جولیان بارنز نویسنده رمان درک یک پایان و برنده جایزه ادبی بوکر، فاش کرده که تحت ناثیر داستایوفسکی بوده است و علاقمند به خواندن لغتنامه و اینک دوست داشته ماشین زرد یک شخصیت داستانی را براند.

به گزارش همشهری آنلاین، جولیان بارنز، نویسنده مشهور انگلیسی و برنده بوکر، در گاردین، از اولین کتاب‌ها و کتاب‌های تاثیرگذار در زندگیش گفته است: 

اولین خاطراتم از کتاب خواندن، کتاب‌های نودی (Noddy) است. عمیقا به سرزمین اسباب‌بازی (Toyland) باور داشتم و دوست داشتم پشت فرمان یکی از همان ماشین‌هایی بنشینم که نودی می‌نشست. (حتی اگر تاکسی بود.)

نودی، شخصیت داستان‌های کودکان و ماشین مشهورش

کتاب محبوبم در کودکی و نوجوانی

«Speed Six» اثر بروس کارتر، درباره یک بنتلی قبل از جنگ، با رنگ سبز مسابقه‌ای بریتانیایی، که در لمانز ماشین‌های خارجی مختلف پس از جنگ - مازراتی و غیره - را شکست می‌دهد. خوراک عالی برای یک بچه انگلیسی.

کتابی که نوجوانی من را تغییر داد

در حالی که برای روز «Combined Cadet Force field» لباس ارتشی پوشیده بودم، موقع ناهار کپی انتشارات پنگوئنم از جنایت و مکافات داستایفسکی را از کیفم درآوردم و شروع به خواندن کردم. با وجود اینکه میان جهان من و جهان آن داستان، فاصله مکانی و زبانی و اجتماعی زیادی وجود داشت، می‌دانستم که آن کتاب به زندگی بیشتر شبیه است تا محیط اطراف من.

کتابی که باعث شد بخواهم نویسنده شوم

یقینا هیچ کتاب واحدی در کار نبود، و من هرگز فکر نمی‌کردم که بتوانم «نویسنده» شوم؛ اعتماد به نفس من برای چنین چیزی بسیار ضعیف بود. امیدوار بودم بتوانم یک کتاب بنویسم و چاپ کنم. پس از آن، اوضاع کمی از کنترل خارج شد. من الان قطعا نویسنده هستم.

کتاب‌هایی که چند بار خواندم

تقریبا هر پنج سال یک بار، «سرباز خوب» اثر فورد مادوکس فورد، «قهرمان زمان ما» اثر میخائیل لرمانتف و «آغاز بهار» پنه‌لوپه فیتزجرالد را بازخوانی می‌کنم. هر کدام راز و جادوی خاص خود را دارند که من هنوز در حال درکش هستم.

کتابی که هرگز نتوانستم دوباره بخوانم

کوارتت الکساندریا اثر لارنس دورل، که ۵۰ سال پیش دلپذیر و نفسانی به نظر می‌رسید، مملو از آدم‌ها و کارهایی بود که من هیچ تجربه‌ای در مورد آنها نداشتم و می‌ترسیدم هرگز انجامش ندهم. من انتظار دارم که اکنون آن را صرفا پرمدعا و متظاهر دریابم.

کتابی که دیر کشف کردم 

جین ایر، شارلوت برونته که به وضوح یکی از سه رمان بزرگ قرن نوزدهم است؛ همراه با ترغیب جین استین و میدل‌مارچ جورج الیوت.

نویسنده‌ای که دوباره به او بازگشتم

ای. ام. فورستر. وقتی برای اولین بار چیزی از او خواندم، در نوجوانی و حوالی ۲۰ سالگی، فکر کردم که او  نویسنده شایسته‌ای است اما کمی ضعیف است. چهل سال بعد، من توصیف او را در مورد یک صبحانه وحشتناک انگلیسی که در قطار صبح زود سرو می‌شد، خواندم و متوجه شدم که این نویسنده می‌تواند بسیار بامزه باشد. سپس دوباره رمان‌ها را امتحان کردم و دیدم که او چه استادی است - عمیقا جدی، به شدت لیبرال و به شکل موذیانه‌ای سرگرم کننده.

منبع: ترجمه از گاردین با کمی تغییر. 

برچسب‌ها