گفت‌و‌گو > چند روزی از مسابقات لباهنگ خندوانه نگذشته بود که طرفدار‌های زیادی پیدا کرد. چیزی نگذشت که شمار طرفداران بدلکاری هم بین نوجوان‌ها و جوان‌ها زیاد شد.

ارشا اقدسی، متولد سال ۱۳۶۱، مربی و سرپرست گروه «بدلکاران ۱۳» است. در تهران متولد شده و بدلکاری را زیر نظر زنده‌ياد پیمان ابدی شروع کرده است. براي اين‌كه بيش‌تر با بدلكاري آشنا شويم، پاي صحبت اين مربي بدلكار مي‌نشينيم.

 

  • چرا عاشق بدلکاری شدید؟

چون تمام کار‌هایی را که هیچ‌وقت اجازه نداری انجام بدهی، در این کار اجازه داری! از بچگی خیلی دیوانه‌بازی در می‌آوردم، مثلاً وقتی دبستانی بودم دو تا تفنگ در کیفم می‌گذاشتم و موقع برگشت از مدرسه لباسم را روی صورتم می‌کشیدم و می‌رفتم در بانک‌ها و بعد داد می‌زدم دست‌ها بالا! مثلاً دوتا تیر می‌زدم و فرار می‌کردم! البته وقتی مادرم فهمید تفنگ‌هایم را از من گرفت!

 

  • وقتی نوجوان بودید، به سؤال می‌خواهی چه کاره شوی چه پاسخی می‌دادید؟

می‌گفتم جنگلبان یا آتش‌نشان. بچه‌تر که بودم فکر می‌کردم جنگلبان شدن یعنی تارزان‌شدن و این‌طوري می‌توانم با طناب تاب بخورم، با حیوانات حرف بزنم. کمی که بزرگ‌تر شدم می‌خواستم دام‌پزشک شوم. فکر می‌کردم دام‌پزشک‌ها فقط با حیوانات جالب مثل ببر، شیر، خرس و... سرو کار دارند!

 

  • در دوران دبیرستان جالب‌ترین شیطنتتان چه بود؟

عاشق بسکتبال بودم، ولی قدم خیلی کوتاه بود. از برادران تاچیبانا در كارتون فوتبالیست‌ها یاد گرفتم و برای خودم تکنیکی ساختم. دو نفر از بچه‌های تیم می‌نشستند و من از روی کمر آن‌ها مي‌پريدم و از تور بسکتبال آویزان می‌شدم. به‌خاطر این حرکاتم خیلی معروف شده بودم.

 

  • موسیقی گوش می‌کنید؟ چه موسیقی‌ای؟

بعد از خندوانه خیلی گوش می‌کنم. وقتی قرار شد در مسابقه شرکت کنم، حتی یک آهنگ هم حفظ نبودم. البته قديم‌ها خیلی اهل موسیقی بودم و گیتار و درام مي‌زدم. بیش‌تر سبک راک گوش می‌کنم، پاپ هم دوست دارم.

 

  • قبول دارید از وقتی در خندوانه شرکت کردید بین مردم شناخته شدید؟

بله، این یک واقعیت است. پیشرفتم را بعد از خندوانه احساس کردم. خندوانه  برنامه‌ي خيلي پربیننده‌اي است. من هم كه همیشه ادعای همه‌فن‌حریف بودن داشتم وقتش بود خودم را نشان بدهم.

 

  • با هيجانتان چه مي‌كنيد؟

هیجان در زندگی من خیلی زیاد است و یاد گرفته‌ام هیجانم را کنترل کنم. مثلاً وقتی دارم با ماشین چپ می‌کنم، اگر خیلی هیجان‌زده شوم ممکن است فرمان را‌‌ رها کنم.

 

  • به‌عنوان بدلکار چه کار‌هایی بلدید؟

هر‌کدام از بدلکاران در شاخه‌اي تخصص دارند. من متأسفانه یا خوش‌بختانه مجبور شدم همه را بلد باشم، اما در چپ‌کردن ماشین تخصص دارم و جزء پنج نفر اول دنیا هستم.

 

  • شغل خطرناکی دارید و به احتیاط زیاد نیاز دارد.

هرچه‌قدر هم که احتیاط کنید، همیشه خطر وجود دارد. وقتی می‌خواهید از عرض خیابان عبور کنید، هر‌قدر هم دقت کنید، ممكن است ماشینی که دارد می‌آید، شما را نبيند.

ترس چیز خوبی است و باعث احتیاط می‌شود،‌ ولی باید ترس را کنترل کنید. من به‌شدت از ارتفاع می‌ترسم، ولی کارم با ارتفاع است. بار‌ها از ساختمان‌های بلند پریده‌ام، ولی همیشه تشکی زیرم بوده یا از چتر استفاده کرده‌ام.

 

  • خطرناک‌ترین کاری که کرده‌اید چه بوده؟

زمانی که شاگرد پیمان بودم، پیمان با یک ماشین می‌پرید و من بايد با موتور از زیرش سر می‌خوردم. این کار‌ها خيلي شانسی بود، چون اگر در محاسبات اتفاقات بدی می‌افتاد، می‌مردم. در این کار من و پیمان هم‌دیگر را نمی‌دیدیم و من از روی صدا متوجه می‌شدم کی باید حرکت کنم.

 

  • برای کسی که می‌خواهد بدلکار شود چه حرفی دارید؟

در واقع بيش‌تر آدم‌ها نمی‌خواهند بدلکار شوند، فقط می‌خواهند هیجان را تجربه کنند و کارهای جدید انجام بدهند. ولی اگر کسی واقعاً بخواهد بدلکار شود، باید خیلی چیز‌ها را بداند.

در ضمن اگر کسی واقعاً بخواهد بدلکار شود، حتماً بدلکار می‌شود. وقتی شما عاشق کاری هستید، آن را دنبال می‌کنید و در آن موفق می‌شوید.

 

متن و عكس: انديشه نوبختي

17‌ساله از تهران