مهبد آستانی: «راتاتویی» درسی و پنجمین دوره مراسم جوایز« انی»- که اختصاص به فیلم‌های انیمیشن دارد- 9 جایزه گرفت.

این فیلم، که عنوان بهترین فیلم انیمیشن سال را در این مراسم دریافت کرد، جایزه‌های بهترین کارگردانی (براد بیرد)، صدا (یان‌هولم)، شخصیت انیمیشنی و موسیقی را هم به خود اختصاص داد.

راتاتویی قصه موش کوچولویی است که عاشق آشپزی است و در بهترین رستوران پاریس به یک آشپز ناشی کمک می‌کند تا غذاهای خوشمزه درست کند. به مناسبت موفقیت این فیلم، ترجمه یک گفت‌وگوی اینترنتی با براد بیرد را با هم می‌خوانیم.


  • زمانی که تولید راتاتویی شروع شد، شما درگیر این پروژه نبودید. چگونه همکاری با آن را شروع کردید؟

کار تولید فیلم را «جان پینکاوا» شروع کرد که برای یکی از فیلم‌های کوتاهش اسکار گرفته بود. سال 2000 بود و من داشتم انیمیشن «اینکردیبل‌ها» را می‌ساختم. می‌دانستم او هم دارد روی راتاتویی کار می‌کند. هر چند وقت یک بار به هم سر می‌زدیم و برای بهتر شدن کارمان به یکدیگر طرح‌های تازه‌ای می‌دادیم.

به همین دلیل، در جریان دقیق کار ساخت آن بودم. همه عاشق قصه و شخصیت‌های این فیلم شده بودند، اما پایان قصه را کسی نمی‌پسندید.

بالاخره به من پیشنهاد کردند که یک فیلم‌نامه جدید برای فیلم بنویسیم و من هم که شیفته این موش کوچولو شده بودم، قبول کردم. زمانی که کارگردان فیلم به دلیل شخصی کار را رها کرد، من سریعاَ دعوت تهیه‌کنندگان برای کارگردانی آن را پذیرفتم.

  • وقتی نوجوان بودید،‌آیا آرزو  و رویایی داشتید که بزرگ‌ترها تلاش می‌کردند شما را از آن منصرف کنند؟

بله! من از کودکی آرزوی آن را داشتم که وارد صنعت سینما شوم. از همان کودکی نقاشی‌های زیادی می‌کشیدم. البته شکل نقاشی‌های انیمیشن را نداشتند و بیشتر شبیه کمیک استریپ‌ها (قصه‌های مصور) بودند. از چهار سالگی بود که فهمیدم عاشق انیمیشن هستم و در یازده سالگی اولین فیلم را ساختم.

از همان زمان جذب انیمیشن شدم و کم‌کم دنیای فیلم را کشف کردم. اولین‌بار  بود که نام آلفرد هیچکاک را می‌شنیدم و می‌خواستم با تماشای فیلم‌های مطرح، چیز بیشتری درباره سینما بدانم.

پدر و مادرم چهارصد درصد پشتیبانم بودند! ولی در شهری که ما زندگی می‌کردیم، فیلم‌سازی چیزی عجیب و غریب بود. آدم‌های دور و بر دید خوبی نسبت به این کار نداشتند و می‌گفتند فیلم‌سازی نمی‌تواند حرفه اصلی یک آدم باشد.

  • برای الهام‌گیری همکارانتان هنگام طراحی، موش‌ها را به دفتر کار آوردید؟

بله. بدون آنها نمی‌شد شخصیت‌ها را به شکلی جذاب و دقیق طراحی کرد. راه رفتن و ادا در آوردن آنها در داخل قفس، کمک خیلی زیادی به کارها می‌کرد.

  • می‌گویند وقت زیادی را هم در رستوران‌های فرانسوی سر کردید.

بله. باید فضا را طوری می‌ساختیم که صددرصد طبیعی از کار در آید. برای همین تحقیقات زیادی در باره رستوران‌ها و غذاهای فرانسوی کردم.

  • در فیلم‌های انیمیشن همیشه صحبت می‌کنید. اما در راتاتویی حضور ندارید.

درگیری‌ام در این فیلم خیلی زیاد بود. فقط به جای یکی از شخصیت‌های درجه دوم که دیالوگ کمی دارد، حرف زدم.

  • آیا بالاخره «قصه اسباب‌بازی3» ساخته می‌شود؟

قرار است ساخته شود. فیلم‌نامه‌اش کامل و پیش تولید آن شروع شده است.

  • خبری هم از قسمت دوم «اینکردیبل‌ها» هست؟

حتماً! پیشنهاد ساخت آن را به من داده‌اند. امیدوارم قصه‌اش بهتر از قصه قسمت اول باشد، طرحی دارم که این روزها مشغول کار روی آن هستم. یک سری قصه کوچک است که باید به شکلی منطقی و جذاب در کنار یکدیگر قرار بگیرند.