این برنامه تاکنون نتوانست رضایت مخاطبان خود را آنگونه که شایسته است جلب کند. متأسفانه از آغازین روزهای پخش این برنامه تاکنون روند آن مسیری ناهموار را پیموده که اسباب نارضایتی و رنجش مخاطبان خود را فراهم آورده است.
منتظر و معلق نگه داشتن مخاطبان برنامه برای پخش یا عدم پخش و اخلال و بینظمی حین پخش چنین برنامهای و بهطور عام برنامههایی از این دست، که برخی از آنها مخاطبان ثابت خود را نیز یافته است حتی اگر سهوا انجام شده باشد از چندمنظر قابل نقد است:
اول: بیتوجهی این رسانه نسبت به قشر نخبه و تحصیلکرده و طبقه متوسط. حال آنکه این قشر به سبب شرایط ویژهای که دارند، معمولا کمتر در خانواده صداوسیما برای آنها برنامه ساخته میشود و برخلاف عامه مردم از سهم اندکی از این رسانه برخوردارند و برنامههایی از این دست سهم ناچیز و اندک آنها از رسانه ملی است.
تلویزیون بیش از سایر رسانههای ارتباط جمعی طیف گسترده و متکثری از مخاطبان را برای خود محفوظ داشته است؛ در یک سو طیف کودکان، نوجوانان و جوانان قرار دارند و در سوی دیگر آن، میانسالان و کهنسالان. در یک طرف طیف مردان هستند و در طرف دیگر زنان. طبقه فقیر و ثروتمند بخشی از آن را از آن خود میدانند و طبقه متوسط بخشی دیگر را. ورزشکار، هنرمند، اهل سیاست و... نیز خود را درون این طیف قراردادهاند و از اینرو انتظارات بیشماری از آن میرود و بههمین سبب نیز تلویزیون باید انعطاف بیشتری را به این طیف گسترده نشان دهد.
در حالی که سایر رسانهها این اختیار را دارند که مخاطبان خاص خود را پرورش دهند تلویزیون رسالت سنگینتری بردوش دارد و باید
به گونهای برنامه ریزی کند تا به شکلی عادلانه تمام نیازها را پاسخ دهد، بهخصوص آنکه در ایران تلویزیون خصوصی وجود ندارد و بار پاسخگویی به نیازهای فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... تنها بر دوش رسانه ملی است. تأسیس شبکههای مختلف تلویزیونی برای پاسخگویی به نیازهای بینندگان ِمتکثر و وسیع از همین رو است.
از سویی بهدلیل چنین طیف گستردهای و اقبال همگان نسبت به آن، عامه مردم که ویژگی مشترک بسیاری با یکدیگر دارند بیش از سایرین از برنامههای رسانه ملی بهرهمند هستند. به همین میزان مخاطبان خاص و طبقه تحصیلکرده و نخبه که ویژگیهایشان خاصتر است سهم اندکی را در این رسانه دارا هستند.
از میان شبکههای مختلف تلویزیونی شبکه چهار در ایران، شبکهای است که عمدتا برای پاسخگویی به نیازهای مخاطبان خاص و نخبه تأسیس شده است و از آن انتظار میرود که در عمل نیز چنین باشد؛ اما ناهماهنگی و بینظمیای که در پخش چنین برنامههایی وجود دارد در عمل معنایی دیگر را به ذهن متبادر و رنجی مضاعف را به بینندگان این برنامهها تحمیل میکند.
این بیتوجهی به قشر نخبه و تحصیلکرده و نادیدهگرفتن آنها در حالی است که هریک از شبکههای صداوسیما در مورد سریالها قبل و همزمان با پخش، بارها و بارها آن را معرفی و زمان پخش را اطلاع رسانی میکند، بهترین ساعت زمانی این رسانه را در اختیار آنها قرار میدهد و درصورت عدم پخش یکی از قسمتهای آن، شبکه مزبور بارها بهواسطه زیرنویس در صفحه تلویزیون اطلاعرسانی کرده و از بینندگان آن عذرخواهی میکند که انجام چنین کاری لازم است و باید هم این اطلاعرسانی صورت گیرد اما نکته مغفول مانده آن است که طبقه تحصیلکرده نیز به همان میزان و بلکه بیشتر برای زمان خود ارزش قائلاند و برنامهریزی در میان این گروه از اهمیت بیشتری برخوردار است. در حالی که ساعت نامناسب پخش برنامه «وضعیت تفکر در ایران» در روزهای پایانی هفته که زمان استراحت ذهن بعد از یک هفته فعالیت و تلاش است و نیاز به استراحت و آرامش و دورشدن از مباحث سنگین فلسفی وجود دارد، نشان از بیاهمیت بودن این برنامه نزد مسئولان پخش این برنامه دارد.
بی توجهی به این دسته از مخاطبان نشان میدهد که طبقه تحصیلکرده جزو قشر مغفولمانده این رسانهاند و در اقلیت هستند. حتی در شبکه چهار که نسبت به شبکههای دیگر سیما تافتهای جدابافته بهنظر میرسد و مسائل فرهنگی را بیشتر مطمح نظر قرار میدهد نخبگان و فرهیختگان در 3لایه غیبت و حذف، انزوا و نادیده انگاشتن قرار دارند.
دوم: بیتوجهی مسئولان رسانه ملی و بهطور خاص دستاندرکاران شبکه چهار به مباحث علوم انسانی و مسائل مربوط به آن، آن هم در شرایطی که علوم انسانی و مسائل و مشکلات آن از پس رهنمودهای مقام معظم رهبری به شکلی عیان و روشن مورد توجه همه دلسوزان و علاقهمندان قرار گرفته و انتظار میرود این مباحث از این پس بیشتر مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
سوم: پخش مکرر برنامه به شکل و روندی چنین بینظم، توهین به مخاطبان این برنامه است.
این حرکت نتایجی معکوس و منفی را به بار میآورد. نحوه پخش و بیتوجهی به مخاطبان این برنامه نشان میدهد که مسئولان این شبکه با دغدغههای جدی و عزمی راسخ برای تحول در حوزه علوم انسانی برنامههایی از این دست را سفارش نمیدهند و نمیسازند بلکه چنین برنامههایی صرفنظر از انگیزه و هدف نویسندگان و پژوهشگران آن تنها برای پرکردن زمان این شبکه و نیز پاسخگویی به بینندگانی است که چنین برنامههایی را مطالبه میکنند و مواجهه دردمندانه نسبت به این مباحث مهم و مطابق با نیاز روز و در عین حال تخصصی و سنگین به جای آنکه روبه صعود داشته باشد سیر نزولی دارد.
بهنظر میرسد ساخت چنین برنامههایی بیش از آنکه مرتبط با دغدغههای دردمندانه و دلسوزانه باشد در قالب بخشنامههای سازمانی و کارهای سفارشی میگنجد. بدیهی است با وجود چنین رویکردی به فرهنگ و علوم انسانی ما هرگز شاهد تحولی چشمگیر و موفق در حوزه علوم انسانی نخواهیم بود و پخش چنین برنامههایی نتیجه دلخواه و مثبت را حتی در سطحی نازل در پی نخواهد داشت.
درکل باید گفت نتیجه بهدست آمده از این برخوردهای نادرست، بیاعتمادی طبقه تحصیلکرده به این رسانه و لطمه وارد شدن به اعتبار آن نزد مخاطبان خاص است که گزینش بیشتری در استفاده از این رسانه دارند و درصورت ساخت مجدد چنین برنامههایی مخاطبان ترجیح میدهند برنامهای را که قرار است از ابتدا، اواسط و انتهای آن نکتهای نیاموزند از همان ابتدا دنبال نکنند. به هرحال آنچه از دید مخاطبان این شبکه مغفول نمیماند کیفیت است به جای کمیت.