یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۲
۰ نفر

دکتر اسماعیل کهرم: من کاملا احساس عجز می‌کنم وقتی از من می‌خواهند یک نقطه از ایران را به‌عنوان زیباترین جایی که دیده‌ام معرفی کنم.

مگر می‌شود این همه زیبایی و تنوع را در ذهن به مسابقه و مقایسه گذاشت ؟ بنابراین، این کار غیرممکن است، ولی مثل آدم گرسنه‌ای که در یک زمان معین هوس این یا آن غذا را می‌کند من هم در ذهنم آرزوی آن را می‌کنم که مثلا در « پریشان » باشم و یا «ارسباران»؛ گاه دلم برای منطقه‌ای تنگ می‌شود. خیلی وقتها آرزوی آب و هوای منطقه‌ای را می‌کنم؛ گاه دلم برای بچه‌ها و همکارانم در تبریز و یا نیریز، گلستان یا شادگان تنگ می‌شود.

یک ساعت صحبت کردن با هرکدام از بچه‌ها که در این مناطق هستند برابر است با کسب اطلاع از کل منطقه تحت حفاظت آنها. اسکویی، برادران خلیلی و فرزندانشان و احمدی و نیز قهرمانی بزرگ یعنی دریاچه ارومیه. به جبر زمان اینها می‌آیند، صادقانه خدمت می‌کنند و مانند ایران نژاد یا علیرضا کامرانیان در راه انجام وظیفه شهید می‌شوند؛ جان می‌بازند. ایران نژاد که طفلکی فقط قایق به گل نشسته‌اش پیدا شد و خودش خدا می‌داند... .

 به هرحال یک ساعت حرف زدن با این بچه‌ها یعنی اطلاعات به روز کسب کردن از کل دریاچه ارومیه.

گاه اخباری که در باره یک منطقه خاص منتشر می‌شود موجب جلب توجه به آن ناحیه می‌شود. اخبار مربوط به ارومیه زیاد دلپذیر نیست خبر از شوری آب است، خبر از کاهش نیم متری ارتفاع آب نسبت به سال گذشته، خبر از احتمال از دست رفتن ارومیه و تالابی و شوره زار شدن زمین‌های وسیع جنوب دریاچه است. اینها  مواردی است که حتی خبرگزاری‌های خارجی به نقل از داخلی‌ها گزارش کرده‌اند.

اگر من خشک شدن هامون، گاوخونی و بختگان را ندیده بودم غیرممکن بود که خشک شدن دریاچه ارومیه را باور کنم، ولی با توجه به آنچه دیده‌ام و نیز با افت 6 متری سطح آب، برای من خشک شدن دریاچه ارومیه یک قدم با ما فاصله دارد. هامون روزگاری 6 متر عمق داشت، یکی دو سال بعد از آن در همان نقطه که عمق 6متری داشت لندرور راندیم ! کمااینکه دربستر باراندوز چای همین کار را کردیم.

بستر دریاچه ارومیه شور است و پر از املاح آب. اگر مصب یکی از رودخانه‌هایی که به ارومیه می‌ریزد را دیده باشید متوجه خواهید شد که رودخانه آب شیرین انواع موجودات مانند ماهی و قورباغه و لاک پشت را به دریاچه می‌آورد اما این جانوران به محض ورود به دریاچه در اثر شوری می‌میرند و جسد آنها مدت‌ها روی آب شناور می‌ماند.

ارومیه دیگر ارومیه نیست

 پس از یک آرزوی یکی، دو ماهه برای دیدار ارومیه، میراث فرهنگی ما را برای کنفرانسی در زمینه میراث طبیعی فرهنگی به تبریز فراخواند. فکر کردم سری هم به ارومیه بزنم. وقتی که هواپیما برفراز دریاچه ارومیه پرواز می‌کرد دسته‌های پرنده به‌صورت نقاط سفید در سراسر جزیره پراکنده بودند ولی نه مثل قبل. هواپیما روی قویون داغی که رسید از بالا نگاه کردم قلبم باز شد. فکر می‌کردم سراسر جزیره پر شده از آسمانخراش و برج و هتل و بزرگراه و اسکله... انتظار داشتم آثار توسعه نیم بند خاص کشورهای در حال توسعه را ببینم ولی هیچ خبری از اینها نبود. تنها چند سایبانی که برای شناگران بنا کرده بودند از بالا دیده می‌شد. بعد از حدود 16 سال که ارومیه را ندیده بودم به‌راستی از دیدار قویون داغی دلم قوت گرفت.

از آن بالا گوشه‌ای از بزرگراه شهید کلانتری دیده می‌شد. به یاد آوردم که سر کلاس، دانشجویان نظر مرا راجع به این بزرگراه جویا شده بودند، در پاسخ، نقشه دریاچه ارومیه را کشیدم و خطی افقی به نمودار جاده روی آن رسم کردم و از آنها خواستم به ساعت‌های مچی خود نگاه کنند. به آنها گفتم ببینید چقدر ظریف و دقیق است تعداد چرخ‌دنده‌هایی که با نظم درهم می‌پیچند؛ آن قدر منظم که هرچیز دقیق و منظم را به ساعت تشبیه می‌کنند. این دریاچه با عوامل تشکیل دهنده آن به‌مراتب دقیق‌تر و منظم‌تر و پیچیده تراز ساعت مچی شماست.

خب، شما حاضرید با یک پیچ گوشتی به جان ساعت خودتان بیفتید و آن را تعمیر یا تنظیم کنید؛ سپس خطی که جاده را روی نقشه مشخص می‌کرد کشیدم و دسته‌ای مانند پیچ‌گوشتی به آن وصل کردم و گفتم این جاده، پیچ گوشتی بزرگی است که یک دست ناشی آن را داخل ساعت ظریف و منظم ارومیه کرده است؛ نتیجه را خودتان حدس بزنید.
 بزرگراه هنوز پیدا بود، شکافی که در وسط آن بود خوشبختانه هنوز باز بود و ارتباط برقرار بود اما این شکاف را هم می‌خواهند بگیرند.

مدت 6 روز در قطار از شمال شرقی به جنوب شرقی و از شرق به غرب آمریکا سفر کردم. صدها پل، خط آهن را از میان تالاب‌ها و از روی رودخانه‌ها عبور می‌داد. همه جا ستون‌هایی زده بودند. بالای این ستون‌ها، ریل‌هایی قرار داشت و قطار از روی آن عبور می‌کرد و همین باعث شده بود تا ارتباط آب در آن پایین قطع نشود. ولی ما در ارومیه کوه را کندیم و داخل آب ریختیم و ارتباط حجم بالای آب 5/35 درصد و پایین جاده 5/64 درصد قطع شد. جریان‌های آب که در دریاچه وجود دارند مانند گردش خون در بدن اهمیت دارند.

افزایش شوری آب

من می‌دانستم که دورنمای دریاچه از ارتفاع 4 الی 5کیلومتری به‌مراتب زیباتر از واقعیتی است که روی زمین وجود دارد. حدس من درست بود. فردا با یک فروند قایق سبک عازم قویون داغی شدیم. بچه‌ها توضیح دادند که به‌علت افزایش میزان نمک درآب، هر 5 دقیقه باید موتور را از آب بیرون آورد و کریستال‌های نمک را از پره‌های موتور جدا کرد. چند کیلومتر بعد مجددا همین کار تکرار شد.

به خاطر دارم هنگامی که حدود 60 هزار قطعه فلامینگو و پلیکان در دوقوزلر (نه گانه) زاد وولد می‌کردند میزان نمک (شوری) آب 80 تا 120 گرم در لیتر آب بود اما اکنون این میزان به حدود 310 گرم در لیتر رسیده است؛ یعنی اگر یک لیتر آب را بجوشانید حدود یک سوم وزن آن نمک است، قبلا حدود یک دهم آب نمک بود.

با این غلظت، کریستال‌های نمک در آب دیده می‌شوند. اگر یک طناب را به‌مدت یک ساعت داخل آب بیندازید آن قدر نمک کریستال جمع می‌شود که چند نفر هم نمی‌توانند آن را از آب بیرون بکشند ! این شوری با موجودات زنده چه می‌کند؟ شرح می‌دهم.

هنگامی که منتظر آمدن قایق بودیم یک کشیم کوچک با سر و کاکل سفید روی آب بود. کشیم کوچک هم روی آب شنا می‌کند، هم داخل آب غوص و هم در هوا پرواز می‌کند ولی بچه‌ها به راحتی او را با دست گرفتند چون بلورهای نمک اطراف سر او به‌صورت یک کاکل سفید تجمع کرده بودند و جلوی چشم او را گرفته بودند، او نمی‌دید. کشیم را به ساحل آوردیم با آب شیرین شست‌وشو دادیم تا چشم‌های یاقوتی رنگش نمایان شد. او را روی آب رها کردیم. به وجد آمده بود و رقص کنان دور شد. این صحنه زیبا فیلمبرداری شد. سایر پرندگان آن قدر شانس نداشتند. به علاوه همین پرنده هم با چند بار غوص کردن در آب دوباره کلاه نمکین را برسر خواهد گذاشت.

یکی از بچه‌های قدیمی پرسید نظرت درباره دریاچه چیست؟ گفتم از آن بالا که نگاه کردم امیدوارشدم ولی از نزدیک داستان دیگری است. پایین رفتن آب، افزایش شوری آن و سرانجام تاثیر جاده بر دریاچه با تمام خوشبینی ذاتی، مرا نسبت به آینده ارومیه نگران کرده است. قایقران که عجله داشت به ارومیه باز گردد گفت آنقدر هم بد نیست لااقل وسعت قویون داغی زیادتر از قبل شده و من گفتم می‌ترسم این جزیره به سواحل گلمانخانه و رشکان هم برسد. خیلی می‌ترسم... .

نابودی آرتمیا

دریاچه ارومیه زیستگاه نوعی آرتمیای بومی با نام artemia urumiana است که منحصر به همین دریاچه است. گرچه آرتمیا نسبت به شوری مقاوم است ولی شوری دلخواه او حدود 120 تا 130 گرم در لیتر است. ولی وقتی شوری آب بیشتر باشد محتویات بدن ظریف خود را از دست داده و می‌میرد.

این اتفاق افتاده است؛ هزاران و بلکه میلیون‌ها نقطه کوچک سیاه نشانه آرتمیا‌هایی است که در اثر شوری زیاد آب بدنشان جذب محیط شور خارج شده و جان باخته‌اند.آرتمیاها با 11 جفت پا و سر بزرگ حبابی شکل، شبیه یک موجود فضایی به‌نظر می‌رسند.در روزگاری که شرایط ارومیه مساعد بود رنگ این حیوان، صورتی خوشرنگی بود که همه جا حضور داشت به‌طوری که اگر دست در آب می‌کردید می‌توانستید چندتایی از آنها را بگیرید. اما امروز من آرتمیای زنده ندیدم. اینها  از پنجره هواپیما دیده نمی‌شوند!

وقتی قایق ما به قویون داغی رسید تفاوت فاحش تری دیدم. به‌راستی باور کردنی نبود، محل سابق اسکله جایی که قایق در جزیره پهلو می‌گرفت حدود 6 متر بالاتر از نقطه پهلو گرفتن فعلی است ؛ از این رو، پله‌هایی ساخته‌اند که قایق کنار این پله‌ها پهلو می‌گیرد و سپس باید پله‌ها را حدود 6 متر بالا رفت تا به جایی برسد که سطح آب سابقا می‌ایستاد. نسبت به سال گذشته حتما یک پله دیگرهم به آن اضافه کرده‌اند !! اینها از هواپیما دیده نمی‌شد.

کد خبر 59169

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز