شبنم مقدم: سیروس مقدم کارگردان آثار تلویزیونی شناخته شده در سال‌های اخیر است که این بار پس از سریال موفق و پرمخاطب «پایتخت» بخشی از مشکلات اجتماعی را دستخوش یک قصه 32قسمتی قرار داده است.

سریال تا ثریا

 «تا ثریا» نام سریال جدیدی به کارگردانی سیروس مقدم است که این روزها از شبکه اول سیما پخش می‌شود.

  • بیشتر آثاری که طی سال‌های اخیر در تلویزیون ساخته‌اید به نوعی روایتگر یک موضوع تلخ اجتماعی بوده است. تا ثریا را تا چه اندازه می‌توان در این تعریف طبقه بندی کرد؟

تا ثریا بیشتر از اینکه یک کار تلخ اجتماعی باشد، یک اثر خانوادگی است و موضوعی اجتماعی را به تصویر می‌کشد. زمانی که تصمیم داشتیم تصویربرداری این مجموعه را آغاز کنیم خیلی‌ها فکر می‌کردند که شاید تا ثریا هم در ادامه مجموعه پایتخت باشد؛ سریالی که یک نوع طنز اجتماعی بود. درحالی‌که به عقیده خود من این کار یک اثر کاملا رئال است که بخشی از واقعیت‌های جامعه را به تصویر می‌کشد. قصه تا ثریا قصه‌ای است که همه ما آدم‌ها مستقیم و غیرمستقیم به‌دلیل شرایط اقتصادی حاکم برجامعه با آن مواجه هستیم. از طرفی هدف عمده ما بحث مال حلال و حرام و اثرات و عواقب آن در زندگی آدم‌هاست. تم اصلی داستان بحث نزول و رباست و این موضوع از جمله بحث‌هایی است که پرداخت آن در اکثر مجموعه‌های تلویزیونی عموما قشر رو به بالای جامعه را شامل می‌شود. شاید تصور براین بوده باشد زمانی که بحث نزول به میان می‌آید نویسنده و کارگردان قرار است به‌دنبال قشر متوسط یا حتی رو به بالای جامعه باشند. تا ثریا از این قانون پیروی نمی‌کند بلکه این بار به بهانه بحث ربا وارد یک خانواده کاملا معمولی می‌شویم.

  • نگاه شخص شما همیشه به قشر متوسط جامعه بوده است و پرداخت درست به این طبقه اجتماعی همیشه یک همذات‌پنداری متقابل را از جانب مخاطب به‌وجود آورده است.

شاید این اتفاق به این برمی‌گردد که خود من هم متعلق به همین طبقه از اجتماع هستم و دور از تصور نیست که نگاه خود من هم به اطرافم قاعدتا می‌بایست از همین زاویه باشد. از طرفی اکثریت افراد جامعه هم در همین طبقه بندی متوسط قرار می‌گیرند. معمولا سرمایه‌گذاری فکری من در ارتباط با مسائلی است که خوب می‌شناسم و اشراف درستی به آن دارم. تا ثریا متعلق به قشر متوسط جامعه است و این طبیعی است که در یک جامعه مرد سالار وقتی مرد خانواده به هر دلیلی نباشد شرایط آن خانواده دچار افت و خیزهای شدیدی می‌شود. همین حوادث هم گریبانگیر ثریای قصه ما می‌شود. ولی این دسته از افراد عزت نفس بسیار بالایی دارند و حتی در شرایط ناگوار هم دست نیاز به سمت هر کسی دراز نمی‌کنند. این آدم‌ها را خیلی خوب می‌شناسم و می‌توانم درک درستی از به تصویرکشیدن این آدم‌ها داشته باشم.

  • نگاه به مشکلات اجتماعی و تحلیل و آسیب شناسی آن خیلی اوقات موجب نمی‌شود که خط سیر قصه به سمت و سوی تلخی و سیاهی پیش برود؟

وقتی تم شکست، سقوط و اضمحلال انتخاب می‌شود، طبیعتا مجبور می‌شوید که آدم را به چالش بیندازید، بنابراین خیلی طبیعی است که سقوط همراه با تلخی باشد. تا ثریا هم مضمون سقوط یک زن را دنبال می‌کند. پس ما ناچاریم مسیری را که قرار است طی کند راه‌های زجرآوری برای او طراحی کنیم. ما قرار است چیزی را سیاه‌نمایی کنیم. اتفاقا هدف عمد ما واقعیت نمایی است. قرار است قصه ما یک نتیجه‌گیری را هم به‌دنبال داشته باشد و آن هم این است که با نشان دادن این مسیر به مخاطب قصه یادآور شویم که خود او هم ممکن است مثل ثریا یا هر انسان دیگری در مواجهه با مشکلات زندگی پای در این مسیر نادرست بگذارد. تا ثریا تلنگری به وجدان خفته آدم‌هاست که یادشان باشد ممکن است بیراهه‌ای در انتظار آنها باشد؛ بیراهه‌ای که قطعا مسیر تلخی را به همراه خواهد داشت. آنچه تا‌ثریا را با خیلی دیگر از مجموعه‌های ساخته شده در چند سال اخیر و حتی مجموعه «زیرهشت» متمایز می‌کند این است که تلخی‌هایش رنگ و بویی دیگر دارد. تلخی تا ثریا از جنس زندگی است. این تلخی به نوعی التهابات درونی آدم‌ها را به تصویر می‌کشد و قرار نیست مثل زیر هشت نمود بیرونی از نشان دادن یکسری تصاویر تلخ و زننده داشته باشد. از طرفی می‌دانیم که در هر بخش از زندگی در کنار همه تلخی‌ها، شیرینی‌هایی هم وجود دارد. تا ثریا هم از این قاعده مستثنی نیست و بخش‌های جانبی درون خانواده و روابط میان آدم‌ها گذاشته شده تا مجموعه را از صرف یک بعدی بودن در بیاورد.

  • در چندین سال اخیر بسیار نادر بوده که قهرمان اصلی قصه یک زن و پرداختن به مسائل مربوط به او باشد. شاید شکستن این تابو چند سالی است که با مجموعه‌های شما در تلویزیون اتفاق افتاده است.

ثریا قهرمان اصلی قصه ماست که به خیلی از زن‌هایی که در اطراف ما با شرایط سخت مالی و اقتصادی زندگی می‌کنند نزدیک است.من در همه سال‌های فعالیتم در تلویزیون این دورخیز را داشته‌ام و در «نرگس» و حتی سریال «رستگاران» محور اصلی اتفاقات قصه را یک زن انتخاب کردم. شاید این سؤال در ذهن خیلی‌ها به‌وجود آمده باشد که چرا این بار هم یک زن را به‌عنوان عامل پیش برنده قصه‌ام انتخاب کرده‌ام. طی همه این سال‌ها ما در مجموعه‌های تلویزیونی قهرمان زن 55 ساله‌ای که نیمه اول شادابی و طراوت زندگی خود را طی کرده باشد و به‌عنوان زنی میانسال قرار باشد بار قهرمانی یک قصه را پیش ببرد نداشته‌ایم. این جنس ذهنیت درباره زن‌هایی که در یک جامعه مردسالار بدون هیچ پشتوانه مالی و با همه توقعات و انتظارات نامعقولی که آدم‌های جامعه از آنها دارند به زندگی خود ادامه می‌دهند خودبه‌خود بستری متفاوت را رقم می‌زند. برای خود‌من این نخستین‌بار است که با یک نگاه جدید یک زن را به‌عنوان قهرمان اصلی قصه‌ام به تصویر کشیده‌ام. ثریا به سن من، به شرایط زندگی من و به نسل آدم‌هایی که شناخت درستی نسبت به آنها دارم بسیار نزدیک است. زمانی که فیلمنامه تا ثریا را می‌خواندم احساس می‌کردم ثریا را خیلی خوب می‌شناسم و خیلی نیازی نبود تا تخیلاتم را وارد داستان کنم. در به تصویر کشیدن تا ثریا فقط عینیات تجربه زندگی خودم را با زندگی ثریا منطبق کردم.

  • برخلاف مجموعه‌ای مثل زیر هشت که دیالوگ‌های خاص و حتی خیلی اوقات غیرقابل هضمی داشت تا ثریا دیالوگ‌هایی از جنس زندگی روزمره دارد. در کنار این تعریف اثری از لحن طنزآلود پایتخت هم نیست.

پیش از این در تله فیلمی با سعید فرهادی همکاری داشتم و احساس کردم قلم خوبی دارد. فرهادی تصور و برداشت درستی از قشر متوسط اجتماعی دارد و این دقیقا همان چیزی بود که برای تا‌ثریا دنبالش بودم. فرهادی قلم ساده‌ای دارد و پیچیدگی افراطی را در نوع نگارش و حتی دیالوگ گویی خودش به کار نمی‌برد. معمولا با کمترین دیالوگ و کوتاه‌ترین کلمات مؤثرترین ارتباط را برقرار می‌کند. ما نویسندگانی اینچنین رئال‌نویس را کم داریم. شاید در سینما هم اصغرفرهادی نمونه بارزی است که چنین دیدگاهی دارد. این دسته از نویسندگان معمولا با نگاهی عمیق به بستر زندگی آدم‌ها یک درام شگفت انگیز را به‌وجود می‌آورند.وقتی شما به‌عنوان یک مخاطب نظاره گر چنین مجموعه‌ای هستید می‌بینید که قصه به نوعی کاملا واقعی روابط عادی و مرسوم میان آدم‌ها را به تصویر می‌کشد. گفتارها و دیالوگ‌های قصه بسیار روزمره و معمولی است ولی از طرفی هم از دل این اتفاق راهی به‌وجود می‌آید که کاملا مخاطب را محو و شیفته خودش می‌کند. قلم سعید فرهادی چنین ویژگی‌ای داشت و خوشبختانه زمانی که متن به دست من رسید متن بسیار کاملی بود که همان موقع رضایت شخص من را برای اینکه سازنده چنین اثری باشم برانگیخت. احساس کردم با قصه‌ای روبه‌رو هستم که با نگاهی کاملا واقع گرایانه، بدون فخرفروشی و بدون اداهای روشنفکرانه می‌توان آن را به تصویر کشید. از طرفی قصه گره‌افکنی‌های بسیار قابل تفکر و از پیش برنامه‌ریزی شده‌ای داشت.

  • یکی از خصوصیاتی که در این کار هم مثل باقی آثار شما کاملا مشهود است این است که تصاویر به‌خودی خود گویای یکسری دیالوگ‌ها هستند و با به تصویر کشیدن نام‌های بسیار خاص از چهره بازیگران و حتی ابزار صحنه خیلی به گفتار و دیالوگ‌ها در بطن کار نیازی احساس نمی‌شود.

به عقیده من تعریفی که برای تاثر‌یا می‌شود خیلی بارز به آن اشاره کرد این است که تا حد زیادی به یک کار داستانی مستندگونه نزدیک است و همین تعریف کافی است که قصه این کار شکل تصویری و به نوعی رنگ و بوی آن کار را در دل خود داشته باشد. پس خیلی نمی‌شود برای به تصویرکشیدن این کار فرمول دیکته‌شده و مشخصی را تعریف کرد. چیزی که برای خود من و تصویربردار مهم بود این بود که تا ثریا برشی از یک زندگی واقعی است، پس ما ملزم بودیم که با تصاویر و برداشت‌هایی مستندگونه کار را تعریف کنیم. شما طی قسمت‌های آتی کار به وضوح می‌بینید که سروشکل این کار بسیار تشابهات نزدیکی به مجموعه پایتخت دارد؛ با این تفاوت که در پایتخت فضا‌سازی‌ براساس دریچه‌ای بود که قرار بود به یک دنیای کمدی گشوده شود ولی تاثریا با نگاهی غیرطنازانه این وظیفه را به دوش می‌کشد. درست است که شاید نگاه‌ها کمی متفاوت از هم به‌نظر برسند ولی شکل تصویری هر دوی آنها واقع گرایی مطلق بوده است. من معتقدم وقتی تصاویر می‌توانند به‌خودی خود گویای مفهومی باشند شاید استفاده نادرست از دیالوگ خیلی معنایی نداشته باشد و این اعتقادی است که در اکثر کارهایی که در این سال‌ها ساخته‌ام به آن معتقد بوده‌ام.

  • احساس می‌شود بازیگرانی را برای ایفای نقش‌های اصلی در این مجموعه انتخاب کرده‌اید که مخاطب ذهنیت از پیش تعیین شده‌ای درباره آنها نداشته باشد و به نوعی همه چیز واقعی و رئال به‌نظر برسد.

تعریفی که از تا ثریا داشتم این بود که مخاطب خیلی احساس نمی‌کند که بیننده یک اثر نمایشی است بلکه بیشتر احساس می‌کند برشی از یک زندگی واقعی را نظاره می‌کند. همین تعریف من را به این سمت پیش می‌برد که در انتخاب بازیگرانم سراغ جنسی از بازیگران بروم که جلوی دوربین بازی نکنند بلکه زندگی کنند. متأسفانه اکثر بازیگران ما سعی در خودنمایی و به تصویرکشیدن چیزی بیش از آنچه قرار است در فیلمنامه وجود داشته باشد دارند و تا ثریا به هیچ عنوان از این قاعده پیروی نمی‌کرد. یادم می‌آید در نخستین جلسه دورخوانی این مجموعه به همه بازیگران گفتم که با همه سابقه و فعالیتی که طی سال‌های اخیر در تئاتر یا تلویزیون داشته‌اید باید به‌گونه‌ای با این فیلمنامه برخورد کنید که انگار آدم‌های صفرکیلومتری هستید که قرار است با ایفای این نقش‌ها به مخاطب معرفی شوید. این بود که بازیگرانی برای این کار انتخاب شدند که به عقیده خود من انتخاب‌های بسیار بجا و درستی بودند و اکثر آنها در نقش‌هایی متفاوت با آنچه قرار بود در تا ثریا بازی کنند ظاهر شده بودند. این بود که مخاطب هیچ پیشداوری و قضاوتی راجع به آنها نمی‌کرد. در کل امیدوارم با تا ثریا توانسته باشم ادای دینی به همه کسانی کرده باشم که در زندگی بار مشکلات را به تنهایی به دوش می‌کشند و برای عزت و آبروی خود احترام قائل هستند.

رقم‌ زدن لحظات دراماتیک

تمام شخصیت‌هایی که به نوعی در این قصه حضور دارند با همه ابعاد و ویژگی‌های شخصیتی شان به تصویر کشیده شده‌اند و شاید خیلی برای مخاطب کار ساده‌ای نباشد که بتواند از همان ابتدای امر قضاوت درستی در ارتباط با خوب یا بد بودن کاراکتر‌های قصه داشته باشد. ما از ابتدای مشکلات ثریا با او همراه هستیم؛ زنی که 15سال پیش همسرش را از دست داده و در تکاپوی این است که از حقوقی که از کار در آشپزخانه بیمارستان در می‌آورد بتواند کمک خرج خانواده‌اش باشد، برای دختر دم بختش جهیزیه بخرد و شهریه دانشگاه غیردولتی پسر کوچکش را بپردازد. چنین شخصیتی وقتی خواسته یا ناخواسته خیلی از مسائل شرعی جامعه را زیر پا می‌گذارد و با همه اعتقادی که به عرف و شرع دارد خلافی را مرتکب می‌شود بسیار جای بحث دارد که آیا واقعا این شخصیت یک آدم خاطی و گناهکار جامعه تلقی می‌شود یا یک جاهایی هم با نگاهی عمیق و البته بجا باید به او حق داد؟ ثریا، دخترانش و حتی شخصیت‌های جنبی داستان را خیلی خوب می‌شناختم و همیشه این تعریف را از قلم سعید فرهادی داشته‌ام که وقتی مخاطب به تماشای این سریال می‌نشیند انگار که این آدم‌ها را از قبل می‌شناخته و با آنها زندگی کرده است. قصه تا ثریا این پتانسیل را دارد که در کنار اینکه لحظات دراماتیکی را برای مخاطب رقم می‌زند ولی به سادگی می‌تواند با سیر اتفاقات و گره‌افکنی حاکم بر داستان با بیننده ارتباط برقرار کند. این سادگی اتفاقا کار کارگردان و نویسنده را به‌مراتب سخت‌تر می‌کند؛ چرا که من سازنده مجبور می‌شوم بدون ایجاد تعلیق‌ها والتهابات کاذب از دل یک زندگی روزمره و عادی یک قصه گیرا و جذاب را به تصویر بکشم.

کد خبر 154476

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز