از حرفهای تکراری خستهام. مدتی است که میخواستم جایی بروم تا چیز نویی بشنوم و بیاموزم. تصمیم داشتم تا در آستانه روز جهانی معلولان، مفهوم «معلول، دسترسی و ارتباطات»را بررسی کنم و از موانع رسیدن معلولان به خواستههای شهروندیشان بشنوم؛ از چرایی اجرا نشدن قانون جامع حمایت از حقوقشان. به همین خاطر بود که وقتی فهمیدم قرار است در جلسهای با سهیل معینی، از آرزوهایمان بگوییم و تجربیاتش را بشنویم، لحظهای درنگ نکردم.
سهشنبه هفتم آذرماه به ساختمان بزرگ وزارت تقریباً جدیدالتاسیس رفاه رفتیم تا مهمان مشاور وزیر باشیم. پنج نفر از موسسه حمایت سبز پارسیان و انجمن باور به همراه خبرنگاری از رادیو، سه ساعتی را در کنار معینی بودیم تا عمدتاً درباره قانون جامع حمایت از حقوق معلولان، نظرات خود را مطرح کنیم.
سهیل معینی سالها در انجمنها و سازمانهای غیردولتی نابینایان فعالیت کرده، خودش دردآشناست و با فعالیت اجتماعی سعی در هموار کردن بسیاری از مشکلات داشته است. سردبیر روزنامه ایران سپید در ابتدای جلسه، بزرگترین مانع اجرای قانون را شرط محال انتهای آن دانست. آن جایی که در ماده 16 میگوید اگر بخشی از مواد قانون نیازمند اعتبار جدیدی بود، تا زمان تامین آن اجرا نمیگردد! قانونی که سازمان بهزیستی، بودجه اجرای آن را 600 میلیارد تومان برآورد کرده است.
با این حال، معینی معتقد است این مهمترین سند ملی حقوق معلولان است که باید اشکالاتش بررسی شود. او اصلیترین چالش قانون را فرابخشی بودن آن دانست. هر چند این نکته مثبتی است که اجرای قانون نه برعهده یک دستگاه، بلکه مسئولیت16 دستگاه مختلف میباشد، اما نظارت قوی و متمرکز در ساختار آن مغفول مانده است. در شکل فعلی، دولت و شخص رئیس جمهور میتوانند ضمانت اجرای آن را فراهم کنند.
اکنون معلولان و مشکلات آنان در بوروکراسی اداری دستگاههای دولتی گم میشود. آنها اول باید معلولان را ببینند (که اگر نبینند چگونه بودجهای پیشبینی میشود)؟ پس برای آن که اختصاص بودجههای سالانه مربوط به قانون در حافظه اداری آنها بماند و برای آن که افراد معلول بتوانند در مدیریت ویژه خود نقش داشته باشند، چه باید کرد؟
آقای معینی براین عقیده است که باید دستگاهها را نسبت به حقوق معلولان حساس کرد که البته حداقل 2 تا 3 سال وقت لازم دارد. مشاور سابق دفتر سازمانهای غیردولتی سازمان بهزیستی کشور این موضوع را مطرح میکند که تحرک سازمانهای غیردولتی معلولان بیشتر در بعد رسانهای بوده.
اما عرصه حرکتهای اثرگذار اجتماعی رها شده است. آنها باید نیازها را از مسئولان پیگیری کنند تا تبدیل به حق شود و بعد حقوق، قانونی شوند. این فعال اجتماعی میافزاید: مشکل معلولین، اجتماعی است. پس راهحل اجتماعی میخواهد و نه فردی.
باید کار جمعی را تمرین کنیم چرا که نیاز ما به کار جمعی بیش از متوسط جامعه است. او همچنین گفت: ما راهی به جز امیدواری نداریم، باید برای آموزش مردم و اثرگذاری روی دستگاههای دولتی انرژی بگذاریم تا تأثیرمان تصادفی و مقطعی نباشد.
«بزرگ فکر کن، کوچک قدم بردار.» این ضربالمثل از آن جهت به کار میآید تا برای تمرین کار جمعی و همراهی انجمنها، حرکتهای اجتماعی کوتاه مدتی تعریف شود تا تشکلها، معلولین و آدمهای سالم به پتانسیل حرکتی ما اضافه کنند. معینی از تفکیک معلولین از بخشهای دیگر جامعه انتقاد کرد و به عنوان نمونهای از تلفیق آنها با انسانهایی که مشکل جسمی ندارند، انجمن باور را نام برد.
از او روند تصویب قانون جامع را پرسیدم و او تعریف کرد که اولین بار در نشست انجمنهای نابینایان در اسفند 78، پیشنهاد چنین قانونی مطرح شد که بعدها با تشکیل ستاد هماهنگی تشکلهای معلولان کشور، مشکلات ملی معلولان بررسی شد و با همراهی او و آقایان جمالی، صابری، ممتازی، موحدزاده و چند تن دیگر از فعالان، پیشنویسی تهیه شد.
این پیشنویس بعد از طی روندی 2 - 3 ساله در کمیته بهزیستی، به صورت طرح به مجلس ارائه گردید که پس از تصویب آن و بدون مخالفت شورای نگهبان به دستگاهها ابلاغ شد. از آنجایی که چنین قانونی از سازمانهای غیردولتی خارج شده، آن روز (16 اردیبهشت 138، روز تصویب قانون حمایت از حقوق معلولان) نقطه عطفی در حقوق معلولان است.
جلسه به پایان رسیده بود. سهیل معینی اما، مثل یک دولتی پرطمطراق با ما برخورد نکرد. صمیمی بود و از جنس یک فرهنگی باسواد حرف میزد. از دفتر مشاور وزیر رفاه خارج میشوم و به بعضی روزها فکر میکنم. به 12 آذر، روز جهانی معلولان و به 16 اردیبهشت و به این که 363 روز دیگر در تقویم هست که هیچ مناسبتی را در مورد معلولان ندارد و ما ساکت و بیکار نشستهایم و معدود فعالیتی برای ارائه در آن دو روز داریم. فکر میکنم به این که چطور میتوان به توصیههایش در مورد لزوم کار جمعی، عمل کنیم.
در حاشیه: خوشبختانه مدتی است که شهرداری مشغول بهینهسازی پیادهروهای خیابان ولیعصر، از میدان راهآهن تا میدان تجریش، میباشد و در این بهتر کردن منظره شهری، مناسبسازی برای معلولان مدنظر است. اما وقتی جلوی ساختمان وزارت رفاه رسیدم، از این مناسبسازی اصلا خوشحال نشدم.
چون که تقریبا هیچ راه عبور صافی وجود نداشت تا با عصا یا ویلچر، بتوانی از آن بگذری. خانم افتخار، آقای داودی، آقای دشتی و آقای مقدمشاد از میان آن میدان مینگذاری شده جنگی(!) به سلامت، ولی به سختی گذشتند. بعد از آن بود که من خوشحال شدم. چون فهمیدم وزارتخانه، در پشتیای دارد که میتوانم به راحتی و بدون موانع فیزیکی، داخلش شوم.