یکشنبه ۷ مهر ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۸
۰ نفر

«کمی معذبم که در خارج (از آلمان) همه مرا به عنوان جامعه‌شناس می‌شناسند، حال آنکه من در واقع یک فیلسوفم و فلسفه را وظیفه اصلی زندگی‌ام برگزیده‌ام و در حاشیه آن به جامعه‌شناسی هم می‌پردازم.»

تطور و تحول معنای واژه فیلسوف درتاریخ تفکر غرب سیر پرفراز و نشیبی داشته است. زمانی این واژه بار معنایی مثبت و گاه بار معنایی منفی به همراه داشت. اما براساس یک توافق اجمالی معنای فیلسوف نزد همگان تعاریف مشخصی را به ذهن می‌آورد. این جملات از زبان کسی بیان شده که بیشتر به جامعه‌شناسی شهرت دارد تا به فلسفه، و او کسی نیست جز جورج زیمل.

جامعه‌شناسی که به دلیل نگاه عمیق به روابط پیچیده زندگی و تنوع موضوعاتی که با آنها درگیر شده است، بهتر است او را فیلسوف جامعه‌شناس یا جامعه‌شناس فیلسوف نامید. جورج زیمل در اول مارس 1858 در برلین چشم به جهان گشود. جورج در دانشگاه همبولت در رشته‌های تاریخ و فلسفه تحصیل کرد و در سال 1881 رساله روانشناسی- انسان‌شناسی‌اش که تحت تاثیر نظریه داروین بود رد شد.

در رساله دکترای فلسفه‌اش به رد نظریات کانت درباره ماهیت ماده در مونادشناسی می‌پردازد. اما بر درستی نظریات کانت درباره زمان و مکان که اساس بحث حسیات استعلایی در نقد عقل محض است، صحه می‌گذارد. بسیاری از آثار زیمل بنا به دلایل متعددی مثل از بین بردن به عمد توسط خودش، گمشدن و... به جانمانده است. اما میزان قابل توجهی از آثارش نیز به دست دوستان و همسرش منتشر شده که حدود 24 کتاب و بیش از 200عنوان مقاله در موضوعات مختلف است. زیمل، متفکری است که بر متفکران بزرگ هم‌عصرش تاثیرات فراگیری داشته است. چنانکه می‌توان از امیل دورکیم، ناقد بزرگ زیمل، ماکس وبر که در کتاب «اخلاق پروتستان» از زیمل متاثر بوده است نام برد.

ترکیب میان افکار شاخص و رفتارهای ظاهری زیمل از او شخصیتی منحصر به فرد ساخته بود و با اینکه به دلایل مختلف هیچگاه نتوانست استاد رسمی دانشگاه شود، در معدود کلاس‌های حق‌الزحمه‌ای که برگزار می‌کرد، افراد زیادی با علایق فکری مختلف بر سر کلاس‌های درسش حاضر می‌شدند. چنانکه آدورنو او را متفکری ضدسیستم عنوان می‌دهد، استاد که نداشتن نظام واحد در تمام رفتار و اندیشه‌اش آشکار بود و به عمد نمی‌خواست که در سیستمی تعریف شده محبوس شود و همین صفت بی‌نظمی او را اولین جامعه‌شناس پست مدرن ملقب ساخت.

هرچند این توصیفات نمی‌تواند مانع از این شود که از سبک زیمل سخن نگوییم، سبکی که شخصی و منحصر به اوست آن هنگام که از پس شاخه‌های مختلف تقسیم میان پدیده‌ها به صورت بندی کلی و روشنی می‌رسید و این همان چیزی است که تحت عنوان «زیملی کردن» شهرت دارد.

حوزه‌های اصلی تفکر زیمل و به نوعی مراحل حیات فکری او را می‌توان چنین خلاصه کرد:

الف) مطالعه بر تعاملات انسانی و اجتماعی در حیطه روانشناسی و تاثیرپذیری شدید از «داروین» و «اسپنسر» که حاصل آن نگارش کتاب تمایز اجتماعی در سال 1890 است.

ب) درگیری شدید بر مفاهیم بنیادین تفکر فلسفی و پیوند آن با مسائل پیچیده اقتصاد که به انتشار کتاب «فلسفه پول» در 1900 منجر شد. کتاب در 2 بخش به پول می‌پردازد.

ج) اندیشه‌ورزی زیمل در باب جامعه‌شناسی و انتشار کتاب «جامعه‌شناسی» در 1908 است. دوره‌ای که تمرکز عمیق او بر مسائل عمده جامعه‌شناسی و تلاش برای بنای یک علم مستقل جامعه‌شناسی با روش‌ها و قلمرو موضوع‌های اختصاصی است.
جورج زیمل در 28سپتامبر 1918 در حالی که از خود تاثیرات بسزایی در تاریخ تفکر به جا گذاشته بود درگذشت.

کد خبر 64445

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز