گفت‌و‌گو> محمد سرابی: امسال چند فوتبالیست قدیمی همراه بازیکنان تیم فوتبال کشورمان به جام جهانی برزیل، سفر کرده‌اند. فوتبالیست‌هایی که ۳۶ سال پیش برای نخستین بار تیم ایران را به جام جهانی رساندند و برای شرکت در مسابقه‌ها به امریکای جنوبی (البته آن بار به آرژانتین) پرواز کردند.

چند روز قبل از پرواز به آمریکای جنوبی، مي‌توانیم با «حسن روشن» بازیکن خط حمله‌ي آن سال‌هاي تيم ملي فوتبال به گفت‌وگو بنشينيم. روشن كه آن‌سال‌ها بازيكن باشگاه استقلال (تاج قبلي) بود، در جام جهاني موفق شد يك گل زيبا به تيم ملي پرو بزند. روشن بازیکنان نیجریه و بوسنی را قدرتی‌تر از آرژانتین مي‌داند و مي‌گويد كه بازی در مقابل آن‌ها برای ایران سخت‌تر است.

 

  • اهل کدام محله‌ي تهران هستید؟

دوران کودکی در تجریش بودیم. مدتی هم در خیابان ری و بعداً در اختیاریه زندگی می‌کردیم. اما الآن سرپل تجریش خانه داریم. وقتی بچه بودم تجریش بیش‌تر از 130 زمین خاکی داشت که بعضی از آن‌ها وقف شده بود و همه‌ي آن‌ها را به نام کسی که وقف کرده بود می‌شناختند. الآن بیش‌تر آن زمین‌ها برج شده و چیزی از زمین‌هاي خاکی‌ نمانده است.

  • چی شد که سراغ فوتبال آمدید؟

آن موقع تیمی به نام تیم تهران وجود داشت که پدرم در آن بازی می‌کرد. دایی‌ام هم در تیم فوتبال شمیران بود. خانواده‌ي فوتبال‌ دوستی بودیم.

  • بچه‌های شما هم فوتبالیست شدند؟

الآن دو پسر دارم که فوتبال دوست دارند، ولی نمی‌خواهند به‌صورت حرفه‌ای وارد آن شوند؛ به‌خاطر اين‌که امکانات ورزشی کافی نیست، باشگاه‌ها بودجه ندارند و بلد نیستند خرجشان را در بیاورند. دلیل دیگرش هم گرفتار شدن فوتبال در دام مسائل مالی است. باشگاه‌ها درگیر روابط مالی بدی شده‌اند. الآن از پسر 16 ساله‌ای که می‌خواهد وارد فوتبال بشود پنج‌میلیون تومان پول می‌گیرند تا او را به تیم راه بدهند. با این کار‌ها نسل جوانی که باید آینده‌ي فوتبال را بسازد، از دست می‌رود.

  • از چند سالگی بازي فوتبال را شروع کردید؟

من از هشت سالگی، عضو تیم نوجوانان تاج (استقلال) شدم. ساعت پنج صبح تمرین را در استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) شروع می‌کردیم. باید صبح خیلی زود از اختیاریه راه می‌افتادم تا به تمرین برسم. آقای دانایی‌فر، پدر ایرج دانایی‌فر، مربی ما بود. 14 ساله بودم که «رایکوف» را به عنوان مربی آوردند و تمرینات جدی و حرفه‌ای را برای رسیدن به تیم بزرگ‌سالان شروع کردم.

  • آن وقت‌ها، بازی‌های نونهالان برگزار می‌شد؟

نه، آن موقع اصلاً نونهالان نداشتیم. هر باشگاهی غیر از خود تیم اصلی، تیم جوانان هم داشت و بین آن‌ها یک تیم امید هم بود که بازیکنانش آماده‌ي ورود به تیم اصلی می‌شدند. وقتی یک نفر تمرین را با تیمی شروع می‌کرد در همان تیم باقی می‌ماند تا زمانی‌که بتواند در آن بازی کند و برایش افتخار بیاورد.

  • زمانی که فهمیدید به جام جهانی می‌روید چه حسي داشتید؟ باور می‌کردید؟

منتظرش بودیم. همه از توپ جمع‌کن تا رییس فدراسیون می‌دانستند می‌رویم جام جهانی. فوتبال ایران از سال 1350 سر و سامان گرفت. دور‌ه‌ای بود که جوانان ایران هر سال قهرمان آسیا می‌شدند. از سال 1352 بزرگ‌تر‌ها هم قهرمان می‌شدند. وقتی در سال 1353 به بازی‌های آسیایی صعود کردیم بزرگ‌تر‌ها از تیم خداحافظی کردند و جایشان را جوانان گرفتند. چون هر بازیکن فقط دو سال می‌توانست در تیم جوانان بازی‌کند.

  • در مسابقه‌ها مشکلی براي تيم پیش نیامد؟

خیر. با این کار 50 درصد تیم جوان شد. زمانی که ما به مسابقات تایلند رفته بوديم، تیم ملی ایران دائم بازی‌های جهانی داشت و در آن‌ها برنده می‌شد. جام جهانی و المپیک یکی در میان هر دو سال يك بار برگزار می‌شدند و بین آن‌ها هم بازی‌های آسیایی برگزار مي‌شد و همین‌طور تورنمنت‌های مختلف که خیلی راحت وارد آن‌ می‌شدیم و دائم با کشور‌های گوناگون رقابت می‌کردیم. در آسیا کاملاً برتر بودیم ولی آن‌موقع از آسیا و اقیانوسیه یک تیم بالا می‌رفت. الآن بیش‌تر از چهار تیم بالا می‌روند. آن وقت‌ها رقابت خیلی سخت‌تر بود.

  • تیم‌های دیگر از فوتبال ایران می‌ترسیدند؟

کلاً از سال 1350 تا 1357  فقط دو بار در آسیا مساوی کردیم. یک بار با کویت و یک بار با کره. در بقیه‌ي بازی‌ها برنده شدیم. در بازی با بقیه‌ي کشور‌ها هم کم نمی‌آوردیم. در رقابت‌های بین‌المللی با فرانسه، انگلیس و برزیل مساوی کردیم و در بازی‌های مونترال کانادا کوبا را بردیم، اما به دو تیم بسیار قوی برخوردیم. از شوروي دو بر يك و از لهستان سه بر دو، باختیم که هردو تیم‌های مطرح اروپای شرقی بودند.

  • یعنی تیم ملی ما اين‌قدر قوی بود؟

در یک مقطع، تیم ملیِ اول در  جام جهانی حضور داشت، همان وقت تیم ملیِ دوم در تورنمنتي در چین بازی می‌کرد و هم‌زمان تیم ملی سوم که بیش‌تر جوانان بودند، در ایران تمرین می‌کردند و آماده‌ي مسابقه بودند. آن‌قدر بازیکن داشتیم که می‌شد از بین آن‌ها سه تیم درست کرد. البته جام جهانی میدان بزرگ‌تری نسبت به آسیا دارد و اصلاً اين دو تا با هم قابل مقایسه نیستند. ولی ما در 36 سال قبل کاملاً مطمئن بودیم که مسافر آرژانتین هستیم.

  • آن‌موقع به‌عنوان بازیکن تیم تاج (استقلال) چه‌قدر حقوق می‌گرفتید؟

من فوروارد بودم و 35 هزار تومان حقوق می‌گرفتم و ناصر حجازی که دروازه‌بان بود 40 هزار تومان. مبلغ دستمزد مهم نبود. حمایت مردم از ما اهمیت داشت. مردم آن‌قدر به ما علاقه داشتند و احترام می‌گذاشتند که زیاد به پولی که می‌گرفتیم فکر نمی‌کردیم. من الآن هم با اتوبوس و مترو در شهر رفت و آمد می‌کنم و می‌بینم هنوز هم مردم خیلی به من لطف دارند.

  • درست است که پاری‌سن‌ژرمن به شما پیشنهاد داده بود؟

بله، همان سال 1978 زمانی که با فرانسه بازی ‌کردیم از طرف پاری‌سن‌ژرمن به من و ناصر حجازی پیشنهاد دادند كه به آن تيم برويم. پولی که می‌دادند یک میلیون و 500 هزار تومان می‌شد. قبول نکردیم.

  • در بازی با «پرو» یک گل زدید که تنها گل ایران در اين بازی بود. الآن درباره آن چه فکری می‌کنید؟

باید بیش‌تر می‌زدم. دروازه‌بان پرو آن روز خیلی شانس آورد. بهترین روز بازی‌اش بود که توانست خیلی از حمله‌های درون چهارچوب را بگیرد. البته من هم آن روزها، آسیب دیده بودم و چند ماه قبل از بازی‌ها عمل کرده بودم. در یکی از همان بازی‌ها هم دوباره مصدوم شدم. دقیقاً یادم است که کاپیتان را رد کردم و با دروازه بان تک به تک شدم ولی ناگهان عضله‌ي پایم پاره شد.

  • اين روزها، خاطره‌ي جام جهانی آرژانتین را چه‌طور به ياد می‌آورید؟

خاطره‌ي جام جهانی به‌خاطرِ این برای ما شیرین است که تصادفی به این میدان راه پیدا نکردیم. همه‌ي بازیکن‌ها از نوجوانی خودشان را آماده کرده بودند. خیلی منظم و دقیق توی باشگاه‌های خودشان تمرین کرده بودند و توانسته بودند بالا بیایند. از 100 بازیکنی كه وارد تیم جوانان می‌شدند. 10 نفر به تیم بزرگ‌سالان می‌رسیدند و دو نفر می‌‌توانستند بدرخشند، اما همه به‌خاطر توانایی ورزشی رشد کرده بودند نه هیچ چیز دیگر. این ما را خوشحال و امیدوار می‌کرد.

  • نتیجه‌ي حضور ایران را در جام جهانی چه‌طور ارزيابي می‌كنید؟

جام جهانی یک نمایشگاه بزرگ است که همه‌ي کشور‌ها شایستگی خودشان را در آن به نمایش می‌گذارند. رؤسای باشگاه‌ها و دلال‌های بزرگ بازیکن تماشاچی آن هستند. نتیجه را هم نمی‌شود مشخص کرد. همان‌طور که نتیجه‌ي بازی با ازبکستان و کره نامشخص بود، اما این را بدانید که اگر تیمی در این مسابقات پیروز شد به‌خاطر پرورش دادن بازیکنانش از نوجوانی است. می‌گویند آلمان 20 سال روی نسل جوان فوتبالیست‌هايش برنامه‌ریزی کرده بود و زمانی که این بازیکن‌ها وارد تیم ملی شدند، برای 10 سال تیم برتر اروپا شد.

دوره‌ي آموزشي آب‌دادن به چمن

حسن روشن، نشسته، نفر دوم از چپ (در تيم ملي جام جهاني آرژانتين)

شاید فکر کنید آب دادن و کوتاه کردن چمن ورزشگاه‌ها کار ساده‌ای است و هرکسی می‌تواند یک روزه آن را یاد بگیرد. اما هر کاری راه و روشی دارد که باید آموزش داده شود. روشن می‌گوید: «مهم‌ترین سرمایه‌گذاری در فوتبال تربیت نسل جوان است. زمانی که برای تمرین فوتبال به لندن رفته بودیم، در يك مجموعه‌ي ورزشی بودیم که هشت زمین چمن برای فوتبال داشت. از چهار زمین‌ چمن برای تمرین و مسابقه استفاده می‌شد و چهار زمین دیگر هم برای نگه‌داری و احیاي چمن گذاشته بودند.

مردی به نام «جرج» این زمین‌ها را بازسازی می‌کرد. زمانی که داشت روی زمین‌ها کار می‌کرد یک پسر جوان همیشه همراهش بود. از او پرسیدیم که این پسر جوان کیست. گفت كه من دو سال دیگر بازنشسته می‌شوم و او در این مدت کارکردن روی چمن ورزشی را یاد می‌گیرد تا جای من را بگیرد. اتفاقاً دو سال بعد ما باز هم به همان مجموعه‌ي ورزشی رفتیم و دیدم آن پسر جوان کار احیاي چمن را انجام می‌دهد. جرج هم برای گذراندن دوران بازنشستگی به یک روستا رفته بود.»

توي مسابقه، خبر شهادت برادر رسيد

اين داستان هم خواندني است که چرا «حسن روشن» فوتبال را رها کرد؟ مخصوصاً که به اتفاق‌هاي سال‌های اول بعد از پيروزي انقلاب و حوادث زمان جنگ تحميلي ارتباط دارد. او می‌گوید: «بعد از انقلاب من در کشور امارات و در تیم الاهلی بازی می‌کردم. همان موقع بود که صدام شروع به جنگ‌طلبی و گردن‌کشی ‌کرد. در کشور‌های عربی فضای بدی علیه ایرانی‌ها درست شده بود که به باشگاه ما هم رسيده بود. من درگیر این بحث‌ها بودم که برای یک سری مسابقه آسیایی اعزام شدیم.

ناگهان خبر رسید که عراق به ایران حمله کرده است. من دائم می‌خواستم خبری از ایران بگیرم و ببینیم وضعیت چه‌طوری است که گفتند برادرم سید حسین روشن در منطقه‌ي مهران شهید شده است. هفتم مهر بود و فقط یک هفته از شروع جنگ می‌گذشت.
نتوانستم برای بازی فینال بمانم و آمدم ایران. یادم هست که تیم ما سوم شد. همان موقع فورتونا دوسلدورف من را می‌خواست. وضعیت فوتبال داخل کشور به‌خاطر جنگ و مشکلات ناشي از آن خوب نبود. مشکلات آن‌قدر زیاد شده بود که دیگر فوتبال را کنار گذاشتم. آن موقع 29 ساله بودم.

نبايد پديده شويم

دو مشکل بزرگ در فوتبال امروز ما وجود دارد که اتفاقاً هر دو به نسل جوان و نوجوان برمی‌گردد. اول این‌که بازیکن‌های خوب ما پدیده‌ هستند و وقتی چند نفرشان توی یک تیم باشند آن را به قهرمانی می‌رسانند. اما درست اين است كه همه خوب باشند، نباید پدیده وجود داشته باشد. می‌‌بینید که خیلی از همین پدیده‌ها وقتی به تیم‌های اروپایی می‌روند نمی‌توانند مدت زیادی بازی کنند. اگر دقت کنید بازیکنان ایرانی که در اروپا بازی می‌کنند از سن کم وارد این تیم‌ها شده‌اند و با شیوه‌ي بازی آن‌ها آشنا هستند وگرنه نمی‌توانند دوام بیاورند و برمی‌گردند. مثلاً یک بازیکن که از نظر قدرت بدنی و تکنیک و اخلاق بهترین بود، در تیم اروپایی‌اش بیش‌تر از 20 دقیقه نتوانست بازی کند.

مشکل دوم، رشد بازیکن‌های نوجوان در باشگاه‌ها است. الآن باشگاه‌هایی هستند که از نوجوان‌ پول می‌گیرند و او را وارد تیم می‌کنند بدون این‌که ببینند آیا می‌تواند 10 سال بعد به درد تیم بخورد یا نه. مثلاً ديگر توی خیلی از باشگاه‌های معروف نمی‌بینید که پدر یکی از نونهال‌ها راننده‌ي اتوبوس شرکت واحد باشد. همه از خانواده‌های پولدار هستند. برای همین تا تیم امید پیش می‌روند و بعد دیگر نمی‌توانند بالا بروند. در نتیجه فوتبال را رها می‌کنند. درست این است که بازیکن‌ها از سن نوجوانی وارد باشگاه شوند و بعد تا تیم جوانان پیش بروند. زمانی که چنين بازیکني وارد تیم اصلی شود هم با تعصب به پیراهن باشگاهش بازی می‌کند و هم دستمزد کمی می‌خواهد. زمانی که به اندازه‌ي کافی برای تیم بازی کرد می‌شود او را به تیم دیگری فروخت. هم باشگاه سود می‌برد و هم آن بازیکن می‌تواند درآمد داشته باشد. چون برای تیمش افتخار آفریده مردم هم به او احترام می‌گذارند و می‌دانند در تیم جدید برای دستمزد بازی می‌کند. مثل فوتبالیستی که تمام مدت کارش در منچستر بوده و بعد به رئال‌مادرید می‌رود و همه می‌دانند که منچستر را دوست دارد.

الآن می‌خواهند رقم قرارداد‌ها را کم کنند. کسی که تا پارسال با یک میلیارد تومان بازی می‌کرد الآن كه نمي‌آيد با 300 میلیون تومان بازی‌ كند. باید جای او را با نسل جوانی پر كرد که توی آکادمی باشگاه، فوتبال را یاد گرفته است. در این سال‌ها استقلال و پرسپولیس از رتبه‌های خوبی که مدت‌ها داشتند پایین آمدند و تیم‌هایی از شهرستان‌ها اول تا سوم شدند و حق هم دارند، چون آکادمی داشتند. مثلاً فولاد از پنج، شش سال‌ قبل با نگاهي درست، حرکت خودش را شروع کرد. در طول چند سال هم، بعد از فراز و نشیب‌هاي فراوان توانايي خودش را نشان داد و الآن هم موفقیتش را می‌بینیم. اما استقلال و پرسپولیس هم كه باید از نسل جوان استفاده کنند، بازیکن مناسب ندارند و به فکر پرورش چنين بازيكناني هم نبوده‌اند. با این همه، من به نسل جوان فوتبال ایران اميدوارم؛ به نسلي که در بعضی از باشگاه‌های موفق در حال رشد هستند. فکر می‌کنم بعد از این وضعیت، پرورش تیم‌های نونهالان و جوانان بهتر شود.

 

عكس: مهبد فروزان