فریبا خانی: هروقت از امتحان خسته می‌شوم یا بعضی وقت‌ها که دلم می‌گیرد، می‌روم و پوشه‌ی عزیزم را باز می‌کنم. من یک گنج در کامپیوترم، توی «درایو دی» دارم.

مهم نیست که الآن نمی‌توانم بروم نمایشگاه، می‌توانم پوشه‌ام را باز کنم و حسابی از دیدن تصویرهایش کیف کنم. یکی از گنج‌هایم،  گاوهای عزیزم هستند. مدت‌ها به این دوتکه سنگ نگاه ‌می‌کنم. آن‌ها را در هیچ‌نمایشگاهی ندیده‌ام. در جست‌وجوهای اینترنتی پیدایشان کرده‌ام. بعد این تصویرها را ذخیره کرده‌ام در گنجم. راستی از دلخوشی‌های دیگر من، کشف‌های اینترنتی هستند.

* *‌ *

این‌ها را «جان‌ وی. ویلهم»، هنرمند آمریکایی ساخته است. باور نمی‌کنم سنگی باشند. حس نداشته باشند، چرت نزنند و نشخوار نکنند. گویی توی آفتاب بی‌‌حس و حال، خستگی در می‌آورند. باور نمی‌کنم که از سنگ و آهن ساخته شده باشند. آن‌ها زنده‌اند و  اتفاقاً گاوهای متفکری هستند. یا یک سوسمار فلزی با پوزه‌ی سنگی؛ سوسماری که صورتش را سوی آفتاب گرفته است. این سوسمار هم یکی از گنج‌های من است. یک مجسمه‌ی دیگر هم هست که هر از گاهی در پوشه‌ی‌ عکس‌هایم بازش می‌کنم و به آن خیره می‌شوم. مرد مسافری که بخشی از تنش نامرئی است... و منظرگاه دریا و فانوس دریایی در آن پیداست.

 

«برونو کاتالانو»، هنرمند فرانسوی این کار را درست کرده است. بیش‌تر کارهایش مسافرانی هستند با کیف یا چمدان. یک نگاه فلسفی در کارهای او هست. جسم می‌تواند یک محدودیت باشد و اگر از میان برود، تو منظرگاه زیبایی را خواهی دید. داشتم فکر می‌کردم در کامپیوتر هرکسی حتماً دلخوشی‌هایی هست. یک فایل با عکس‌ها و متن‌هایی که با دیدنشان جانش سرزنده و شاد می‌شود. آیا تو هم گنجی داری؟!

منبع: همشهری آنلاین