سه‌شنبه ۲ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: محمدرضا باهنر در گفتگویی اظهار کرد: ابراهیم رئیسی چهره شاخص اصولگرای کاریزما نیست و دیگر دوران اینکه به دنبال آدم‌های حقیقی کاریزما بگردیم تمام شده، همچنان‌که در جریان اصلاح‌طلبی نیز کسی کاریزما نیست.

به گزارش ايسنا؛ بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا دو سالی است که فقط به صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری تکیه زده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد؛ شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابی‌گری و رایزنی‌های سیاسی باشد.

می‌گوید که "حصر" و "ایجاد محدودیت‌ها برای رئیس دولت اصلاحات"مسائل حاشیه‌ای هستند، می‌خواهد در این باره سوالی نپرسم و او هم پاسخی نمی‌دهد.

این فعال سیاسی اصولگرا همچنین می‌گوید: در انتخابات اخیر هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط می‌خواسته در انتخابات شرکت کند. خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای می‌آورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.

اهم اظهارات باهنر به اين شرح است:

*در هر دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ آقای روحانی برنده شدند، اما با این تفاوت که در سال ۹۲ رای ایشان ۵۰ درصد بود و آراء دیگر بین سایر کاندیداها تقسیم شد اما در انتخابات اخیر رای آقای روحانی از ۵۰ درصد به حدود ۶۰ درصد ارتقاء پیدا کرد و در عین حال رای اصولگرایان به طور متراکم ۴۰ درصد بود. حال سوال این است که این ۴۰ درصد سبد رای چه فرد و جریانی است؟ برای آقای قالیباف است یا آقای رئیسی یا جمنا یا جامعه اصولگرایی؟

باید بگویم که همه این‌ها بود به همراه موارد دیگر، یعنی برخی آراء برای افرادی بود که از عملکرد آقای روحانی راضی نبودند که ممکن است اصولگرا هم نباشند. عده‌ای هم به کاندیدایی رای دادند که مطمئن بودند رای نمی‌آورند یعنی کسانی که به آقایان هاشمی طباء و میرسلیم رای دادند چه فکر می‌کردند؟ فکر می‌کردند رای می آورند؟ تصور من این است که هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط می‌خواسته در انتخابات شرکت کند. در عین حال کاندیداهای اصلی را نمی‌پسندیده یا قبول نداشته است.

*همانطور که خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای می‌آورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.

*عکس این موضوع هم صادق است، یعنی ما اطلاع داریم که اصولگرایانی به آقای روحانی رای دادند چون ایشان را نیروی اصلاح‌طلب نمی‌دانستند و ممکن است نقدهایی هم به ایشان داشته باشند اما بین کاندیداهای موجود آقای روحانی را ترجیح دادند. بنابراین چون انتخابات در کشورمان جریانی است و نه حزبی، جریان‌ها با یکدیگر رقابت نمی‌کنند و شناور هستند و چفت و بست محکمی ندارند. در عین حال هزینه و فایده آنها زیاد نیست و در کشور ما خیلی راحت می‌شود که افراد یک بار به جریان خاصی رای دهد و دفعه بعد به جریانی دیگر. 

*در مجموع می‌توان گفت که در انتخاباتی که گذشت، ۴۰ درصد به اصولگرایان رای داده‌اند و ۶۰ درصد به آقای روحانی و نمی‌توان خیلی دقیق گفت که چه میزان از این آراء برای کدام فرد یا جریان و نگاه سیاسی است. ما اگر زمانی چند حزب قدرتمند با کاندیداهای مشخص داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم وزن دقیق‌تری از این آراء به دست آوریم.

*در انتخابات مجلس نیز با اینکه جریانات سیاسی نقش زیادی ایفا می‌کنند اما این نقش به اندازه تاثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری نیست چرا که در حوزه‌های انتخابیه کوچک رقابت بین افراد است نه جریان‌ها و نگاه های سیاسی.در تهران یا شهرهای بزرگ مردم به لیست‌ها و امضاها رای می‌دهند نه لزوما به کاندیداها، اما در شهرهایی با دو یا سه نماینده مردم کاری به جناح‌ها ندارند و به فرد رای می‌دهند. بنابراین نقش احزاب در انتخابات مجلس از دیدگاه من ضعیف‌تر است و در انتخابات ریاست جمهوری نقش کامل‌تری ایفا می‌کنند.

*( درباره جایگاه فعلی ابراهیم رئیسی در جریان اصولگرایی) به هر حال ایشان در دوره‌ای کاندیدای این جریان بودند اما اینکه در دور آینده نیز کاندیدای اصولگرایان هست یا نه اصلا نمی‌توان قضاوت کرد.اگر ما بخواهیم چهره‌های کاریزماتیکی از جریان اصولگرایی نام ببریم افرادی همچون حضرت آیت‌الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی از این جمله بودند اما این که بگوییم آیا آقای رئیسی توانسته جای یکی از دو تن را بگیرد یا خیر، باید بگویم نه، حتما نگرفته. این که آیا مجددا کاندیدا خواهد شد یا نه، باز هم نمی‌دانم و این که اگر باز کاندیدا شود همه اصولگرایان روی او تفاهم می‌کنند یا خیر را نیز نمی‌توان پیش بینی کرد.

*در انتخابات اخیر نیز کاندیداهای مطرح اصولگرا چند نفر بودند و حتی چند روز قبل از برگزاری انتخابات آقای قالیباف کنار رفت که هنوز برخی اینطور تحلیل می‌کنند که اگر آقای قالیباف می‌ماند و آقای رئیسی کنار می‌رفت، رای آقای قالیباف بیشتر بود. هر چند من این حرف را قبول ندارم، اما به هر حال همه این سناریوها محتمل است و طرفدار دارد.

*به طور کلی من فکر نمی‌کنم آقای رئیسی به عنوان یک چهره شاخص اصولگرای کاریزما به حساب بیاید و در حال حاضر اصولگرایان بعد از جریان آیت الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی، شخص حقیقی که بتواند همه مجموعه اصولگرایی را دور هم جمع کند، به خود ندیده. هر چند زمان آن دو تن نیز اختلافاتی وجود داشت و اجماع کامل نبود اما درحال حاضر چنین چهره‌ای در میان اصولگرایان وجود ندارد.

قدیم‌ترها برخی از واژه پدرسالار استفاده می‌کردند، به معنای حضور  اشخاصی که بر قلب‌ها حکومت داشتند و افرادی آنها را دوست داشته و مرید آنها بودند،‌ اما آن دوران گذشته و اینکه یک نفر بیاید مراد طیف عظیمی از کشور باشد، شدنی نیست.

*(در پاسخ به این پرسش که اصولگرایان به دنبال یافتن چنین فردی هستند یا خیر؟) اگر دنبالش هم باشند، گیرشان نمی‌آید. در میان اصلاح طلبان نیز همین گونه است. شاید یکی دو نفر جایی حرفی بزنند اما مجموعه عواملی جمع می‌شود تا اتفاقی بیفتد و این نیست که چهره‌ای در این جریان کاریزما شده باشد و بتواند رهبریت جریان اصلاح طلبی را به عهده بگیرد.

(آیا سیدمحمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات نیست؟) مجموعه‌ای از عوامل دور هم جمع شده تا اتفاقاتی بیفتد. در انتخابات سال ۹۲ که آقای روحانی رای آورد، گویا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در جلسه‌ای دلخور شده و گفته بودند که اگر ما از آقای روحانی حمایت نمی‌کردیم ایشان ۵ - ۶ درصد رای بیشتر نداشت و همین هم بود.

*به طور مثال اگر در همان سال آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ثبت نام نکرده بود و یا ثبت نام کرده و تایید صلاحیت شده بود و یا رقبای آقای روحانی متراکم و منسجم شده بودند، دیگر نه رای ۵۰ درصدی وجود داشت و نه آقای خاتمی می‌توانست رهبریت جریانی را بر عهده بگیرد،‌ بنابراین ابر و باد و مه و خورشید فلک در یک مقطع کوتاه یکی شدند و اتفاقی افتاد و آقای روحانی رای آورد، اما در انتخابات سال ۹۶ اینگونه نبود و عملکرد آقای روحانی و اعتماد به او باعث رای آوری شد و علی‌رغم نقدهای جدی که به ایشان وارد بود، مردم مقایسه کردند و دیدند نمی‌توانند به سفره‌های پهن نشده اعتماد کنند. هر چند رقبای آقای روحانی نیز وعده‌های سنگین و بزرگی دادند اما جامعه به آن باور نرسید که آنها می‌توانند این کارها را انجام دهند.

*جمنا در حال مذاکره،‌ گفت‌وگو و بازسازی ساختاری خود است. جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود و توانست نقش خوبی ایفا کند اما در درون ساختار اصولگرایان نقدهایی نیز به آن وارد شد و کسانی که عمدتا به جمنا پیوستند و یا سکوت کرده و با آن مخالفت نکردند، بیشتر به امید رسیدن به آن وحدت بود، اما در آن مقطع به وحدت فلسفی و مواضع نرسیدند، بلکه فقط وحدتی ایجاد شد تا بتواند رای اصولگرایان را متراکم کند که این اتفاق افتاد.بنابراین جمنا شروع کننده خوبی بوده اما اگر بخواهد ادامه دهد حتما به اصلاح ساختاری نیاز دارد. من اعتقاد ندارم که جمنا می‌تواند یک حزب جامعه فراگیر شود و خود آنها نیز مدعی این قضیه نیستند بلکه می‌خواهند جمع کننده گروه‌ها و فعالان سیاسی اصولگرایان باشند و سرمایه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را کنار یکدیگر قرار دهند که در این حوزه نقش خوبی ایفا کرده اند.  از سویی در جمنا به آن میزان که باید، به تشکل‌های سیاسی بها داده نشد. البته آنها معتقد بودند که تشکل‌های سیاسی همگی قادر به جمع کردن ۵۰ درصد رای مردم نیستند که این حرفشان نیز قابل تامل و درست بود؛ چون می‌گفتند که ما یکسری سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی داریم که سیاسی نیستند اما مواضع انقلابی و قابل قبولی است که باید نقش آنها را در انتخابات مورد توجه قرار داد و پررنگ کرد بنابراین در این راستا گام برداشتند.

وی افزود: دلیل کم رنگ شدن حضور آن‌ها در فضای رسانه‌ای نیز همان است که ابتدا گفتم، ما فکر می‌کنیم ضرورتی ندارد کسانی که می‌خواهند فعالیت سیاسی و انتخاباتی داشتند باشند در غیر زمان نزدیک به انتخابات این کار را انجام دهند چون دلیلی ندارد فضای کشور همواره سیاسی و در درگیری باشد.

*مثلا مجلس دهم نسبت به مجلس نهم اصلاح‌طلب‌تر است اما یک اصلاح طلب نتوانست رئیس آن شود و با اینکه آقای عارف زحمت کشید و فعال بود و لیست امید هم به طور کامل رای آورد، اما به هر حال آقای عارف نتوانست رئیس مجلس شود درحالی که تبلور نتیجه انتخابات، انتخابات هیات رئیسه است. یا در انتخابات ریاست جمهوری نیز همین اتفاق افتاد. به هر حال آقای روحانی چهره مطلوب و ایده‌آل اصلاح‌طلبان نیست و خودشان نیز این را نمی‌گویند و حتی بعضی اصلاح‌طلبان معتقدندکه دولت دوازدهم نسبت به دولت یازدهم فاصله بیشتری با اصلاح طلبان دارد.

اگر به جای آقای رئیسی فرد دیگری بود آراء خیلی تفاوت می‌کرد. نمی‌خواهم بگویم آراء کمتر می‌شد یا بیشتر اما تفاوت زیادی داشت بنابراین در حال حاضر ترکیبی از چهره‌های حقیقی و شخصیت‌های حقوقی و امضاها و مهرهایی که به لیست‌ها می خورند، مجموعا سبد رایی را درست می‌کند. در حال حاضر نیز اصولگرایان ناامید نیستند و حتما دنبال کار هستند و می‌خواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند.

وی تاکید کرد: به طور کلی می‌توان گفت که هر نماینده‌ای در مجلس بعدی تکرار شود به نفع عملکرد مجلس است اما متاسفانه ساختار در کشور مشکل اساسی دارد و باید حل شود. از نظر من راه‌حل فقط تشکیل احزاب است به طوریکه به قول مرحوم آقای پرورش، بعضی از نمایندگان که به تهران می‌آیند تا می‌خواهند خیابان‌های تهران را یاد بگیرند دوره‌شان تمام می‌شود. چقدر باید وقت‌مان را صرف کسب تجربه آدم‌های بی‌تجربه کنیم؟ اگر حزب وجود داشته باشد با این رویه دوی امدادی ایجاد می‌شود و نفر قبلی کار را تحویل نفر بعدی می‌دهد اما چون حزب نداریم همه افراد باید کارشان را از اول شروع کنند.

روزهای اولی که جبهه پایداری تاسیس شده بود مواضع خیلی تند و تیزی داشت اما اکنون که در فضاهای واقعی قرار گرفته و احساس می‌کنم مقداری مجرب شده و می‌توان با آن کار کرد. زمانی برخی افراد در جریان اصولگرایی می‌گفتند که نمی‌توان به هیچ وجه با جبهه پایداری کار کرد اما الان می‌شود و این تعادل‌ها و واقع‌گرایی‌ها در حال به وجود آمدن است. مقام معظم رهبری نیز روزی فرمودند که "اصولگرایی چیزی بین حفظ ایده‌آل‌ها و نگاه به واقعیات است." اگر کسی بخواهد فقط ایده‌آل فکر کند نمی‌شود و یا فقط واقعیات را ببیند، ایده‌آل‌ها را از دست می‌دهد. بنابراین اصولگرایی حرکتی تعادل‌بخش بین ایده‌آل‌ها و واقعیت‌های کشور است که جبهه پایداری در حال نزدیک شدن به این وضعیت است.

*حزب کارگزاران سازندگی ایران دولت‌ساخته بود و با رفتن دولت نیز کم‌رنگ شد. این حزب ساخته و پرداخته دولت آقای هاشمی بود که بعد از آن کم‌رنگ شدند. حزب مشارکت نیز همین‌گونه و ساخته و پرداخته دولت اصلاحات بود که بعد کم‌رنگ شد. احزاب واقعی باید دولت‌ساز باشند و نه دولت‌ساخته، چرا که با رفتن دولت‌ها خودشان هم کم‌رنگ و محو می‌شوند.

*باهنر از وجود حزب اتحاد ملت و حزب اعتماد ملی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت که افراد این احزاب را نمی‌شناسد.

کد خبر 386113

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha