معرفی فیلم> فصل زمستان، فصل پرکاری برای آپاراتچی‌های نوجوان بود و انگار برف و تعطیلی باعث‌شده بود بیش‌تر فیلم ببینند و بیش‌تر برای آپاراتخانه یادداشت بفرستند.

حالا که «آپاراتخانه‌ی نوجوان» یک‌ساله می‌شود، آپاراتچی با خوشحالی اعلام می‌کند مریم رضایی، ۱۵ساله از تهران، به‌خاطر پرکاری و تلاش برای نوشتن یادداشت‌های بهتر، به‌عنوان آپاراتچی فصل زمستان انتخاب می‌شود. مریم، بعد از غزل محمدی و لیلا موسی‌پور، سومین آپاراتچی فصل آپاراتخانه‌ی نوجوان است.

به بقیه‌ی آپاراتچی‌های نوجوان هم یادآوری می‌کنیم که تعطیلات نوروز فرصت خوبی برای تماشای فیلم در خانه و سینمارفتن است و خوب است این فرصت را از دست ندهند. آپاراتچی منتظر یادداشت‌های شماست.

 

فیلمی متفاوت درباره‌ی دفاع مقدس

آریا تولایی، آپاراتچی نوجوان از رشت، درباره‌ی فیلم «چ» ساخته‌ی «ابراهیم حاتمی‌کیا» که در جشنواره‌ی فیلم فجر نمایش‌داده شد نوشته:

«همیشه وقتی صحبت از فیلم‌های دفاع مقدس می‌شود، سنگر، خاک‌ریز و لباس‌های خاکی به یادمان می‌آید. اما فیلم «چ» از این نظر، فیلمی کاملاً متفاوت است و واقعه‌ای تاریخی را به تصویر می‌کشد که کم‌تر کسی در مورد آن اطلاع دارد. به نظرم این نگاه جدید، مخاطب را جذب می‌کند.

این فیلم از همان ابتدا، تماشاگرش را درگیر فضایی هیجان‌انگیز و استرس‌زا می‌کند و تا پایان تماشاگر را در این فضا معلق نگه می‌دارد. داستان، ساده و روان پیش می‌رود و ریتم متعادلی دارد و با آن‌که مدت فیلم نسبتاً طولانی است، اما دچار یک‌نواختی نمی‌شود و بیننده را خسته نمی‌کند. هرچند که بیش‌تر تماشاگران پایان فیلم را می‌دانند، اما پایان آن باز هم غافلگیرکننده است.

جلوه‌های ویژه‌ی بصری فیلم کاملاً طبیعی هستند و صحنه‌هایی که معمولاً درفیلم‌ها مصنوعی از آب درمی‌آیند، در این فیلم به‌خوبی نمایش داده می‌شود که تأثیر‌گذار و ناراحت‌کننده‌اند.

به نظرم «فریبرز عرب‌نیا» (بازیگر نقش شهید چمران)، بیش‌ از حد در فیلم خونسرد است. فکر می‌کنم شخصیت اصغر (بابک حمیدیان) به‌دلیل جنب‌و‌جوش بیش‌تری که دارد، پررنگ‌تر شده و مخاطب با اصغر ارتباط بیش‌تری برقرار می‌کند.»

 

فیلمی درباره‌ی انتظار

لیلا موسی‌پور، آپاراتچی نوجوان ۱۵ساله از تهران، درباره‌ی فیلم «شب‌های روشن» ساخته‌ی «فرزاد مؤتمن» که پیش از این در شبکه‌ی نمایش خانگی توزیع شده بود و حالا این‌روزها دوباره در تهران اکران‌شده، نوشته:

«فیلم، ریتم خیلی کندی دارد و خیلی خسته‌کننده به‌نظر می‌رسد، اما وقتی خودم را جای شخصیت‌های فیلم گذاشتم، فهمیدم کل داستان به این کندی وابسته است.

موضوع کلی فیلم درباره‌ی انتظارکشیدن است و این یعنی کندشدن زمان و این فیلم به‌خوبی به این نکته توجه کرده است.

اعتقادهای شخصیت استاد دانشگاه و دختر خیلی جالب و متضاد است. مثل این‌که استاد اصلاً به عشق اعتقاد ندارد، اما دختر تمام‌مدت درباره‌ی عشق صحبت می‌کند.

تغییر و تحولی که از آمدن دختر به خانه‌ی استاد در زندگی او به‌وجود می‌آید، به‌وضوح دیده می‌شود. مثل وقتی که استاد در ابتدای فیلم می‌گوید: مردم شهرم را دوست دارم چون هیچ‌کدامشان را نمی‌شناسم، اما در پایان فیلم می‌گوید: مردم شهرم را دوست دارم چون یکی‌شان را می‌شناسم.

دیالوگ‌های بین این دو شخصیت، کوتاه، اما بامعنی است و هیچ دیالوگ اضافه‌ای بینشان رد و بدل نمی‌شود.

پایان فیلم هم پایان تقریباً تلخی است، اما اصلاً کلیشه‌ای نیست.»

 

یادداشت‌های شما به آپاراتخانه رسید:

آریا تولایی (استرداد، دهلیز، رِد کارپِت)، مرضیه کاظم‌پور (جا‌به‌جا، یکی برای همه، هفت‌خط، تهران۱۵۰۰)، لیلا موسی‌پور (هیچ‌کجا هیچ‌کس، دهلیز، بیگانه)، مریم رضایی (پل چوبی، سعادت‌آباد، بغض، قاعده‌ی تصادف، رسوایی، تردید، بی‌خود و بی‌جهت، هیچ‌کجا هیچ‌کس، خوابم می‌آد، دهلیز، این‌جا بدون من)، شادی کردبچه (گذشته) و الهام همتی (استرداد)، غزل محمدی (مسافر)، فاطمه علی‌گو (پل چوبی، پنهان) و زهرا مؤیدی‌بنان (پنج‌شنبه‌ی آخر ماه).

منبع: همشهری آنلاین