چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۴:۴۸
۰ نفر

سعید آجورلو-پکن: زمانه عوض شده بود وقتی یونان جدید میزبان المپیک 2004 میلادی می‌شد، چه اگر روزگاری این آتنی‌ها بودند که بر طبل المپیک باستان می‌زدند، اکنون این المپیک مدرن بود که به یونان آبرو می‌داد.

اما آیا داستان المپیک پکن هم این گونه است؟ این المپیک است که به چین آبرو می‌دهد و یا این چین است که سوار بر فرصت المپیک می‌تازد و جلو می‌رود؟ یا به‌عبارتی چینی‌ها با آتش روشن شده در آشیانه‌ پرونده چه می‌کنند و از آن چه می‌خواهند؟

المپیک برای چین نه فقط یک فرصت که یک تهدید جدی هم بود. وقتی صدای تبت از زبان «دالایی‌لاما» به گوش دولت چین می‌رسید و زنجیره‌ای از معترضان حقوق‌ بشر و دموکراسی را به دور پکن نمایش می‌داد. اینها همه تهدیدهایی بود که به واسطه نگاه غرب و آمریکا بر توسعه چینی ایجاد شده بود.

المپیک گویا روزنه‌ای برای گمانه غربی‌ها بود که؛ چین صرف‌نظر از اینکه حاکمانش چه قصدی دارند، راهی را آغاز کرده است که پایان آن یا دموکراسی است یا هرج‌ومرج. چه براساس تئوری اولویت سرمایه‌داری بر دموکراسی، کشورهای سرمایه‌دار رفته‌رفته به سوی دموکراسی حرکت می‌کنند. یعنی رشد اقتصادی و درآمد ملی بالا، طبقه‌ای از سرمایه‌داران و به عبارتی بورژوازی جدیدی خلق می‌کند که دولت به آنها مقید می‌شود و در نتیجه همین طبقه ضامن برقراری دموکراسی می‌شوند.

 چین اما برای غربی‌ها استثنای این فرضیه محسوب می‌شد که کشوری با چنین رشد اقتصادی چرا همچنان تحت حاکمیت دولت مرکزی کمونیستی اداره می‌شود. المپیک شاید از این زاویه اهمیت بیشتری می‌یابد که غربی‌ها فرصتی تازه برای چالش میان سرمایه‌داری و حکومت مرکزی چین پیدا کنند. از همین رو آنها یا منتظر دموکراسی متولد شده در سرزمین سرمایه‌داری هستند و یا هرج‌ومرج ناشی از عدم توازن میان رشد اقتصادی و انحصار سیاسی.این‌گونه بود که پیش‌بینی می‌شد موج المپیک نظام سیاسی چین را به چالش بکشد و از این فرصت استثنایی یک تهدید جدی بسازد.

اما چینی‌ها برای این جنگ سرد چه چاره‌ای اندیشیده‌اند؟ بزرگترین‌ کوشش رهبران چینی، اجرای اصلاحات در پرجمعیت‌ترین کشور جهان است. با این توجه که باید مراقب اطراف خود هم باشند. این تجربه عبارت است از تلاش رهبران چینی برای مدرنیزاسیون کشور از طریق گشودن اقتصاد و درعین حال مهار تحولات سیاسی.مدل توسعه چینی اما دستاوردهای بزرگی داشت. نتایج اقتصادی اصلاحات چین حیرت‌آور بوده است.

بین سال‌های 1980 تا 2000 میلادی، متوسط درآمد هر فرد چینی از 1394 دلار به 3976 دلار رسیده است. یعنی تقریباً سه برابر. حدود 170 میلیون نفر به بالای خطر فقر آمده‌اند. صادرات از طریق استان‌های محلی به رقم فوق‌العاده‌ای رسید. شهر «شن‌زن» در جنوب شرقی چین در سال 1981 هفده میلیون دلار صادرات داشت. این رقم در سال 1991 به 9/5 میلیارد دلار رسید و پس از 15 سال به بالای 30 میلیارد دلار رسیده است. اگر روزها به همین ترتیب پیش بروند در دو دهه آینده کشوری ثروتمند با یک اقتصاد بازار به وجود خواهد آمد که با اقتصاد جهانی ادغام شده است.

عمده این اصلاحات به آغاز دهه 90 و طی شدن یک سری از نارضایتی‌های سیاسی در چین بازمی‌گردد. نارضایتی‌هایی که به وارد شدن ارتش چین به میدان «تیان‌آن‌من» منجر شد. از آن روز تا به حال چینی‌ها بر اقتصاد بازار تأکید می‌کنند. راه‌ را بر سرمایه‌گذار خارجی باز می‌کنند. به کاستن از نقش و قدرت دولت در اقتصاد و ادغام شدن در بازارهای جهانی ادامه می‌دهند و در نهایت طبقه جدیدی از صاحبان کسب و کار به جمع حاکمان چین اضافه شده‌اند. این چنین است که غربی‌ها امیدوار شده‌اند گسترش سرمایه‌داری دولتی همسو با غرب را در چین حاکم کنند. پس چه فرصتی بهتر از المپیک. المپیک مدرن گرچه در شعار دوری از سیاست می‌کند اما خود دریچه‌ای بود برای ورود به چین.

اما گویا دیوار چین فقط بخشی از آثار باستانی چین قدیم نیست، که استعاره‌ای است از دیوار ضخیمی که حتی امواج المپیک را هم کنترل می‌کند. اگر المپیک روزنه‌ای بود برای شنیده شدن صدای مخالفان دولت چین، فرصتی هم بود تا اصلاحات اقتصادی چین با رسانه المپیک منتشر شود. چه رسانه‌ای بهتر از المپیک اگر رسانه را وسیله انتقال پیام بدانیم، المپیک خود بزرگترین رسانه است. اگر المپیک می‌توانست آزمونی برای رابطه دموکراسی و سرمایه‌داری از جانب غربی‌ها برای دولت چین باشد، برای چینی‌ها فرصتی بود که نمایش تازه‌ای از پیشرفت‌های گوناگون خود داشته باشند.

برعکس دولت یونان که ضعف‌ها، ناکارآمدی‌ها، فساد اقتصادی و اعتصاب‌های گوناگون را با المپیک پوشش می‌داد و از المپیک آبرو می‌گرفت، چین چندان تحت تأثیر المپیک قرار نگرفت، از موضع خود کوتاه نیامد و حتی اگر بر المپیک هم تأثیر نگذاشته باشد، از آن برای نمایش قدرت خود استفاده کرده است. بنیان‌های اقتصادی چین چنان محکم هستند که به واسطه آن می‌شود بر موج المپیک هم سوار شد و تاخت.

انگار آتش روشن ورزشگاه اصلی پکن نمادی از جنگ سردی باشد که غربی‌ها به ‌راه انداخته بودند و با المپیک به استقبال چالش سرمایه‌داری با دولت مرکزی چین می‌رفتند، اما جنگ سرد که در ظاهری خندان شکل گرفته فعلاً به ضرر چینی‌ها تمام نشده، غربی‌ها را نمی‌دانم.

کد خبر 61051

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز