چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۰
۰ نفر

مریم سادات حسینی: خیلی‌ها از جنگ نوشته‌اند. درباره شهرهای جنگ؛ چه شهرهای مرزی جنوبی، چه شهرهای مرزی غربی.

کتاب

اما كمتر كسي جنگ را در شهرهاي مركزي‌تر ديده است. طوري كه تا مي‌گوييم «جنگ»، همه ياد گرما و نخل‌هاي جنوب مي‌افتند يا سرما و كوهستان‌هاي غرب. اما جنگ فقط سهم اين شهرها نبود. شهرهاي ديگر هم سهمي از جنگ داشتند؛ هرچند. كمتر؛ شهرهايي كه سهم‌شان از جنگ راهي كردن عزيزي به جبهه، تشييع جنازه شهيد، ملاقات با همسايه مجروح و گاهي شنيدن صداي آژير خطر، ضد‌هوايي، پناه گرفتن در پناهگاه‌ها و بمباران‌هاي شهري بود.

كمتر نويسنده‌اي به اين شهرها و حوادث ريز و درشت‌شان پرداخته. اما علي‌اصغر عزتي‌پاك رفته سراغ يكي از اين شهرها؛ همدان. او نه‌تنها از مرزها عقب‌تر كشيده كه حتي مستقيما سراغ خودِ آدم‌هاي جنگ هم نرفته. او جنگ را از منظر نوجواني روايت كرده كه خانواده‌اش به‌خاطر دايي رزمنده درگير جنگ‌ هستند. آن هم نه از اين نوجوان‌هاي كليشه‌اي سريال‌هاي جنگي كه به آب و آتش مي‌زنند كه بروند جبهه، نه، نوجواني كه از قضا ميلي به حضور در جبهه ندارد، همه حواسش پيش دختر همسايه است و به بهانه كنكور، از جبهه‌رفتن طفره مي‌رود.

آواز بلند، روايت جنگي است كه پايش به خانه‌هاي به ظاهر امن نواحي مركزي‌تر ايران هم رسيده و پير و جوان و زن و مرد و مسلمان و كليمي و همه و همه را درگير خود كرده است.

کد خبر 290255

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha