك حساب سرانگشتي متوجه مي‌شويم كه عاطفه بايد بيش از 3‌ماه كار كند تا بدهي 460هزار توماني مغازه‌دار و مالك گاوداري را بپردازد؛ دختري كه دست‌هاي كوچكش ياراي كارهاي سخت را ندارد اما مشقات زندگي، كار كردن را به او حكم كرده است.

  • مشق‌هاي ناتمام

عاطفه كلاس چهارم است و در مدرسه‌اي كه يك مؤسسه خيريه ارتقاي كيفيت زندگي ايرانيان براي آموزش كودكان كار ايجاد كرده درس مي‌خواند. درس خواندن را دوست دارد و دلش مي‌خواهد معلم رياضي شود اما اين روزها فكر نرفتن به مدرسه مدام در ذهنش مي‌چرخد.وقتي از او دليل اين موضوع را مي‌پرسيم مي‌گويد: من مدرسه را دوست دارم اما چون سر كار مي‌روم و بايد از پدرم نگهداري كنم نمي‌توانم مشق‌هايم را خوب بنويسم و درسم ضعيف است، وقتي به مدرسه مي‌روم و ناراحتي معلم‌ام بابت مشق‌هاي نوشته نشده‌ام را مي‌بينم ناراحت مي‌شوم و خجالت مي‌كشم.دوست ندارم خانم معلم‌ام را ناراحت كنم اما خسته‌ام و زماني براي درس خواندن ندارم.

  • دختري بدون حق حيات قانوني

داستان تلخ زندگي عاطفه زماني تلخ‌تر مي‌شود كه متوجه مي‌شويم او شناسنامه هم ندارد. عاطفه دختري دورگه است كه مادرش ايراني و پدرش افغان است و تبار ايراني از جانب مادر نتوانسته به او تابعيت ايراني و قانوني بدهد. او فقط در اين يك مورد است كه لب به گله مي‌گشايد و از نداشتن شناسنامه اظهار ناراحتي مي‌كند. ناراحت است از اينكه با نامه به مدرسه مي‌رود و شناسنامه و حتي كارتي ندارد كه نشان‌دهنده هويت او باشد.

نازنين زهرا، خواهر 5ساله عاطفه هم شناسنامه ندارد و اين دو خواهر بدون هيچ هويتي در مكاني كه دور از منازل مسكوني است زندگي مي‌كنند.

  • آرزوي بهبود پدر و برگشت مادر

چشمان عاطفه با وجود غم فراوان مي‌خندد، آنقدر نگاهش آرام است كه تمام حس نااميدي را از دل بيرون مي‌كند، فقط گاهي نقاب بزرگ شدن از چهره‌اش كنار مي‌رود و حلقه‌هاي نمناك در چشمانش رويت مي‌شود.

زماني كه از مادر مي‌گويد تمناي آغوش مادر از تك تك واژه‌هايش مي‌بارد. دلش مي‌خواهد مادر به خانه بر گردد و پدر مثل روزهاي گذشته سرپا شود.

با وجود تمام نداشتن‌ها، قناعت را آموخته و تنها آرزويش بهبود پدر است. دختري كه از كمترين مواهب زندگي برخوردار است و هيچ آرزويي به غيراز اينكه پدرش از بستر بيماري برخيزد و مادر به خانه برگردد ندارد.

  • حرف‌هايي از زبان يك پدر

پدر عاطفه بيش از 30سال است كه به ايران آمده و 25سال پيش با يك زن ايراني ازدواج كرده است، حاصل اين ازدواج 4دختر است كه 2دختر ازدواج كرده‌اند و 2دختر 13ساله و 5ساله نزد پدر هستند.

پدر عاطفه چند ماهي است كه بيمار شده و بدنش دچار تورم مي‌شود به‌طوري كه قدرت جابه‌جايي و حركت را از او گرفته است. مرد ميانسال با حال نزاري در بستر بيماري افتاده و كودك خردسال و دخترك نوجوانش از او نگهداري مي‌كنند.

خواهر بزرگ‌تر عاطفه مي‌گويد: اگر ويلچر يا واكري داشتيم پدرمان مي‌توانست كارهاي شخصي‌اش را خودش انجام دهد و لازم نبود براي از جا بلند كردنش اذيت شويم و او هم از اينكه كارهايش را ما انجام مي‌دهيم خجالت مي‌كشد.

پدر عاطفه درحالي‌كه به سختي به سمت ما مي‌چرخد مي‌گويد: دلم مي‌خواهد زودتر خوب شوم و خودم از اين بچه‌ها نگهداري كنم. من ثروت و مال و مكنت نمي‌خواهم، همين كه بتوانم سر پا شوم و كارها را خودم انجام دهم برايم بس است. از اينكه مي‌بينم اين دخترها با سختي كار مي‌كنند تا هزينه زندگي تأمين شود شرمنده‌ام.

وي به پيراهنش اشاره مي‌كند و مي‌گويد: حتي اين پيراهن را هم ديگران به من داده‌اند، خيلي سخت است پدر باشي و نتواني كاري براي بچه‌هايت انجام دهي.

  • داشتن عروسك؛ آرزوي نازنين زهرا

نازنين زهرا در تمام مدت مصاحبه بين فضاي اتاق و فضاي بيرون در تردد است. دخترك نگاهي شاد و بي‌غصه دارد، انگار هنوز نمي‌داند كه زندگي مي‌توانست جور ديگري باشد. او پذيرفته كه زندگي يعني اتاقكي در گاوداري و پدري كه در بستر بيماري افتاده و خواهراني كه با سختي در كارخانه كار مي‌كنند. براي نازنين زهرا دنيا خلاصه مي‌شود در همين اتاقك و بازي‌هاي كودكانه‌اي كه در محوطه گاوداري با مرغ و خروس‌ها دارد. دختر 5ساله از يك‌سالگي از آغوش مادر جدا افتاده و حالا تنها آرزويش داشتن يك عروسك است.

  • حق به كودكان دادني‌است

منيره آرزومندي، مديرعامل و عضو هيات رئيسه موسسه خيريه ارتقاي‌كيفيت زندگي ايرانيان(ايليا) است كه از سال 85با ايجاد اين مركز در جنوب شهر تهران با كمك خيرين مردمي به 638كودك آسيب‌پذير، خدماتي ازجمله آموزش، خدمات‌بهداشتي و درماني ارائه مي‌دهد.

خانم آرزومندي درخصوص زندگي عاطفه و به‌طور كلي زندگي سخت كودكاني كه يا دورگه هستند و يا مهاجرند مي‌گويد: كودكان هيچ تسلطي روي زندگي خود ندارند و اين جمله كه حق گرفتني است درباره آنها صادق نيست چرا كه توانايي گرفتن حق خود را ندارند. اين كودكان در شرايطي سخت كه هيچ نقشي هم در به‌وجود آمدن آن نداشته‌اند به دنيا مي‌آيند و متأسفانه با انواع بي‌رحمي‌ها مواجه مي‌شوند، بنابراين به عقيده ما فرقي بين كودكان نيست و كمك به اين كودكان در تمام اديان الهي و مكاتب انساني سفارش شده است.

خانم آرزومندي معتقد است عدم‌رسيدگي به اين كودكان معضلاتي را در آينده براي جامعه ايجاد مي‌كند و مي‌گويد: رسيدگي نكردن به كودكان آسيب‌پذير موجب مي‌شود كه كودكان با انواع مشكلات اجتماعي، رواني و حتي جسماني تربيت شوند و در آينده ضريب امنيت جامعه كاهش يابد.هدف اصلي بايد بهبود سلامت رواني، اجتماعي و جسماني كودكاني باشد كه در وضعيت دشوار زندگي مي‌كنند و نيازمند حمايت‌هاي ويژه هستند.

خانم آرزومندي كه خودش از نزديك با مشكلات كودكان‌كار آشناست درباره كارهاي خيري كه انجام مي‌دهد مي‌گويد: در اين موسسه كودكان كار، كودكان خيابان، كودكاني كه در خانواده‌هاي معتاد زندگي مي‌كنند، كودكاني كه به‌دليل فقر مالي از فرصت‌هاي آموزش و بهداشتي محرومند و كودكاني كه در معرض خشونت‌هاي خانوادگي هستند تحت آموزش قرار مي‌گيرند و خدمات بهداشتي، درماني، اجتماعي و حقوقي به آنها ارائه مي‌شود.

موسسه حتي براي كودكان بااستعدادي كه به‌علت عدم‌توانايي مالي از تحصيل محروم مانده‌اند و نمي‌توانند به مركز مراجعه كنند ماهانه مبلغي را پرداخت مي‌كند.

به گفته وي، آموزش‌هاي مهارتي نظير صنايع‌دستي، خياطي و كامپيوتر نيز در موسسه خيريه ايليا به مددجويان ارائه مي‌شود تا آنها بتوانند در آينده فني را كه آموزش ديده‌اند اجرايي كنند.

  • كودكان دورگه را دريابيم

دكتر مصطفي اقليما، رئيس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران، در گفت‌وگو با خبرنگار همشهري پيرامون موضوع كودكان دورگه و ضرورت حمايت جدي از آنها مي‌گويد: يكي از بزرگ‌ترين مشكلات ما در طول 30سال گذشته حضور مهاجران افغان و تولد كودكان دورگه در كشور است كه متاسفانه اين موضوع به حال خود رها شده و رسيدگي لازم از سوي مسئولان در اين زمينه انجام نمي‌شود.

وي با بيان اينكه متاسفانه مهاجران افغان در كشور ما از حقوق اجتماعي كمي برخوردارند مي‌افزايد: اگر يك ايراني حتي به‌صورت قاچاق وارد كشور ديگري شود و با يك تبعه ازدواج كند علاوه بر صدور پاسپورت براي وي، اين فرد تبعه آن كشور مي‌شود.

اقليما با اشاره به مسلمان بودن اتباع افغانستان و ازدواج شرعي آنها با دختران ايراني مي‌گويد: فرد افغان كه وارد كشور ما مي‌شود اگر با يك زن ايراني ازدواج كند نه‌تنها تبعه ايران نمي‌شود بلكه فرزند بي‌گناه آنها نيز از شناسنامه و داشتن هويت محروم است.

وي مي‌گويد: وقتي ازدواج تبعه افغان با زن ايراني به‌صورت كاملا رسمي و شرعي انجام مي‌گيرد بايد مسئولان به فكر صدور پاسپورت براي مرد و صدور شناسنامه براي كودك متولد شده باشند.

رئيس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران تصريح مي‌كند: كودكان دورگه بدون شناسنامه، كودكان بي‌گناه مادام العمر محكومي هستند كه از حق حيات قانوني محرومند و انواع معضلات و آسيب‌هاي اجتماعي در انتظار آنهاست.

اقليما به فرمايشات مقام معظم رهبري اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ايشان تأكيد ويژه‌اي بر شايسته‌سالاري و پاسخگويي مسئولان دارند كه اگر اين دو امرمحقق شود بسياري از معضلات اجتماعي جامعه از بين خواهد رفت.

وي با بيان اينكه اگر حضور مهاجران افغان در كشور خلاف قانون است چرا درهاي مملكت را به رويشان باز مي‌كنيم، مي‌گويد: ما يا تابع قوانين بين‌المللي هستيم و يا تابع قوانين اسلام كه در هر دو قانون نيز توجه به اين مسئله ضروري است كه فرد تبعه نياز به حيات قانوني دارد.

اقليما اضافه مي‌كند: متاسفانه مسئولان كار را به جايي مي‌رسانند كه مقام معظم رهبري به‌صورت صريح به موضوع ورود پيدا مي‌كنند و دستور مي‌دهند كه كودكان افغان اجازه تحصيل داشته باشند و مي‌فرمايند هيچ كودك افغانستاني، حتي مهاجريني كه به‌صورت غيرقانوني و بي‌مدرك در ايران حضور دارند، نبايد از تحصيل بازبمانند و همه آنها بايد در مدارس ايراني ثبت‌نام شوند. وي در ادامه مي‌گويد: اگر مسئولان كشور به سخنان رهبري توجه كنند و شايسته‌سالاري در كشور حكمفرما شود به‌طور حتم 80درصد آسيب‌هاي جامعه مرتفع خواهد شد.

  • شما چه مي‌كنيد؟

عاطفه دختر 13 ساله‌اي است كه به همراه پدر زمينگير و خواهر 5 ساله‌اش در يك گاوداري زندگي مي‌كند و با دستمزد روزانه 5 هزار تومان در يك كارخانه بسته‌بندي گوني روزگار مي‌گذراند. شما براي كمك به آنها چه مي‌كنيد؟به 30003322 پيامك بزنيد يا با شماره تلفن 23023676 تماس بگيريد.

کد خبر 297580

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha