تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۸۵ - ۰۶:۲۲

موسی حسینی راوندی: آن‌ها سفیران مقابله با ایدزند؛ جوانان 18 تا 24 ساله‌ای که بعد از دیدن آموزش‌های لازم در یک کارگاه فشرده قرار است نقش مهمی در محله‌های تهران ایفا کنند.

خیلی از ما هنوز هم مزة درس‌هایی را که در طول دوران تحصیل به صورت کارگاهی گذرانده‌ایم، زیر زبان داریم.

بهترین و جذاب‌ترین برنامه در طول هفته مربوط به روزی بود که ورزش یا کارگاه در آن روز بودند. کارگاه‌ها مغناطیس عجیبی برای یادگیری داشتند و اگر قرار بود همان معلوماتی را که به صورت گروهی کشف می‌کردیم، از زبان معلم، آن هم پای تخته بشنویم، جز سردرد حاصلی برایمان نداشت.

کسانی که ساعت مچی به دست داشتند هم می‌شدند مأمورین مخفی ساعت گویای کلاس «تا زنگ تفریح هنوز 45 دقیقه مونده!» حالا این جا مرکز بهداشت غرب تهران است و جدی جدی هم قرار است کارگاه آموزش ایدز برگزار شود.

برنامه‌ای مشترک از انجمن تنظیم خانوادة ایران و مرکز بهداشت غرب تهران که صدای خنده و کف زدن شرکت‌کنندگانش ثابت می‌کند کارگاه‌ها اصولا از قسمت‌های جذاب زندگی‌اند.

هشت ساعت کارگاه بدون توقف! نمی‌دانم اگر قرار بود در این کارگاه از چیزی غیر از ایدز صحبت شود باز هم کسی تحملش می‌کرد یا نه؟ به هر حال صحبت از ایدز، آن هم به صورت کارگاهی، مستلزم ورود به حوزه‌های معمولا ممنوعه برای نوجوانان و جوانان است و صدای گاه‌گاه انفجار خندة شرکت کنندگان این کارگاه هم نشان می‌دهد که مسؤولین برنامه، آموزش و صحبت از هر چیزی در این خصوص را در همین برنامه گنجانده‌اند.

این جا کتابخانة مرکز بهداشت غرب تهران است. بیش از 30 نفر جوان و نوجوان آمده‌اند این جا و قرار است از 8 ساعت دیگر و بعد از پایان این کارگاه، هر کدام سفیر انجمن تنظیم خانواده ‌ایران و فدراسیون جهانی تنظیم خانواده (IPPF) شوند در خانه و محله و مدرسه‌شان.

سن و سال بچه‌ها بین 18 تا 24 سال است و علت انفجارهای خنده هم سوتی‌هایی است که بعضی‌ها در حین پشت سر گذاشتن برنامه‌های کارگاه می‌دهند.

سوتی‌هایی که البته این جا دیگر سوتی نیست و از نظر مسؤولین برگزاری این کارگاه، مواردی است که دانستن آن‌ها از نان شب هم برای جوانان واجب‌تر است و خیلی شفاف قرار است دربارة آن حرف بزنند. «ما نمی‌توانیم هزینه کنیم و کارگاه بگذاریم، ولی مبهم صحبت کنیم.

مثلا بیاییم به نوجوان و جوان بگوییم از روابط جنسی مشکوک پرهیز کن! این جا خیلی شفاف برایشان می‌گوییم که رابطة جنسی مشکوک یعنی چه نوع رابطه‌ای. جوان امروزی به راحتی می‌تواند از منابع مختلف و از طرق گوناگون، همه نوع اطلاعاتی را بگیرد و اتفاقا مشکل ما، اطلاعات نادرست و غلطی است که نوجوانان و جوانان با آن رو به رو هستند».

این‌ها صحبت‌های دکتر کیانوش خلیلی است. دبیر هیأت مدیرة انجمن تنظیم خانوادة ایران که به همراه همکارانش، 8 ساعت آموزش فشرده و در عین حال مفید و جذاب را تدارک دیده بودند.

اما این که چرا این گروه سنی که بیشترشان جوان‌های هیجده نوزده ساله بودند برای شرکت در این کارگاه انتخاب شده‌اند هم، خودش ماجرایی است.

«جوان‌ها به دو دلیل در معرض خطر بیشتری هستند. در حقیقت سن شروع روابط جنسی از دورة نوجوانی است و اولین تجربیات در این دوره صورت می‌گیرد. نکتة دیگر این که آگاهی این گروه نسبت به این مسائل از دیگر گروه‌های جامعه کمتر است.

در کشور ما به خاطر مسائل فرهنگی، بومی و سنتی جوانان از حداقل آگاهی در خصوص روابط جنسی برخوردار هستند. این در حالی است که ما درحال تغییر الگو از سمت اعتیاد تزریقی برای انتقال ویروس اچ‌آی‌وی به سمت روابط جنسی هستیم و در این زمینه بزرگ‌ترین قربانیان، همین نوجوانان و جوانانی هستند که به خاطر نداشتن آموزش و اطلاعات کافی مبتلا می‌شوند.

ایده‌آل و هدف نهایی ما این است که هیچ جوان و نوجوانی در جامعه نباشد که راجع به روش‌های انتقال بیماری ایدز و راه‌های پیشگیری از آن چیزی نداند و یکی از روش‌هایی که در این زمینه خیلی مؤثر واقع می‌شود، آموزش همسانان است.»

آموزش همسانان یعنی چه؟

در طرح آموزش همسانان قرار است واسطه‌ای به اسم دکتر ویا معلم حذف شود. یعنی بچه‌ها در حین این که می‌نشینند با هم پلی استیشن بازی می‌کنند و توی سر و کلة هم می‌زنند و یا در پارک و مدرسه دنبال هم می‌کنند تا چشم و چال هم را در بیاورند و اوقاتشان را با هم بگذرانند، در عین حال دربارة اچ‌آی‌وی و ایدز و فرق این‌ها و راه‌های انتقال ویروس ایدز و نحوة جلوگیری از آن هم با هم حرف بزنند و از رفیق و همبازی و هم کلاسی‌شان چیزی یاد بگیرند. به قول شاعر: فحش از دهن رفیق، طیبات است. چه برسد به اصول علمی و آموزشی!

دکتر کیانوش خلیلی دربارة آموزش همسانان می‌گوید: «ما می‌آییم نوجوان‌ها و جوان‌ها را در محله‌ها آموزش می‌دهیم و بعد از آن‌ها می‌خواهیم بروند این آموزش‌ها را به گروه‌های هم سن و سال خودشان منتقل کنند.

امروزه در دنیا ثابت شده است که روش‌های کارگاهی بیشتر باید برای آموزش مدرس باشد تا آموزش نوجوان. میزان تأثیرگذاری‌ای که یک نوجوان می‌تواند بر هم سن و سال خودش بگذارد، خیلی بیشتر از این است که من صد تا نوجوان را این جا جمع کنم و بخواهم برایشان صحبت کنم.

هر چند آن چیزی که من می‌گویم علمی‌تر است، اما ما به دنبال این نیستیم که بچه‌ها علمی یاد بگیرند. ما می‌خواهیم آن‌ها این مسائل را کاربردی یاد بگیرند.»

آموزش همسانان مسأله‌ای بود که در طول کارگاه، هم رعایت می‌شد و به چشم می‌خورد. مثلا در قسمتی از کارگاه، خلاصه‌ای از آناتومی و فیزیولوژی بدن آموزش داده می‌شد و بعد شرکت‌کنندگان به چهار گروه تقسیم می‌شدند و هر کدام نام یک میوه را برای گروه‌شان انتخاب می‌کردند.

اعضای گروه موظف بودند دربارة مسائل مطرح شده با هم حرف بزنند و یک نفر هم به نمایندگی از گروه (مثلا گروه گلابی‌ها!) بیاید و از طریق نقاشی گروه‌شان، جمعیت حاضر را مثل گلدکوئستی‌ها پرزنت کند. واقعیت هم این است که طراحان آموزش همسانان، بحث انتقال اطلاعات و آموزش‌ها را به‌صورت خوشه‌ای و تصاعدی در نظر داشته‌اند و این نوع انتقال آموزش را حسابی مؤثر می‌دانند.

رک صحبت نکن!

بحث آموزش در زمینة بهداشت باروری و بیماری‌های مقاربتی را باید جدی گرفت. سیاست‌گذاری‌های صحیح دولت هم در کنار فعالیت گروه‌های مردم نهاد (NGO) به شکل کاملا محسوسی به پیشبرد برنامه‌های اطلاع‌رسانی در خصوص بیماری ایدز و پیشگیری از آن مؤثر است.

کشوری مثل تایلند که قسمت قابل توجهی از درآمدش از طریق جهانگردان خارجی است، در عین حال به خاطر سیاست‌های صحیحی که در امر آموزش و پیشگیری در نظر گرفته است، تنها کشوری در دنیاست که بیماری اچ‌آی‌وی (ایدز) را کنترل کرده و این مسأله به تأیید سازمان ملل هم رسیده است.

در کشور ما آن طور که باید و شاید با نهادهای مردم نهاد (NGO) همکاری نمی‌شود. برای مثال وزارت آموزش و پرورش عضو پروژه کشوری CCM (پیشگیری از ایدز) است، ولی عملا همکاری مناسبی با نهادهای غیردولتی نمی‌کند.

دبیر هیأت مدیرة انجمن تنظیم خانوادة ایران از این مسأله گله‌مند است: «آموزش و پرورش به افراد خارج از محدودة سازمان خودش اجازة ورود نمی‌دهد و این ادعا را دارد که خودشان دارند توسط مربیانشان آموزش‌های لازم را به دانش‌آموزان می‌دهند.

اما واقعیت چیز دیگری است. ما در مدارس مقطع دبیرستان اساسا به‌خاطر کمبود بودجه، مربی بهداشت نداریم. در مدارس راهنمایی هم به صورت نیمه‌وقت مربی داریم و تنها مدارس ابتدایی هستند که مربی بهداشت دارند.»

به گفتة دکتر خلیلی، ما در دبیرستان‌ها می‌آییم و این وظیفه را می‌گذاریم بر عهدة مربی پرورشی که این مسأله به هیچ‌وجه درست نیست و خیلی از دانش‌آموزان به خاطر جایگاه مربی پرورشی اصلا در خصوص تجربه‌های خود و سؤالاتی که در زمینة مسائل جنسی دارند به این مربیان مراجعه نمی‌کنند.

البته این مسأله حل‌شدنی است. کما این‌که ما با آموزش و پرورش منطقة 18 تفاهم‌نامه داریم. هرچند که گفتند عنوان‌ها را رک نگویید که ما هم قبول کردیم.

اچ‌آی‌وی مثبت‌ها کنار خیابان

دو دختر کنار خیابان ایستاده‌اند. پاترولی می‌آید و برای آن‌ها نگه می‌دارد و آن‌ها هم سوار می‌شوند.

پسر: حال شما؟ 

دختر: ممنون‌ام

پسر: خوش اومدید کجا تشریف می‌برید؟

دختر: ما یک چهارراه بالاتر پیاده می‌شیم

پسر: نمی‌شه حالا بریم سه‌تا چهارراه پایین‌تر خونة ما یه پذیرایی از شما بکنیم؟!

دختر: نه‌خیر آقا!

 پسر: ببخشید! پس برای چی سوار ماشین من شدید؟ ماشین من تاکسیه؟ رنگش نارنجیه؟ پس قضیه چیه؟

دختر: راستش رو بخواید من یه کاری داشتم. شما می‌دونید اچ‌آی‌وی مثبت چیه؟ من اچ‌آی‌وی مثبت هستم! 

 پسر: خیلی خوشبخت‌ام! چه اسم قشنگی. مخفف اسمته؟

دختر: «نه‌ خیر! یعنی این که من ویروس ایدز دارم. ما عضو یک تشکل غیر دولتی هستیم و برای اطلاع‌رسانی و مبارزه با بیماری ایدز فعالیت می‌کنیم.

چون الان آمار شما در اومد که جزو گروه‌های پر خطر جامعه هستید، لطف کنید این بروشورها رو مطالعه کنید که به این بیماری دچار نشید. حالا هم لطف کنید نگه دارید، ما پیاده می‌شیم.»

این قسمتی از دیالوگ فیلمی است که سی‌دی آن به همراه بروشورهای متعددی در بین شرکت‌کنندگان در کارگاه آموزشی ایدز پخش شد. فیلم «متولد ایدز» زیاد هم خوش ساخت نیست و همین تکه‌ای که برایتان آوردیم از جالب‌ترین قسمت‌های فیلم بود! به هر حال نوشتن این گزارش هم به سبک همین کارگاه است و برای بهره‌وری بیشتر، خیلی متنوع (همراه با پخش فیلم) تنظیم شده!

داش سیا ایدز گرفت!

طبق آمار رسمی که مرکز مدیریت بیماری‌ها اعلام کرده است، تا پایان تیرماه 85، 13هزار و 372نفر مبتلا به ویروس اچ‌آی‌وی در کشور وجود دارد.

اما کیانوش خلیلی می‌گوید: «چیزی که ما تخمین می‌زنیم این است که در حالت مطلوب و خوش‌بینانه، این آمار، معرف 10درصد از افراد مبتلا به اچ‌آی‌وی است. یعنی ما حداقل در کشور 130 هزار مبتلا داریم که فقط 13 هزار نفر از آن‌‌ها شناسایی شده‌اند.

دلیلش هم این است که از هر 10 مبتلا به ویروس ایدز، 9 نفر اصلا نمی‌دانند که مبتلا هستند و یک نفری هم که می‌داند به خاطر انگ‌های اجتماعی خودش را معرفی نمی‌کند! این مسأله اهمیت اطلاع‌رسانی و آموزش را بیشتر مشخص می‌کند.

مثلا چه خوب است که ما از طریق برنامه‌هایی مثل شب‌های برره که به این شکل در میان مردم جایگاه پیدا می‌کند و زبانش گسترش پیدا می‌کند، پیام‌هایی در خصوص اچ‌آی‌وی بدهیم. یا مثلا همین تیزرهایی که با استفاده از تیپ‌ها و شخصیت‌های خاص و دوست داشتنی، در زمینة ترافیک و رانندگی، فرهنگ‌سازی می‌شود، از همین شخصیت‌های محبوب برای اطلاع‌رسانی و انتقال پیام استفاده کنیم.»

علی امیر حسینی، مسؤول کمیتة رسانه‌های انجمن تنظیم خانواده هم در این‌باره می‌گوید: «مسؤولین ما معتقدند که گسترش اطلاعات دربارة ایدز و آمارهای آن در جامعه وحشت ایجاد می‌کند.

در صورتی که ابتلا به این بیماری باید باعث وحشت شود و این جز با اطلاع‌رسانی صحیح میسر نمی‌شود. ما چه در این زمینه اطلاع‌رسانی داشته باشیم و چه نداشته باشیم این بیماری وجود دارد و در حال گسترش هم هست. بنابراین استفاده از ابزار رسانه در برابر این بیماری، گریزناپذیر و لازم است.»

بیماری ناآگاهی

هزینة داروهای نگهداری از یک اچ آی‌وی مثبت که به صورت رایگان در اختیارش قرار می‌گیرد، سالانه 5میلیون تومان است. با این هزینه می‌شود برنامه‌های متنوع آموزش پیشگیری از این بیماری را ترتیب داد و یا کتاب‌های آموزشی در این زمینه چاپ کرد که برای آگاه کردن هزاران نفر، کاربرد دارد.

اچ‌آی‌وی در کشور ما «بیماری ناآگاهی» است. بنابراین هزینه کردن برای آگاهی مردم به خصوص گروه سنی نوجوان و جوان به راحتی می‌تواند جلوی شیوع این بیماری خطرناک را که راه‌های انتقال آن هم کاملا شناخته شده و محدود است، بگیرد.

کارگاه آموزشی ایدز در انجمن تنظیم خانوادة مرکز بهداشت غرب تهران، یکی از برنامه‌های مناسب در خصوص آگاه ساختن گروه سنی جوانان بود.

مونا رحمانی، کارشناس جوانان و رسانه‌های انجمن تنظیم خانواده می‌گوید‌: «بعد از برگزاری کارگاه‌ها پیش آزمون‌ها با پس‌آزمون‌ها مقایسه می‌شوند تا نسبت به نتایج آزمون‌ها برای کارگاه‌های بعدی برنامه‌ریزی صورت بگیرد.

افرادی که در این کارگاه‌ها آموزش می‌بینند در صورت علاقه می‌توانند در کارها و کارگاه‌های بعدی از اعضای کمیتة جوانان ما باشند و ما را در انجام این برنامه‌ها و پاسخگویی به داوطلبان کمک کنند.»

سفیران زندگی

ساعت 4بعدازظهر است و کتابخانة مرکز بهداشت غرب تهران خالی از خنده‌ها و سر و صداهایی است که بچه‌های شرکت کننده در کارگاه از 8 صبح به راه انداخته بودند. دخترها و پسرهای نوجوان و جوانی که حالا سفیران زندگی‌اند در خانه و محله و مدرسه‌شان.

برچسب‌ها