تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۱

خانه فیروزه‌ای > الهه صابر: چرا آدم باید خودش را اثبات کند؟ چرا باید اخلاق کسی را وسط یک میزگرد گذاشت و نقد و بررسی کرد؟

چرا بعضي‌ها با هر انصافي که انصاف نيست، ديگران را ارزش‌گذاري مي‌کنند، بعد هم بدون ترس از بر‌ملا‌شدن حقيقت، برچسب خوب يا بد بر پيشاني آن‌ها مي‌چسبانند؛ بر پيشاني همان‌ها که قلبشان را هرگز نشناخته‌اند.

حرف‌هايي که درباره‌ي بدي‌هاي ديگران است، حتي اگر درست و حسابي هم باشند، آدم‌ها را به هم‌ديگر بدبين مي‌کنند؛ اما اگر دروغ و نا‌حسابي باشند که ديگر بدتر. حرف دروغ، تهمت است و تهمت، بار سنگين‌تري دارد.

آدم از اين همه سالي که عمر کرده است، اگر فقط يک‌بار با خودش به گفت‌و‌گو مي‌نشست و درباره‌ي خودش اظهار نظر مي‌کرد، شايد خيلي از اين جنگ‌هاي معروف و ناشناخته اتفاق نمي‌افتاد.

وقتي دست آدم نمي‌رسد کشور‌گشايي کند، همين‌ها را که دور و برش هستند، به مسلخ قضاوت مي‌برد، اما اگر دستش برسد، شايد بخواهد با تمام دنيا بجنگد. فقط براي اين‌که خودش را اثبات کند.

کسي که براي دنيا حرص مي‌زند، شايد خودش هم نداند که جنگيدن يعني چه، اما گاهي به اندازه‌ي خشم چنگيز، رگ پيشاني‌اش بيرون مي‌زند و گاهي که حاضر نمي‌شود حرف‌هايي را پيش خودش نگه دارد، مثل اسفند روي آتش، بالا و پايين مي‌پرد.

خيره‌سري، صلح دنيا را به هم مي‌ريزد و جنگيدن در لباس شجاعت و جسارت، پنهان مي‌شود تا هرگز کسي نداند اين نا‌هنجاري‌ها از طرف چه کسي اتفاق افتاده است. براي همين‌هاست که هميشه تنها دليل نفرتم از جنگ، جنگ بوده است‌1. پديده‌اي که توصيفي گويا‌تر از خودش ندارد و به هر شکلي هم که باشد، همان جنگ است؛ خواه با بمب و تير و کمان، خواه با دست و چشم و زبان.

دنيا درباره‌ي قلب من، هر‌چه دلش مي‌خواست گفت، اما من فقط مي‌خواهم صداي تپيدن زندگي را بشنوم. مي‌خواهم پا در گليم مراقبت نگه دارم. از بدي‌هاي دنيا که فاصله بگيرم، ديگر احتياجي به گلايه‌کردن نيست. مي‌خواهم از هر‌چيزي که درد‌سر‌آفرين است، به پناهگاه قلب خودم برگردم.

سکوت، اولين نشانه‌ي مراقبت است. من دوست ندارم گرگ خشم و خيره‌سري، قلب سفيد و کوچکم را بدرد. من فقط مي‌خواهم زنده بمانم. اين‌که چيز عجيبي نيست.

ـــــــــــــــــــــ

1. تنها دليل نفرتم از جنگ، جنگ بود/ مصرعي از حسين پور‌قلي

 

 

عكس: مهديه دلاوري