یکشنبه ۳ آذر ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۰
۰ نفر

سهند صادقی بهمنی : چون موسم ماه‌های سه‌گانه (اشهر ثلاثه) می‌آید، حاجیان حلال‌جویان، بار سفر برمی‌گیرند و قصد حجاز می‌کنند

و البته امروز چون صدسال پیش نیست، بل روزی نمی‌کشد که حاجی خود را می‌یابد در ارض احرام، مسجد شجره و جحفه. اگر از شرق نیت آن بلد امین در سر داشته باشد، مناسک نیز چون اشهر ثلاثه در سه روز است از ظهر نهم تا ظهر دوازدهم هرچند پیش از آن نیز حاجیان را   نسکی است برای پروردگارشان که «اتموا الحج و العمره لله»[بقره/196]حج و عمره را تنها برای خدا به پایان رسانید نه مقاصد دیگر.»[بقره/196]

مجموع این شعائر گسترده و عظیم را که پروردگار چندبار به تعظیم و بزرگداشت آن حکم نموده از سویی باید یک شعار و فریضه دانست چرا که نام حج بر آن رفته و از سوی دیگر آن فرصت گرانسنگ را نمی‌توان دارای بعدی واحد دانست چرا که هر یک از احرام و طواف و نماز و سعی و وقوف و رمی و شب‌روی و روزروی را معنا و مقصودی است و هر یک را به حق باید حاوی سری عظیم دانست که در ظاهر آن بی‌شک نمی‌توان خلاصت آن را یافت و آن مجموع حاوی سر اکبر است چنانکه حج را اکبر لقب داده است، شارع اعظم: «و اذان من الله و رسوله الی‌الناس یوم‌الحج الاکبر/ این آیات اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر.»[توبه/3] طبیعتاً دستیابی و وصول به این سر کاملا بستگی به این خواهد داشت که آن جوینده و کاشف از چه شرح صدری برخوردار گردیده باشد، اما در این جستار و به این مناسبت که در شهر میانی این ماه‌های سه‌گانه به سر می‌بریم تلاش می‌کنیم تا به ظاهر سخن و کلام خداوند در باب حج و آنچه او در این‌باره برای عامه ناس که همه از آن جمله‌ایم، بپردازیم. در این معنا قرآن را آینه‌ای باید دانست که معنای حج را برای مردمان باز می‌نمایاند.

1 – وجوب حج: «لله علی‌الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین/ و برای خدا، حج آن خانه، برعهده مردم است [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقینا خداوند از جهانیان بی‌نیاز است.» [آل‌عمران/97]
در این آیه به وضوح می‌یابیم که قصد حج -که آن را لغویان بزرگی چون راغب به معنای قصد دانسته‌اند که بعدها در عرف شرع به معنای مناسک مخصوصی درآمده است- تنها برای خداست؛ نکته‌ای که شاید بسیاری از حاجیان از آن غفلت می‌ورزند، هرچند خداوند را نیازی بدان نیست؛ چرا که او نه‌تنها از حاجیان که از جهانیان بی‌نیاز و مستغنی است. در آیه 196 بقره نیز چنین قصدی مطرح گردیده است؛ «حج و عمره را تنها برای خدا به پایان رسانید.» از این آیه و نیز از آیه 97 سوره آل‌عمران که گزارش آن گذشت، چنین برمی‌آید که در طول عمر مسلمان تنها یک‌بار حج و عمره واجب است، چرا که با یک‌بار انجام آن دو مسمای حج و مقصود از آن، چنانکه پس از این نیز به ذکر آن خواهیم پرداخت، محقق خواهد شد.

2 – مقاصد حج: بی‌شک مهمترین مقصود پروردگار، ایجاد زمینه پرهیزکاری در مومنان است. «واذکروا الله فی‌ایام معدودات فمن تعجل فی‌یومین فلا اثم علیه و من تأخر فلا اثم علیه لمن اتقی و اتقوا الله و اعلموا انکم الیه تحشرون/ و خدا را در روزهای معین یاد کنید، پس هرکس شتاب کند [و اعمال را] در دو روز [انجام دهد]، گناهی بر او نیست و هرکه تاخیر کند [و اعمال را در سه روز انجام دهد] گناهی بر او نیست. [این اختیار] برای کسی است که [از محرمات] پرهیز کرده باشد. و از خدا پروا کنید و بدانید که شما را به سوی او گرد خواهند آورد.»[بقره/203] در این آیه علاوه بر تقوا، سخن از یوم حشر یا روز گرد آمدن مردم نیز رفته است که بی‌شک نشانگر زاداندوزی است برای یوم حساب و روز حشر.

در آیه دیگر، یعنی آیه 96 آل‌عمران این‌گونه می‌خوانیم: «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکاً و هدیً للعالمین/ در حقیقت، نخستین خانه‌ای که برای مردم، نهاده شده، همان است که در مکه است و مایه هدایت جهانیان است.»‌و بی‌شک آیات و نشانه‌های روشن پروردگار و نیز مقام ابراهیم در این هدایت بخشی موثر خواهد بود. نشانه‌هایی که در آیه 97 همین سوره یعنی آل‌عمران می‌خوانیم: «منه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا/ در آن، نشانه‌های روشن است [از جمله] مقام ابراهیم است و هر کس در آن در آید، در امان است.»

این نشانه‌ها را که از آن جمله مقام ابراهیم بیان شده است باید در راستای ایجاد زمینه تقوا و پرهیزکاری دانست و در مومنان که در نهایت منجر به هدایت و رستگاری خواهد شد و در این حالت گردآمدن مومنان در یوم حشر معنایی مثبت و امیدبخش به خود خواهد گرفت.

شاید از همین‌رو است که خداوند یکی از مقاصد دیگر حج را تعظیم شعائر و فرایض الهی شمارده‌ و آن را از پرهیزکاری قلب مومنان ناشی دانسته است: «و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی‌القلوب/ و هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل‌هاست.»[حج/2‌‌‌‌ 3] البته باید به این امر نیز توجه کامل مبذول داشت که نباید- چنانکه در آیات قرآن مطرح گردیده است- از پیش پنداشت که منظور از این شعائر اموری بسیار بزرگ است. درست برعکس آنچه از شعائر مطرح گردیده اموری است در نظر ما پیش‌پا افتاده که شاید در نزد ما حتی ارزش ذکر هم نداشت اما در واقع اینگونه نیست، خداوند که قصد دارد تا دید انسانی را فراتر از امور سطحی و ظاهری ببرد، اینگونه و با ذکر امور کوچک شاید دور از ذهن و انتظار توجه او را به حقیقت حج که به واقع حج حقیقت یعنی قصد حقیقت و هدایت و نجاح و فلاح است جلب می‌کند: «والبدن جعلناها لکم من شعائرالله لکم فیها خیر/ شتر فربه را برای شما از جمله شعائر قرار دادیم، در آنها برای شما خیر است.»[حج/36]

در جای دیگر دو کوه را که در واقع چون شتر از مظاهر طبیعت به شمار می‌رود از جمله شعائر دانسته است: «ان‌الصفا و المروه من شعائرالله، فمن حج‌البیت او اعتمر فلا جناح علیه أن یطوف بهما و من تطوع خیراً فان‌الله شاکر علیم/ در حقیقت، صفا و مروه از شعائر خداست [که یادآور اوست] پس هر که خانه [خدا] را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد. و هر که افزون بر فریضه، کار نیکی کند، خدا حق‌شناس و داناست.» [بقره/158] نخست باید به این نکته توجه کرد که این جمله که «بر او گناهی نیست» در واقع نفی گمانی است که احتمالا در آن شرایط ویژه در ذهن مومنان بوده است؛ چرا که در آن ایام صفا و مروه و مسیر میان آن دو در میان بازار و بتکده مشرکان قرار داشته است. چرا که سوره بقره از جمله سوره‌های مدنی است، بنابراین مدینه در زمان نزول این آیه همچنان در تسلط مشرکان بوده است.

بنابراین خدا این گمان را که مومنان می‌کرده‌اند و سعی میان صفا و مروه را گناه می‌دانسته‌اند، نفی می‌کند، اما سخن در این آیه تنها از سعی صفا و مروه که در آیه با لفظ طواف مطرح شده نیست؛ بلکه مهم‌تر از آن سخن از شعائر است، همان شعائری که بزرگداشت آن از تقوای درونی است و شایسته است که مومنان حرمت آن را نگاه دارند:«یا ایها الذین آمنوا لاتحلوا شعائرالله و الاالشهر الحرام و لاالهدی و لا القلائد و لا آمین البیت الحرام... / « ای کسانی که ایمان‌ آورده‌اید، حرمت شعائر خدا و ماه خدا و ماه حرام و قربانی بی‌نشان و قربانی‌های گردن‌بنددار و راهیان بیت‌الحرام را... نگاه دارید.[مائده/2] توجه مومنان بسیار به این امر ضروری است و شاید خود آن را در گستره مناسک بیابند که توجه ایشان و حرمت نگاه  داشتن شعائر ظاهری است که باطنی در بر دارد، ظاهری است که محتوایی در بطن دارد و آن همان گذر از این امور است به رب و خالق ایشان و توجه به اوست که مقصود است در حج. همان است که مایه رستگاری و هدایت است.

3 - زمان حج: چنانکه گذشت ماه‌های حج، ماه‌های سه‌گانه‌اند، اما ایشان، شوال است و ذی‌قعده و ذی‌حجه که البته ذی‌حجه تا پیش از سیزدهم اعمال و مناسک را برنمی‌تابد و پس از آن یوم رجعت است برای حجاج. از این رو استعمال شهر ثلاثه یا ماه‌های سه‌گانه استعمالی است مجازی و استعاری. «الحج اشهر معلومات فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لافسوق و لاجدال فی‌الحج/ حج در ماه‌های معینی است پس هر کس در این [ماه]ها حج را [برخود] واجب گرداند،‌[بداند که]در اثنای حج،‌ همبستری و گناه و جدال [روا] نیست.» .../[بقره /197]  از امام صادق و امام باقرعلیهماالسلام نقل است که «هیچ‌کس نمی‌‌تواند در ماه‌هایی به غیر از شوال،‌ ذی‌قعده و ذی‌حجه حج به جای آورد و هر کسی در ماه‌هایی به غیر از این 3ماه حج به جای آورد و محرم شود، حج او محاسبه نمی‌شود.» [کافی، ‌ج4، ص321، ح2، از امام باقر(ع) و همان، ص 322، ج4، از امام صادق(ع).] در این آیه یعنی آیه 197 سوره بقره، گذشته از تعیین زمان مشخص برای حج سه مورد از محرمات این ایام نیز مطرح شده است. در انتهای آیه و برای چندمین‌بار بر فلسفه و مقصود حج که تقوای الهی است تاکید رفته است و مومنان به توشه اندوزی و تقوا که بهترین توشه قیامت است دعوت شده‌اند.

4 - قربانی حج: از مناسک حج تقریبا موردی نیست که در قرآن ذکری از آن به میان نیامده باشد. یک به یک آن شمرده شده است از طواف بیت [حج/29]، نمازگزاردن پشت مقام ابراهیم [بقره/ 125]،‌ سعی میان صفا و مروه [بقره/158] ، حلق و تقصیر [بقره/196] هرچند حلق مطرح شده در این آیه مربوط به پس از قربانی در روز دهم ذی‌حجه یعنی عیدقربان است. وقوف در عرفات [بقره/198]، وقوف مشعر الحرام[بقره/198] و وقوف در منی و رمی حجرات [بقره/199] هرچند ترتیب و جزئیات و فروعات آن به نحو کامل مطرح شده و به سنت حوالت گردیده است اما بر هیچ جزئی از مناسک چون قربانی تاکید نرفته است.

این تاکید و تایید بی‌حد و حصر را می‌توان این‌گونه به نظاره نشست: نخست آنکه طولانی‌ترین آیه که در باب حج داد سخن داده به واقع در باب قربانی است و آن را از فقراء نیز به مقدار میسور طلب کرده است. دوم؛ چنانکه گذشت بدن یا همان شتر فربه را از شعائر برشمرده است و این عنوان جز بر دو کوه یعنی صفا و مروه اطلاق نگردیده البته با این تفاوت که آن دو کوه در زمره اعمال حج نیستند، ولی قربانی چرا. سوم؛ آنکه خداوند این بخش از مناسک را حاوی سری عظیم دانسته است و از آن با عباراتی یاد نموده است که به سختی می‌توان آنها را از جمله آیاتی تأویلی قرآن ندانست.

«لن ینال الله لحومها ولا دماؤها و لکن یناله التقوی منکم کذلک سخر لکم لتکبروا الله علی ماهداکم و بشر المحسنین/، «هرگز نه گوشت‌های آنها و نه خون‌هایشان به خدا نخواهد رسید  ولی این تقوای شماست که او را می‌رسد. این گونه خداوند آنها را برای شما رام کرد، تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت نموده، به بزرگی یاد کنید و نیکوکاران را مژده ده.»[حج/37] تاکید چندباره آیه بر بی‌نیازی خداوند از قربانی روز قربان است و اینکه گوشت قربانی برای او سودی ندارد بل تقوای مومنانه که در پس سرتسلیم فرود آوردن او در برابر امر الهی پنهان است مقصود است و گذر مومن از مظاهر طبیعت چون کوه و قربانی که شعائر نامیده شده از این رو اهمیت می‌یابد.

گذر از قربانی به تقوا و پرهیزکاری که چنانکه گفته آمد زمینه‌ساز هدایت و نجات است. چهارم؛ آنکه خداوند حکم نموده تا از آن قربانی بخورانیم تنگدست سائل و بینوای غیر سائل را. [حج /36] در جای دیگر می‌گوید خود از آن بخورید و به درمانده مستمند بخورانید. [حج/28] و این همه تاکید که بر خوردن و خورانیدن رفته جز این نیست که باری قصد داشته تا مومنان خود در تعمیم این سر که به واقع همان تقواست بکوشند. ایجاد الفت و انس و محبت یعنی آنچه تحت عنوان ود   از آن یاد شده در میان خورنده و خوراننده خود زمینه‌ساز چنین امر مبارکی است. این 4 ویژگی در باب قربانی ذکر گردیده و نیز تاکیدات دیگر از جمله حفظ حرمت قربانی [مائده/2] بر اهمیت این جزء تأویلی مناسک بیش از پیش تاکید می‌نهند و حج به واقع مائده‌ای است که از آن فقیر و بائس و قانع و معتر و نیز متمکن و بی‌نیاز برمی‌گیرند و جز اینها برکات فراوان برآن مترتب است و چه فائدت و برکتی بیش از اینکه حج تقواگستر و تقواساز است.

کد خبر 69054

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز