«شماره23» درامی ترسناک و هیجانانگیز، ساخته جوئل شوماخر است که فیلمهای مشهوری مثل « بتمن و رابین»، «بتمن برای همیشه»، «سقوط»، «باجه تلفن» و «شبح اپرا» را در کارنامه هنری خود دارد.
شوماخر علاوه بر کارگردانی در زمینه نویسندگی و تهیهکنندگی نیز نامی آشناست.
در این فیلم «جیم کری» کمدین معروف سینما در دو شخصیت به ایفای نقش پرداخته و برخلاف سایر کارهایش که اغلب فیلمهایی کمدی هستند این بار در نقشی جدی ظاهر شده است.
جیم کری درباره کاراکترهای خود در این فیلم چنین میگوید:« من در این فیلم در آغاز در نقش اسپارو کتابی را میخوانم که داستان آدمی شبیه من است اما در عوض من (اسپارو) که شغلم جمع کردن سگهای ولگرد است او کارآگاهی با هوش و جذاب به نام فینگرلینگ است.
بعد از بازیهای متعدد من در نقشهایی با روحیهای کودکانه، فینگر اصلاً شخصیتی بچگانه ندارد. او سرسخت و قوی است و با دستهای پر از خالکوبیاش ساکسیفون مینوازد و من برای ایفای این نقش مجبور به یادگیری نواختن این ساز شدم. فینگر باید راز قتلهایی که در ارتباط با عدد 23 اتفاق میافتند کشف کند و انگار همه چیز در دنیا میتواند به این عدد برگردد... و این فیلم برای من، رویای هیجانانگیزی بود.»
مجموعه عواملی مثل ماجرای اعداد رمزی(عدد23) به علاوه حضور جیم کری و فقدان یک روایت منسجم، فیلم شماره 23 را میسازند.
این فیلم یک تریلر سیاه و روانکاوانه و جذاب بصری به همراه قهرمان پارانوییدی است که گرفتاری وسواس گونهای با اعداد رمزی پیدا کرده است.
فیلمنامه این فیلم را فرنلی فیلیپز براساس اسرار عدد 23 نوشت. عددی که سبب یک سری اتفاقات و مرتبط با نامها وتاریخها است.
به گواهی تاریخ ژولیوس سزار 23ضربه شمشیر خورد، شکسپیر در 23آوریل 1564 به دنیا آمد و در 23آوریل 1616 مرد.
کشتی مشهور و پرماجرای تایتانیک که اقتباسهای سینمایی زیادی از داستان آن صورت گرفته است، در 15آوریل 1912 غرق شد و 15آوریل در رمز شناسی اعداد این طور تفسیر میشود: 2+1+9+1+5+1+4=23.
داستان فیلم شماره 23 از آنجایی شروع میشود که آگاتا (با بازی ویرجینیا مدسون) همسر والتر اسپارو (جیم کری) رمان اسرارآمیزی به نام شماره 23 (همنام فیلم) را به مناسبت تولد اسپارو به او هدیه میدهد.
اسپارو شروع به خواندن کتاب میکند. رمان از زبان کارآگاهی به نام «فینگر لینگ» روایت میشود ( که نقش او را هم جیم کری بازی میکند) به تدریج اسپارو میفهمد که به طرزی عجیب و گیجکننده، زندگی او شبیه کارآگاه فینگرلینگ است و خیلی از مسایل مهم زندگی اسپارو مثل تاریخ تولد و سایر اتفاقاتی که برای او میافتد شبیه کارآگاه و به طرزترسناکی، مرتبط با عدد 23 است.
فیلم وقایع کتاب را به صورت یکسری تصاویر نئونوار ترسیم میکند. فینگرلینگ قاتل زن موسیاهی به نام «فابریزیا» (با بازی مدسون) است قتلی که به خاطر حسادت صورت گرفته است و همانطور که همه چیز به سرعت پیش میرود همذات پنداری والتر اسپارو با فینگر لینگ سبب میشود والتر به همسرش سوءظن پیدا کرده و تصمیم بگیرد به او آسیب برساند.
به تدریج با مرگ یک زن دیگر و حضور یک سگ بدشگون و آدمهایی که در اثر بازی رمزی اعداد شبیه دیوانگان شدهاند، وقایع فیلم پیچیدهتر میشود. تا جایی که این تصور برای مخاطب پیش میآید که آنها همگی در دام اعداد رمزی گیر افتادهاند والتر به صورتی کاملاً اتفاقی به مسایلی درگذشته پیمیبرد و به همراه همسر و پسرش تلاش میکنند برای خلاصی از این ماجرا، هویت نویسنده کتاب را کشف و انگیزه او را از ایجاد این بازی گیج کننده روشن کنند.
با وجود روشن شدن برخی قضایا در فیلم، فیلمنامه فیلیپز، همچنان به شکلی آگاهانه به سمت مبهم شدن پیش میرود و از تم مرکزی - اسرار و رمزگونگی اعداد- به نوعی درام روانکاوانه و کندوکاو روانشناسانه و در نهایت به یک ماجرای دراماتیک خانوادگی میرسد.
در فیلم شماره23، «جوئل شوماخر» (که پس از فیلم شبح خیالی به ساخت فیلمی در ژانر تریلر برگشته است) هرگز نتوانسته به راهکارهای بصری لازم و متقاعد کنندهای برای ملموس کردن فضای فیلم، دست یابد.
برخی صحنههای فیلم مربوط به زمان قابل توجه و برجسته است مثلاً جایی که اتاق در نوعی رنگ سفید غرق میشود و انگار به زمان آینده میرویم و فیلم در فضایی خواب مانند و رویا گونه مدام دیزالو میشود و نوع تدوین آن به گونهای است که سبب ایجاد حس تعلیق در ریتم ماجرا است.
تصاویر فیلم به طرزی عمدی کسل کننده و فاقد نشاطاند. آنها از رنگهای سبز چرک و تیره و قهوهای به شدت اشباع شدهاند و همچنین رنگ مایه قرمز به صورت یک موتیف آشکار و درشت در میانه تصاویر، مدام به چشم میآید.
باوجود بازی موفق جیم کری در درام عاشقانه «درخشش ابدی یک ذهن بیعیب» در سال 2004 (که او توانست خلاقیت ناخودآگاه و ذاتی خود را به نمایش بگذارد.) کری، بیشتر مستعد نقشهای کمدی است و به سادگی میتوان گفت که او انتخاب مناسبی برای ایفای این دو نقش در فیلم شماره 23 نبوده است.
این نقشها میتوانست توسط بازیگری که کمتر شناخته شده است هم اجرا شود. ظاهر کری و گریم او در این نقش چندان ربطی به شخصیت پردازی ندارد مثلاً کاملاً بیدلیل موهایش را بلند کرده است و از همان لحظات نخست فیلم، به نظر میرسد گزینه مناسبی برای ایفای نقش شوهر یا پدر نیست و هرچه فیلم پیش میرود این عدم تناسب بیشتر به چشم میآید تا جایی که نه والتر و نه فینگرلینگ، هیچ کدام شخصیت محوری فیلم محسوب نمیشوند و کری مجبور است تلاش کند تا در یک وضعیت سرگیجهآور آشکار، با یک سری شوخیهای مبهم به درون نقشها نفوذ کرده و به آنها شکل ببخشد.
بازیگر دیگر فیلم «مدسون» که او هم در دو نقش ظاهر شده است در نقش اول (همسر والتر) بسیار خوب دیده میشود اما در نقش فابریزیا که زنی ولگرد و خانه به دوش است چندان به چشم نمیآید.
پره میر - ورایتی ژوئن 2007