دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۱۶
۰ نفر

اسدالله افلاکی: پدیده ریزگرد گرچه امسال گریبان پایتخت را گرفت اما سال‌هاست اهوازی‌ها و سایر ساکنان شهرهای جنوبی کشور از آن رنج می‌برند

پدیده‌ای که چندین بار سبب تعطیلی مدارس و لغو پرواز‌ها در اهواز و برخی شهرهای دیگر شده است؛ همچنان‌که این پدیده در بهار امسال، هوای پایتخت را به مرز بحران کشاند تا آنجا که مسئولان را بر آن داشت 2 روز پایتخت را تعطیل کنند. اما این پدیده همچنان ادامه دارد و به‌نظر می‌رسد در کنار سایر معضلات پایتخت جا خوش کرده است. به‌راستی منشأ ریزگرد کجاست و چه عواملی باعث بروز آن می‌شود؟ در گزارش ذیل ،این موضوع از دیدگاه 2مدرس دانشگاه، بررسی و تبیین شده است.

دکتر محمدباقر صدوق، استاد محیط‌زیست، با اشاره به این که منشأ گرد‌وغبار، کشور عراق است می‌گوید: «دولت پیشین عراق با ایجاد نهر سوم بین دجله و فرات،  اراضی تالابی بین النهرین را در وهله نخست با اهداف نظامی زهکشی کرد و سپس این اراضی را  به زمین‌های کشاورزی افزود اما از آنجا که رسوبات این منطقه نرم و میکرونیزه است در پی خشکسالی و خشک‌شدن رطوبت با کوچک‌ترین وزش بادی پراکنده می‌شود. افزون بر این،   جنگ‌هایی که در 3دهه اخیر در عراق اتفاق افتاد در نابودی و فرسایش خاک منطقه نقش بسیار اثرگذاری داشته است.»

سدها، این سازه‌های مخرب

صدوق اما تنها دخالت‌های غیرمسئولانه را عامل فرسایش خاک و برانگیختن گردوغبار عنوان نمی‌کند بلکه به عامل دیگری اشاره می‌کند که سال‌هاست دوستداران طبیعت در سراسر جهان نسبت به آن هشدار می‌دهند و آن چیزی نیست جز احداث سازه‌های آبی؛ آنجا که می‌گوید: «بحث بالادست رودخانه‌ها اکنون به معضلی تبدیل شده که محیط زیست را تهدید می‌کند. برای نمونه،  ترکیه با ساخت سدهای متعدد، آب دجله و فرات را بسته است. این اتفاق در اردن و سوریه هم رخ داده؛ یعنی با احداث سازه‌های آبی مانع سرازیرشدن آب کافی به سمت عراق شده‌اند. البته خشکسالی هم در این مسئله دخیل است.»

صدوق که علاوه بر تدریس،   سال‌ها تجربه مدیریت در سازمان محیط زیست را در کارنامه خود دارد،  ضمن انتقاد از دخالت‌های غیرمسئولانه، از سرنوشت اسفبار دریاچه ارال به‌عنوان شاهدی هشداردهنده یاد می‌کند و خاطرنشان می‌سازد: «مقامات شوروی سابق برای توسعه پنبه‌زارهای ترکمنستان، آب جیحون و سیحون را روی ارال بستند. تنها آبی که وارد این دریاچه می‌شد زهاب‌های کشاورزی و پساب‌های صنعتی و شهری بود. این شیوه عملکرد،  بزرگ‌ترین فاجعه قرن بیستم را رقم زد و آن نابودی ارال بود. تبعات مصیبت‌بار آن هم گریبان صدها روستا و ده‌ها شهر حاشیه این دریاچه را گرفت. این می‌تواند عبرتی باشد برای آنهایی که به ملاحظات زیست محیطی وقعی نمی‌نهند.»

بخشی‌نگری ریشه اصلی مشکلات است

اما ریشه این مشکلات کجاست؟ صدوق در پاسخ می‌گوید: « بخشی‌نگری در اجرای طرح‌های عمرانی،  نیز نبود آمایش سرزمین یا کمرنگ بودن آن،  سبب شده هر کسی هر پروژه‌ای را هر کجا و هر طور که دلش می‌خواهد اجرا کند. در یک کلام آنچه اصلا اهمیت ندارد ملاحظات زیست‌محیطی است. نتیجه آن،   وضعیت نابسامان موجود است. علاوه براین، مسئولی در پستی قرار می‌گیرد و طرحی بدون رعایت ضوابط زیست‌محیطی اجرا می‌کند؛ بعد هم جابه‌جا می‌شود و به سازمان دیگری منتقل می‌شود اما تبعات تصمیم نسنجیده او به مرور زمان خودش را نشان می‌دهد. این هم مشکلی است که به شدت به محیط زیست  آسیب رسانده و باید برای آن چاره‌اندیشی شود.»

از دید منابع طبیعی

دکتر حسین آخانی،  استاد دانشگاه تهران و محقق منابع طبیعی،  پیش از ورود به بحث اصلی در مقدمه‌ای اجمالی می‌گوید: «باید نخست به زمینه این مشکلات اشاره شود. کشورهای در حال توسعه نظیر ایران، ترکیه، عراق و چین وقتی توسعه را در دستور کار خود قرار دادند،  الگوهایی را از کشورهای پیشرفته اقتباس کردند و کوشیدند بر اساس آن الگوها به سوی صنعتی‌شدن پیش بروند و شهرنشینی را توسعه بدهند اما به این نکته توجه نداشتند که وضعیت اقلیمی کشورهای توسعه‌یافته اروپای مرکزی با اقلیم کشورهای چین،  ایران، عراق و ترکیه متفاوت است. در اروپای مرکزی میزان بارندگی بسیار زیاد است و رودخانه‌های فراوانی جاری است. وجود آب فراوان، فرایند صنعتی‌شدن را آسان‌تر می‌کند. نکته دیگر اینکه ما صنعت را به صورت مونثاژ وارد کردیم بدون اینکه به زیان‌های ناشی از‌‌ آن به ویژه زیان‌های زیست محیطی آن توجه داشته باشیم. این در حالی است که تمدن ما بر پایه کشاورزی شکل گرفته است.

ما این پایه را از بین بردیم؛ در عوض به بهانه شهرنشینی و اشتغالزایی صنایع مختلف را وارد کردیم؛ صنایعی که نیاز به برق و انرژی فراوانی دارد. از سوی دیگر با توسعه صنعت و رونق شهرنشینی نیاز به برق و سوخت و آب  صدچندان شد اما طی همه این مراحل به‌دلیل ضعف ساختار دانشگاهی، هیچ گاه متولیان صنعت از نخبگان در اجرای طرح‌های خود استفاده نکردند؛ اهمیتی برای آمایش سرزمین هم قائل نشدند. نتیجه آن شد که شهرها و صنعت ما به صورت سرطانی و بی‌آنکه بر ضوابط علمی و فنی مبتنی باشد رشد کرد. در پی آن ناگزیر برای آرام نگهداشتن مردم همواره رفاه کاذب ایجاد شد که از آن جمله می‌توان به جاده‌سازی،  مجتمع‌سازی و دیگر تاسیسات شهری اشاره کرد.»

آخانی می‌افزاید:« تمام این تاسیسات نیاز به آب دارد. ما در این میان،  بدون آنکه به مردم آموزش‌های لازم را بدهیم آب و سوخت بسیار ارزان در اختیارشان گذاشتیم و این تبدیل به عادت شد. اما فقط کشور ما قربانی توسعه اینچنینی نشده بلکه این بلا دامنگیر بسیاری از کشورها شده است. همه این کشورها هم ناگزیر برای تامین رفاه مردم شهرنشین خود مجبور به ساخت سدهای متعدد شدند تا آب آنها را تامین کنند؛ همچنان‌که مجبور شدند با احداث نیروگاه‌ها برق این شهرهای رو به توسعه را تامین کنند. غافل از آنکه توان طبیعی هر کشور و هر سرزمینی محدود است و این توان محدود اجازه دخالت بیش از حد را در طبیعت نمی‌دهد. بدیهی است که دخالت بی‌حد در طبیعت تبعات جبران ناپذیری دارد که به تدریج آشکار می‌شود.»

این استاد منابع طبیعی در ادامه تصریح می‌کند: «ما فقط به مرزهای جغرافیایی نگاه کردیم. فکر کردیم اگر بارانی می‌آید مربوط به ماست در حالی که این باران از جای دیگری آمده و منشأ آن در جای دیگری است. باران‌های کشور ما عمدتا منشأ مدیترانه‌ای دارد. فکر کردیم اگر آبی آمد آن را در محدوده جغرافیایی خودمان محبوس کنیم. بر اساس همین نگاه غلط با احداث سدهای متعدد در پی مهار این آب‌ها بودیم. کسانی که این شیوه توسعه را دنبال کرده و می‌کنند با اکوسیستم آشنا نیستند. ما در قبال این باران موظفیم در جای دیگری به طبیعت کمک کنیم تا توازن حفظ شود.

من فکر می‌کنم این بیت شعر سعدی بیانگر اصل اکوسیستم است: تو نیکی می‌کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز اگر ما به فکر اکوسیستم نباشیم روزی از تشنگی خواهیم مرد. این اتفاقی است که در خاورمیانه رخ داده. آغازگر این فاجعه، دولت شوروی سابق بود که دریاچه ارال را خشک کرد. به عبارت دیگر،  مردم محروم حاشیه ارال قربانی سدهایی شدند که دولت شوروی در بالادست ارال احداث کرد تا مثلا در منطقه رونق اقتصادی ایجاد کند.»

به ملاحظات زیست‌محیطی بها نمی‌دهیم

وی ضمن هشدار نسبت به عواقب بی‌توجهی به ملاحظات زیست محیطی در روند توسعه می‌گوید: «ما اکنون مرتب می‌گوییم سیاست‌های غلط افغانستان سبب خشک شدن هامون شده است اما واقعیت این است که این گردوغبار مسئله جدیدی نیست. اینکه بخواهیم بگوییم چه کسی مقصر است، مقصر خود ما هستیم به‌دلیل آنکه خشک شدن تالاب هورالعظیم متاثر از عملکرد ماست زیرا بخشی از آب این تالاب از ایران تامین می‌شد و البته بخشی هم از دجله و فرات که ترکیه و عراق در این زمینه مقصرند.»

ارومیه به کانون گردوغبار تبدیل می‌شود

آخانی خاطرنشان می‌سازد: «بگذارید به ایران خودمان بپردازم. پاییز سال گذشته سفری به ارومیه داشتم. امسال نیز اواخر ماه قبل از ارومیه بازدید کردم. در این زمان کوتاه اتفاق بسیار وحشتناکی افتاده بود. پاییز گذشته، ای‌سی دریاچه در محل جاده میانگذر شهید کلانتری 160 دسی زیمنس برتربود اما امسال که آن را اندازه گرفتم 195 دسی زیمنس برمتر بود. این نشان می‌دهد طی یک زمان نسبتا کوتاه غلظت نمک به طرز باورنکردنی افزایش یافته است؛ این یعنی زنگ خطر؛ حال آنکه ما امسال سال پربارانی داشتیم و انتظار این بود که با این میزان بارندگی،   شوری آب کاهش یابد ولی متأسفانه موضوع برعکس است.

مسئله نگران‌کننده دیگر اینکه در اطراف بندر رحمان‌لو که در نزدیکی‌های بناب و در جنوب شرق دریاچه ارومیه واقع شده،  تپه‌های ماسه‌ای در حال شکل‌گیری است. هوای این منطقه به خاطر گرد‌وغبار آلوده به نمک به شدت آلوده است. این خطری است که مردم منطقه را تهدید می‌کند. در این منطقه از یک سو با وزش باد،  گرد وغبار آمیخته به نمک،  زمین‌های کشاورزی را می‌پوشاند که سبب از بین رفتن قابلیت کشاورزی این اراضی می‌شود و از سوی دیگر باعث شیوع انواع بیماری‌ها در این منطقه می‌شود. این به معنای آن است که اگر چاره‌ای اندیشیده نشود به زودی بزرگترین فاجعه زیست‌محیطی در آذربایجان رقم می‌خورد.»

به گفته این مدرس دانشگاه، نقاط دیگر کشور هم به این بلا مبتلا هستند؛ «تالاب میقان در اراک،  بختگان و پریشان در فارس هم وضعیت بحرانی دارند.  خوزستان و دیگر شهرهای جنوب کشور که اکنون در معرض گردوغبار کشورهای همسایه قرار دارند با خشک شدن تالاب شادگان بیش از پیش با این مشکل مواجه خواهند شد زیرا خشک‌شدن شادگان منشأ جدیدی برای ریزگرد می‌شود که قربانیان آن مردم بومی خواهند بود. تالاب گاوخونی در اصفهان هم در آینده به کانون ریزگرد تبدیل می‌شود.

تمام این مشکلات ناشی از آن است که ما با دخالت‌های غیرمجاز، طبیعت را تخریب کرده‌ایم. کشور ما تحمل این همه سد را ندارد. خسارات ناشی از ساخت این همه سد در آینده گریبان فرزندان همین مدیران و مهندسانی را می‌گیرد که امروز این سدها را احداث می‌کنند و بر ادامه این روند پای می‌فشارند. آیا زمان آن نرسیده که در شیوه فعالیت‌های عمرانی و روند توسعه تجدید نظر کنیم؟»

هامون و ارومیه قربانیان سدسازی

دکتر محمد باقر صدوق، از خشک شدن هامون به‌عنوان نمونه دیگری که قربانی بی‌توجهی به ملاحظات زیست‌محیطی شده نام می‌برد و می‌گوید: «دریاچه هامون که روزگاری در آن قایقرانی می‌شد به‌دلیل رعایت نشدن حقابه و ممانعت افغان‌ها از ورود آب هیرمند به این تالاب، اکنون به بیابانی تبدیل شده؛ هرچندکه امسال براثر بارش‌های بهاری کمی در آن آب دیده می‌شود. این در حالی است که زندگی هزاران نفر متاثر از این تالاب است. معیشت حاشیه‌نشینان هامون از روزگاران دور تاکنون به‌طور سنتی به این تالاب وابسته بوده است.

اما نکته‌ای که دراین بحث قابل توجه است آنکه با خشک شدن این تالاب، وزش باد هر چند اندک باعث برانگیختن گردوغبار در منطقه می‌شود؛ به ویژه با شروع بادهای 120 روزه، این گردوغبار وضعیت بحرانی در منطقه ایجاد می‌کند. این سرنوشتی است که ارومیه نیز به زودی به آن مبتلا می‌شود زیرا 21 سد و بند در بالادست این دریاچه ساخته شده و در نتیجه آبی به این دریاچه نمی‌رسد؛ بنابراین در آینده نزدیک این دریاچه خشک می‌شود و مشکلات ناشی از آن دامن شهروندان ارومیه‌ای را می‌گیرد.»

کد خبر 86919

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز