سه‌شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۷:۰۸
۰ نفر

حمید رضا امیدی سرور: همین که پس از نزدیک به 6سال وقتی به تماشای «به رنگ ارغوان» می‎نشینی کهنه به‌نظر نمی‎رسد و حرفی برای گفتن دارد، موفقیت بسیار بزرگی است برای ابراهیم حاتمی‎کیا...

آن هم در سال و زمانه‎ای که فیلم‌ها نه تنها یکی، دوسال بعد از نمایش دیگر رغبتی را برای تماشا بر نمی‎انگیزند، بلکه همان زمان نمایش هم بیات و مانده به‌نظر می‎رسند. تا اینجای کار حاتمی‌کیا از گرفتاری فیلمش در ممیزی چندان متضرر نشده بلکه شاید این شانس را داشته که پس از این همه هیاهو که به نفع فیلمش تمام شده و نامش را سر زبان‌ها انداخته سرانجام خود فیلم هم روی پرده رفته است.

‌در این خشکسالی جشنواره بیست و هشتم که کمتر فیلمی می‎تواند ما را قانع کند تا زحمت رفتن به زیر برج میلاد را به‌خود بدهیم، به رنگ ارغوان چراغ جشنواره را به شایستگی روشن می‎کند، حتی اگر بعد از آن هرچه برنامه را بالا و پایین کنیم فیلم دیگری پیدا نشود که تا این اندازه برای تماشای آن لحظه شماری کنیم. اینها را گفتم که روشن باشد چه انتظاری نسبت به فیلم حاتمی‎کیا بر انگیخته شده و همین که ما پس از تماشای آن احساس می‎کنیم که انتظار به جایی بوده و مغبون نشده‎ایم، همه حکایت از کیفیت بالای فیلم دارد؛ درست برعکس آن احساسی که پس از تماشای «تسویه حساب» تهمینه میلانی به مخاطب دست می‎دهد.

نمایش به رنگ ارغوان پس از فیلم ناموفقی مثل «دعوت» می‎تواند این حسن را هم داشته باشد که در دوره‎ای که افت محسوسی در حاتمی‎کیا دیده می‎شود به ما یاد آوری کند که او چگونه فیلمسازی بوده. همچنین تأکیدی باشد برای اینکه او با یکسری مضامین و فضاهای خاص که حال و هوا و آدم‎هایشان را بهتر می‎شناسد، به‌مراتب بهتر هم کار می‎کند تا با رفتن به سراغ مضامینی که از همان ابتدا پیداست سنخیتی با سینمای حاتمی‎کیا ندارند.

فیلم همچون اغلب آثار حاتمی‎کیا به‌ویژه در دوران اوجش، اثری است خوش ساخت و حرفه‌ای که قصه‎اش را به قاعده و جذاب تعریف می‎کند و از ظرافت‎های بصری و خاصه،  مضمونی بسیاری هم برخوردار است و بازی‎های خوبی هم دارد که در جای خود کمک حال فیلم هستند؛ حمید فرخ‎نژاد انتخاب هوشمندانه‎ای برای نقش اصلی فیلم به‌نظر می‎رسد.

گرمایی که اغلب در بازی‎ها و حضور او دیده می‎شود و آن تلخی چهره‎اش، همگی در جذابیت این شخصیت مؤثر است به‌ویژه آنکه او قرار است در نقش یک مامور امنیتی ظاهر شود که تماشاگر ناخودآگاه در برابر آن گارد می‎گیرد اما در این میان حاتمی‎کیا تمرکز روی شخصیت اصلی فیلم و دست گذاشتن روی وجوه انسانی او را از یاد نمی‎برد و تمهیداتی را تدارک می‎بیند که لحظه به لحظه این ارتباط و نزدیکی پررنگ‎تر شود تا آنجا که مخاطب بیش از آنکه با شکار همدلی کند با شکارچی همراهی می‎کند که ‌ این بار در دام احساسات انسانی خود افتاده‎است و نکته جالب آنکه آنچه ما به‌عنوان تصویری خاکستری از شخصیت مامور امنیتی در طول فیلم شاهد هستیم بستگی به موقعیت‌هایی دارد که فیلمساز ترسیم می‌کند و از جایی به بعد هم که ماموریت اداری به حاشیه رفته و ماموریت عاطفی او آغاز می‎شود و حتی زمانی که در مورد ارغوان احساس خطر می‎کند منتظر‌ نمی‎ماند که جواب پیغام دخالت یا عدم‌دخالت در ماجرا را بگیرد بلکه از فرمانی پیروی می‎کند که احساساتش صادر می‎کند... .

اگر از آن چند صحنه جمع‎های دوستانه دانشجویان در قهوه‎خانه بلوط بگذریم که یادآور پاتوق‎های جوانان در کافی‎شاپ‎های تهران است و قدری اغراق آمیز به‌نظر می‎رسند یا ازشعارهایی  که در حمایت از درختان و در مقابله با جاده‌سازی‌ در دل جنگل می‎دهند، صرف‌نظر کنیم، به رنگ ارغوان لااقل در صحنه‌هایی که به شکل‌گیری این رابطه عاطفی می‌پردازد یا حتی به وجوه امنیتی شخصیت هوشنگ ستاری می‎پردازد بسیار موفق و مؤثر عمل می‌کند.

حاتمی‎کیا سیر دلبستگی مامور به سوژه‌‌اش را نه تنها در موقعیت‎های داستانی بلکه در سطوحی دیگر با نشانه‌ها و جلوه‎هایی جذاب و بسیار متناسب با زمینه رخدادهای فیلم به تصویر می‎کشد. برای مثال ایده بازتاب این عشق در حاشیه نامه‎های محرمانه و اداری که می‎نویسد و در نهایت باعث لو رفتن علاقه‎ او نزد روسای او می‌شود بسیار تأثیر‌گذار از کار در آمده است. او که هر بار نامه خود را با نامی از اسماء خدا آغاز می‎کند به‌تدریج با توجه به احساسات و عواطف خود به سمت اسم‌هایی از خدا می‌رود که بازتاب‌دهنده صفاتی مناسب حال و احوال اوست. به این ترتیب پوست انداختن او از قالب ماموری وظیفه شناس به ماموری که در دام شکار خود افتاده به ظرافت با نامه‎هایی که ابتدا با نام خداوند قاهر آغاز می‎شود و در نهایت به خداوند حبیب می‎رسد، بازتاب می‎یابد.

این نکته نشانه هوشمندی فیلمسازی است که به خوبی از ظرفیت‌های دستمایه‎ای که برگزیده برای تأثیر‌گذاری بیشتر فیلمش بهره می‎برد.در طول فیلم این پرسش به ذهن می‌آید که بالاخره حاتمی‎کیا چه پایانی برای این داستان رقم خواهد زد تا در دام کلیشه نیفتد و فیلمی که خوب آغاز کرده و خوب پیش برده را به خوبی تمام کند. اگرچه در سکانس‌های پایانی فیلم در لحظه‎ای یکی از همین پایان‌های وسوسه‌کننده اما کلیشه‌ای را در ذهن شخصیت اصلی فیلم مرور می‎کنیم اما با این حال حاتمی کیا فیلم را درست در جایی که باید تمام می‎کند.

زمانی که مامور امنیتی پس از مدتی غیبت دوباره سروکله‎اش پیدا می‎شود و حالا خود به شکاری اداری و امنیتی بدل شده است و نکته جالب اینکه وقتی ما شاهد تایپ گزارش مامور امنیتی جدیدی هستیم که شناسایی سوژه را اعلام می‎کند نامه با نام خداوند قاهر آغاز شده و دست‎های یک زن آن را تایپ می‎کند. با این ایده حاتمی‌کیا به ظرافت پایان آن داستان را به ابتدای داستانی تازه پیوند می‎زند تا ذهن مخاطب را که به اندازه زیادی با فیلم درگیر شده بیش از پیش به چالش بکشد.

کد خبر 100293

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز