شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۸
۰ نفر

راننده مسافرکش تصور می‌‌کرد اگر به سارقان بگوید که آنها را شناخته است دست از سرش برمی‌دارند اما این کار به قیمت جانش تمام شد. دزدان برای اینکه لو نروند او را به قتل رساندند و راز این جنایت چند سال بعد فاش شد.

بازسازی صحنه قتل

روز 29شهريور سال 83خانواده جواني به نام بهروز به دادسراي امور جنايي تهران رفتند و گفتند او ناپديد شده است. آنها گفتند او با خودرواش مسافركشي مي‌كرد اما يك روز است مفقود شده و هيچ‌كس از او اطلاعي ندارد. با ثبت مشخصات اين جوان، تحقيقات براي يافتن وي آغاز شد تا اينكه مدتي بعد جسد وي همراه با خودرواش حوالي جاجرود كشف شد.

آثار ضربات متعدد چاقو بر بدن وي مشهود بود و نشان مي‌داد وي قرباني جنايتي هولناك شده است. به اين ترتيب تحقيقات براي شناسايي عامل اين جنايت آغاز شد اما معلوم نبود چه‌كسي بهروز را به قتل رسانده است. 5سال از قتل راننده مسافركش مي‌گذشت تا اينكه مردي با مراجعه به پليس اسرار پشت پرده اين جنايت را برملا كرد. اين مرد به مأموران گفت: 3نفر از جوان‌هاي محله‌مان مدتي قبل درباره قتل يكي از بچه‌هاي محله حرف مي‌زدند. آنها مي‌گفتند او راننده بود و وقتي مي‌خواستند از وي زورگيري كنند جانش را گرفته‌اند. هر چند آنها پرحرف هستند اما حتم دارم حرف‌هايي كه مي‌زنند حقيقت دارد.

با اظهارات مرد جوان تحقيقات ماموران در اين باره شروع و مشخص شد اين 3نفر در قتل بهروز دست دارند. مأموران موفق شدند 2نفر از آنها به نام‌هاي ساسان و ناصر را دستگير كنند اما نفر سوم به نام داوود متواري شده بود. با اين حال تحقيقات از دستگيرشدگان ادامه يافت و آنها در اعترافات‌شان به‌دست داشتن در قتل بهروز اعتراف كردند اما گفتند داوود او را به قتل رسانده است.

  • ماجرا چه بود؟

ساسان در اعترافاتش آنچه را اتفاق افتاده بود اينطور بازگو كرد: روز حادثه ما 3نفر حوالي افسريه خودرويي را كرايه كرديم اما چند دقيقه بعد بر سر كرايه ماشين با او درگير شديم و داوود با چاقو ضربه‌اي به ساعد راننده زد. همان موقع بود كه راننده گفت ما را مي‌شناسد و خواست دست از سرش برداريم. خوب كه دقت كرديم فهميديم او يكي از بچه‌هاي محله‌مان است. اگر او را با همان وضعيت رها مي‌كرديم برايمان دردسرساز مي‌شد و پليس دستگيرمان مي‌كرد. به همين دليل تصميم گرفتيم او را به قتل برسانيم. من و داوود دست و پايش را با طناب بستيم و ناصر پشت فرمان نشست و به سوي جاجرود حركت كرديم. وقتي به منطقه خلوتي رسيديم او را كشان كشان از ماشين پياده كرديم. در ادامه داوود او را پشت تپه‌اي برد و چند دقيقه بعد برگشت و گفت او را به قتل رسانده است. قرار شد از اين ماجرا با هيچ‌كس صحبت نكنيم اما پرحرفي‌ما كار دستمان داد.

  • عذاب وجدان در دادگاه

با روشن‌شدن ابعاد تازه در اين ماجرا، پرونده با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست براي ساسان و ناصر به اتهام معاونت در قتل به دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه زماني كه ساسان در جايگاه قرار گرفت تا از خود دفاع كند برخلاف اظهارات قبلي‌اش كه خودش را بي‌گناه معرفي مي‌كرد گفت خودش قاتل اصلي است. او ادامه داد: چند سال از اين ماجرا مي‌گذرد و عذاب وجدان رهايم نمي‌كند. آن روز من بهروز را با ضربات چاقو به قتل رساندم و وقتي كه دستگير شدم چون هنوز داوود دستگير نشده بود قتل را به گردن او انداختم، اما ديگر خسته شده‌ام و مي‌خواهم همه‌‌چيز را بگويم؛ من قاتلم.

اعترافات ساسان روند رسيدگي به اين پرونده را دگرگون كرد و باعث شد با ارسال مجدد پرونده به دادسرا تحقيقات از سر گرفته شود. در اين مرحله به دستور بستان زاده، بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي بار ديگر بازجويي‌ها آغاز شد و ساسان جزئيات بيشتري از اين جنايت را بازگو كرد. او و ناصر در حضور مأموران آگاهي صحنه ارتكاب جنايت را بازسازي كردند و گفتند داوود فقط آنها را در اين جنايت همراهي كرده است. براساس اين گزارش، هم‌اكنون متهمان در بازداشت به‌سرمي‌برند و تحقيقات از آنان ادامه دارد.

کد خبر 289933

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha