سه‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۶ - ۰۷:۵۵
۰ نفر

عباس محمدی: چند سال پیش، در مقاله‌ای با عنوان «بزرگ‌بینی‌ها و محیط کوهستان» (فصلنامه‌ صلح سبز بهمن 1379) به این نکته اشاره شد که غالباً دوستداران طبیعت... مردم را به جای توجه دادن به وخامت اوضاع محیط زیست، دچار توهم داشتن طبیعت بی‌نظیر یا کم نظیر می‌کنند.

مثلاً بارها نظیر این جمله بیان شده است که طبیعت ایران در شمار پنج طبیعت اول جهان است که در این صورت معلوم نیست جایگاه کشورهایی مانند چین، هند، آمریکا، روسیه، پاکستان، برزیل، شیلی، استرالیا، کنیا و ایتالیا که هر کدام دارای طبیعتی با تنوع شگفت انگیز هستند در کجای این رده‌بندی است... نتیجه این سخنان نسنجیده چه بوده است؟

 به نظر من دامن زدن به غفلت و خطاهایی که در کشور ما همه‌گیر است؛ هجوم همه‌جانبه به عرصه‌های طبیعی که مثلاً در یک مورد منتج به ارایه طرح تأمین کاغذ روزنامه مورد نیاز کشور از جنگل‌های شمال می‌شود و در موردی دیگر با قرار دادن عکسی از سواحل اقیانوس آرام در آگهی تبلیغ فروش زمین‌های اطراف دریاچه کوچک ولشت، اعلام کشف «بهشت گم شده» را می‌کنند.

همچنین طی یادداشتی که در روزنامه‌ همشهری مورخ 22 فروردین86 به چاپ رسید عنوان شد که «بیان مطالبی از این دست که کویر منبع میلیاردها دلار ثروت است، موجب دامن زدن به این توهم است که ما کشوری با طبیعت بسیار غنی داریم و فقط کافی است که این منابع و معادن را بشناسیم و از آنها بهره‌برداری کنیم!» پس از این یادداشت، یکی از دوستان اشاره کرد که واقعا بیابان‌ها و کویرها ثروت‌زا هستند و برای مثال، فقط «گراندکانیون سالی دو میلیارد دلار درآمد برای آمریکا فراهم می‌کند.»

از آن جا که یکی دیگر از دوستان هم به تازگی (در راهنمای سفر ضمیمه روزنامه همشهری پیش از نوروز) نوشته بود در مسیر شهبازان به امام زاده محمد الشتر می‌توانید «گراند کانیون‌هایی را ببینید بسیار بزرگ‌تر از گراند کانیون مشهور آمریکا...»

 باز لازم دیدم درباره  خطر  بزرگ نمایی در مورد داشته‌های طبیعی‌مان هشدار دهم. به ویژه که هر دوی این جمله‌ها در مورد گراند کانیون را اشخاصی برجسته که در ایران صاحب نظر در زمینه محیط‌های طبیعی و گردشگری هستند، بیان کرده‌اند. کسان دیگری هم مثلاً شروان دره سی سبلان را با گراند کانیون مقایسه کرده‌اند.

به هر حال بد نیست که اطلاعات مستندی را درباره  گراند کانیون معروف و اصلی،  از تارنمای  www.grand.canyon.nationalpark.com  بخوانیم:

 از نظر زمین‌شناسی، گراند کانیون به خاطر وجود لایه‌های ضخیم  صخره‌های کهن که به شکل زیبایی در دیواره‌های کانیون خود نمایی می‌کند، با ارزش تلقی می‌شود. این صخره‌ها، بخش اعظم تاریخ زمین‌شناسی آمریکا را دربرمی‌گیرد و یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های فرسایش طبیعی در جهان است.

گراندکانیون (The Grand Canyon) در سال ۱۸۶۹ به همت سرگرد جان واسلی پاول  (J.Wasley Pawel) طی چند هفته قایق‌رانی و پیاده‌روی شناسایی شد. در اواخر قرن نوزدهم، بهره‌برداران از معادن مس و آزبست گراندکانیون به این نتیجه رسیدند که سازمان‌دهی برنامه‌های گردشگری در این « ژرف‌دره»(Canyon) بیش از کار معدن پول ساز است. توسعه گردشگری به جایی رسید که امروزه، هر سال حدود 5 میلیون نفر از گراندکانیون دیدن می‌کنند.

گراندکانیون، بر اثر  عمل فرسایشی رودخانه‌ کلرادو که در کف آن جاری است، شکل گرفته است. کناره‌های این ژرف‌دره را صخره‌ها، یال‌ها، تپه‌ها و دره‌هایی به شکل‌های گوناگون پوشانده است. بسیاری از یال‌ها را باد فرسایش داده و طبقه‌طبقه (شبیه به معبدهای چینی) ساخته است. این لایه‌ها، به رنگ‌های متضادی از طیف‌‌های مختلف قرمز، خاکستری، کرم، سیاه و قهوه‌ای به چشم‌ می‌خورند.

لبه‌های گراندکانیون را جنگل‌های انبوهی از گونه‌های کاج‌نوئل، سرو، بلوط، ... پوشانده، اما در بخش‌های پایینی دره، پوشش گیاهی پراکنده و کوتاه‌تر است: کاج پینون  (PinonPine) و ژونیپروس‌ها از گیاهان بارز این بخش است. در میان درختان، بوته‌ها و درختچه‌های مقاوم به کم آبی  مانند نسترن صخره‌دوست (Cliff Rose)، Fern bush، و Serviceberry   دیده می‌شود. کف دره دنیای دیگری است و منظره‌ بیابانی آن با پوشش کاکتوس‌ها و درختچه‌های مقاوم به خشکی، چشم‌اندازی به کلی متفاوت با بالادست دارد.

اما در همین بخش، درختان و درختچه‌های ساحلی(riparian)  مانند بید و گز، نوع دیگری از پوشش‌های گیاهی را به نمایش می‌گذارند. به طور کلی، اختلاف ارتفاع زیاد، باز و بسته بودن محیط، و تفاوت میانگین بارش در بخش‌های گوناگون این دره‌  عظیم، سبب پدید آمدن زیست‌بوم‌های متفاوت در آن شده است.

گراندکانیون شامل دو کناره شمالی (The North Rim) و جنوبی (The South Rim) است. میانگین بارش سالانه در کناره‌ شمالی، ۶۳ سانتی‌متر و در کناره‌ جنوبی، ۳۹ سانتی‌متر است. بلندترین نقطه‌ گراندکانیون، حدود ۲۷۰۰متر از سطح دریا بلندتر است و در کناره‌ شمالی قرار دارد.

این کناره به طور میانگین حدود ۴۰۰متر بالاتر از کناره‌ جنوبی قرار دارد. بارش برف و یخ‌زدگی، در زمستان، سبب می‌شود که راه‌های دسترسی کناره‌ شمالی بسته شود (از نیمه‌های اکتبر تا نیمه ماه می)، عمق دره، در پاره‌ای نقطه‌ها به ۱۸۰۰ متر، و اختلاف دمای بالا و پایین به حدود ۱۸ درجه سانتی‌گراد می‌رسد. گرمای کف دره ممکن است تا ۴۹ درجه‌ سانتی‌گراد برسد. عرض گراند کانیون(در بالا) و در بعضی جاها به ۲۹ کیلومتر می‌رسد، و طول رودخانه‌ کلرادو در منطقه‌ گراندکانیون، ۴۴۶ کیلومتر است.

وسعت پارک ملی گراندکانیون۴۹۰۰۰۰ هکتار است که بخش عمده‌ آن، به عنوان «منطقه‌ بکر» حفاظت می‌شود. در این پارک ملی، ۷۵ گونه پستاندار (ازجمله گوزن و کایوت)، ۵۰گونه خزنده و دوزیست، ۲۵گونه ماهی، و بیش از ۳۰۰ گونه پرنده زندگی می‌کنند.

به این ترتیب، گذشته از آن که پدیده‌ای زمین شناختی مانند گراندکانیون در هیچ کجای دیگر زمین دیده نمی‌شود، این ژرف دره‌ شگفت‌انگیز، از غنای زیستی کم مانندی هم برخوردار است. از دیگر جاذبه‌های گراندکانیون این است که هنوز چند قبیله‌ سرخ‌پوست در آن زندگی می‌کنند. خانه‌های معدن‌کاران قدیمی هم از دیدنی‌های این دره است.

با اندکی توجه به ویژگی‌های گراندکانیون در می‌یابیم که این پدیده، نه از نظر وضع اقلیمی قابل مقایسه با کویرها و بیابان‌های ایران است (میانگین بارندگی کناره‌ خشک آن هم چند برابر میانگین بارندگی کویر نمک و بیابان لوت است)، نه از نظر تنوع زیستی، نه از نظر ریخت‌شناسی زمین (ژئومورفولوژی)، نه از نظر طول، و نه از نظر گستره‌ بکر آن. پس اگر ما می‌گوییم که عرصه‌های کویری و بیابانی ایران فقیر هستند (فقرزیستی) و گزافه‌گویی در «ثروت سرشار نهفته‌ در آنها» هیچ کمکی به ثروت‌زایی آن نمی‌کند (بلکه خودمان را دچار توهم می‌سازد)، مقایسه‌ این عرصه‌ها با گراند‌کانیون، قیاسی است به کلی مع‌الفارق.

هم‌چنین است مقایسه گراندکانیون با دره‌های الشتر و شروان دره‌سی، گذشته از آن که این دره‌های ایرانی بسیار بسیار کوتاه‌تر و کم عمق‌تر و کم تنوع‌تر و کم‌آب‌تر هستند، اساساً عارضه‌های زمین‌شناختی آنها هم با گراندکانیون تفاوت بسیار دارد، بخش عمده‌ای از شکل‌های غیرعادی زمین که برای مثال در شروان دره‌ به چشم می‌خورد، عارضه‌های ناشی از فرسایش سریع خاک است که این خود از چرای مفرط و دیگر اشکال بهره‌برداری ناپایدار انسانی ناشی می‌شود.

این فرسایش را باید فرسایش‌های انسان‌ساخت دانست که نتیجه حضور چند هزارساله‌ انسان در سرزمین ایران، و به ویژه نتیجه افزایش جمعیت در دوران معاصر است. برعکس، در گراندکانیون سابقه‌ تمدنی چندانی وجود ندارد و فرسایش‌ها نتیجه‌ عمل میلیون‌ها ساله رودخانه پرآب کلرادو و تأثیر باد است.

غرض از گفته‌های بالا این است که بگوییم برای بیان ارزش‌های آن‌چه که داریم، لازم نیست آنها را با داشته‌های دیگران مقایسه کنیم (که بعضاً در این کار دقت کافی هم نداریم)، بلکه باید بدانیم که در طبیعت، چیزهای کوچک و بزرگ ارزش ویژه‌ خود را دارند و جایگاه هر موجود کوچک هم چنان است که می‌توان ارزش آن ‌را با جایگاه موجودات بزرگ مقایسه کرد.

در عین‌حال، ارزش عرصه‌های طبیعی، بیشتر در نفس وجودشان است و نه در قیمت مواد داخل آنها. نگاه ما نسبت به آب و خاک‌مان نباید نگاه خریدارانه باشد و سرزمین را مجموعه‌ای از معدن‌ها و «منابع» طبیعی فرض کنیم. باید سرزمین را زیستگاه یا خانه‌ای بدانیم که آن را با تمامی جانوران و گیاهان دیگر شریک هستیم.

 ثروت اصلی ما، در دانش و کار خودمان است، نه در استخراج ثروت‌هایی که به ارث برده‌ایم و در مدیریت‌شان هم آینده‌نگری نمی‌کنیم.بزرگ‌نمایی داشته‌های طبیعی، هم با روح بینش علمی مغایرت دارد و هم بهره‌برداری ناپایدار از زمین را دامن می‌زند.

کد خبر 22644

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز