جمله معروف سردار شهیدمان را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم: «تا شهید نباشید، شهید نمی‌شوید.» آقا مرتضی محله ما هم قبل از شهادت به این درجه رفیع رسیده بود.

همشهری آنلاین _ رضا نیکنام : نمی‌دانم اسمش را باید چه بگذارم، قسمت، شانس یا یک اتفاق ساده، اما هر چه هست دلیلی شد تا یکی از شهدای مدافع حرم جنوب شهر تهران در منطقه۱۸ را بیشتر بشناسیم. در خیابان شهید «شعبانعلی عسگری»، پشت کلانتری ۱۵۳ شهرک ولی‌عصر(عج)، عده‌ای از جوانان که به نظر می رسید اهل همین دور و اطراف باشند با عجله وارد محوطه باز ساختمان مدیریت بحران شهرداری شدند. رفتارشان کمی عجیب بود، شیشه گلاب و چند شاخه گل سرخ همراه داشتند، از همان صحنه‌هایی‌ که در بهشت زهرا(س) بارها با آن رو به رو شده‌ایم.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

به دور و برم نگاه کردم تا جواب سوالم را پیدا کنم. اینجا اصلا شبیه آرامستان و آرامگاه نیست، پس این جوان‌ها اینجا چه می‌کنند؟ سرم را پایین انداختم و بی‌هدف دنبالشان راه افتادم تا سر از کارشان درآورم. در مسیر به پنجره نگهبانی زل زده بودم و توی دلم می‌گفتم که اگر یک نفر بیرون بیاید جلویم را بگیرد و بپرسد: «آقا اینجا چه کار می کنی؟» من چه جوابی باید بدهم! حتما از خجالت آب می‌شدم می‌رفتم توی زمین. اصلا همه اینها تقصیر آن جوان‌های مشکوک بود!

خیلی شانس‌ آوردم چون کسی جلوی راهم سبز نشد. در قسمت جنوبی حیاط ساختمان بحران با حاج «میثم باباشمسی» از بچه‌های باصفای محله رو به رو شدم. از آن وقت هایی بود که نفس راحتی کشیدم و گفتم آخیش به خیر گذشت، چون در این محل یک آدم آشنا پیدا کرده بودم.  

سرم را که به سوی کنج حیاط پشت دفتر ناوگان حمل و نقل برگرداندم، همان جوان ها را دیدم، با این تفاوت که همان جا به جواب سوالاتم رسیدم. همراه باباشمسی، به سمت یادمان شهدای مدافع حرم منطقه ۱۸ رفتیم؛ جایی که آرامش و معنویت آن حس خوبی به آدم می‌دهد. 

هدیه پدر شهید 

عکس و تمثال مبارک شهدای گرانقدر مدافع حرم آنقدر زنده و زیباست که اگر اغراق نباشد، فکر می‌کنید که انگار آنها حی و حاضرند و به میهمانان خوشامد می‌گویند و لبخند می‌زنند. روی زمین و کنار فرش‌گل و چمن سبز،  سنگ مزار شهید «مرتضی کریمی» شهید مدافع حرم، جاذبه عجیبی دارد و عجیب‌تر اینکه فهمیدیم این شهید گرانقدر ۲ سنگ مزار دارد که یکی از آنها همین است.

باباشمسی، بانی راه‌اندازی این یادمان شهدا در این محل شده، اما می‌خواهد که همه را در ثواب این کار شریک کند. از آن آدم های خیر و نیکوکاری‌ که به قول قدیمی ها سر سفره پدر و مادری مومن بزرگ شده و نمی‌توانید حتی یک کلام از کارهای خیرخواهانه‌اش را از زیر زبانش بیرون بکشید و هر چه هست را باید حتما از دیگران بشنوید.

جوان هم محله‌ای از سنگ مزار شهید کریمی صحبت می کند: «زمانی که مرتضی جان در منطقه خان‌طومان سوریه به همراه دوستانش شهید شد، تا سال‌ها پیکرش پاکش مفقود مانده بود، زمانی حدود ۶ سال، برای همین همان موقع شهادت برای تسلای خاطر خانواده به ویژه مادرش که خیلی بی‌تابی می کرد، برایش مزاری در قطعه شهدای بهشت زهرا(س) تعیین کردند. بنابراین این سنگ مزار یادگار آن زمان است. بعد از اینکه پیکر پاک و مطهر شهید را پیدا کردند و به میهن بازگرداندند، موقع تشییع جنازه شهید و خاکسپاری، سنگ مزار قبلی تعویض و به شکل اتفاقی و به سفارش پدر خانواده در اختیارم قرار گرفت تا بهانه‌ای باشد برای راه‌اندازی یادمان شهدای مدافع حرم منطقه ۱۸ در این محل. از آن زمان به بعد اینجا به محلی برای حفظ و پاسداشت خون پاک شهدا تبدیل شده است. به ویژه در ایام فاطمیه و دیگر مناسبت‌ها جوان‌ها و خانواده‌ها اینجا می‌آیند و دعا می‌خوانند.»

دوست دارم «علی‌اکبری» شهید شوم

حجت‌الاسلام‌ «مصطفی حیدری» از مدافعان حرم و از همرزمان آقا مرتضی با اشاره به حال‌وهوای شهید مدافع حرم در دوران آموزشی برای عزیمت به سوریه و دفاع از حرم می گوید: «شعر معروفی هست مبنی بر اینکه «هوای این روزای من، هوای سنگره- یه حسی روحمو تا زینبیه می‌بره...» که آقا مرتضی بارها و بارها در پادگان و کنار حرم حضرت زینب(س) این را خواند. در بیستم دی ماه ۱۳۹۴ از منطقه الحاضر به‌سمت خان‌طومان حرکت کردیم، شب عملیات بود و نمی‌دانستیم که چه اتفاقی برای بچه‌ها می‌افتد، برای همین از هر کسی سؤالی می‌پرسیدند. از مرتضی پرسیدند؛ "اگر بخواهی شهید شوی، دوست‌ داری چگونه شهید شوی؟ ‌»، شهید کریمی گفت که "دوست دارم، «علی‌اکبری» شهید شوم.» 

حیدری با بیان اینکه آقامرتضی در صبح بارانی ۲۱ دی‌ماه ۱۳۹۴ به شهادت رسید ادامه می‌دهد: «هنوز صدای مداحی شهید مرتضی کریمی در گوش خیلی‌ها هست و او همانند مقتدای خودش حضرت علی‌اکبر(ع) به شهادت رسید، چرا که یک موشک کورنت به او اصابت کرد و بدنش ارباً ارباً در صحرای خان‌طومان پخش شد.»

پیکرش در خان‌طومان ماند

گفتنی است «مرتضی کریمی» شهید مدافع حرم حضرت زینب(س)  در گردان‌ الزهرا(ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) خدمت می‌کرد و در سوریه هم به‌عنوان فرمانده گروهان، مشغول دفاع از حرم حضرت زینب(س) بود. او همچنین فرماندهی یک ناحیه مقاومت بسیج در شهرک ولی‌عصر(عج) تهران را هم به‌عهده داشت.

آقامرتضی، قاری قرآن کریم و مداح اهل‌بیت(ع) بود. در ۲۵ دی‌ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد و ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در خان‌طومان سوریه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند. از این شهید بزرگوار ۲ دختر به‌ نام‌های حنانه و ملیکا به‌یادگار مانده است.

چنان که دوستان و همراهان شهید در سوریه تعریف می‌کنند، گویا یک آمبولانس حاوی پیکر شهدا و تعدادی مجروح در حال حرکت بوده است که راننده آن از سوی تک‌تیرانداز داعش مورد هدف قرار می‌گیرد و آقامرتضی به‌سراغ آمبولانس می‌رود تا آن را از معرکه خارج کند که این بار آمبولانس مورد هدف موشک کورنت قرار می‌گیرد و منهدم می‌شود.

برچسب‌ها