نخستین مغازه‌های بازار تجریش حجره‌های کوچکی بودند که در ورودی خانه‌های این محله ایجاد شده بود و دری جداگانه، حریم آنها را از بقیه ملک جدا می‌کرد.

همشهری آْنلاین_مرضیه موسوی:معمولاً دری هم از داخل مغازه به خانه راه داشت تا رفت‌وآمد کاسبان به خانه و مغازه راحت‌تر انجام شود. مغازه‌های این بازار محلی برای عرضه کالاهایی بود که نیاز ضروری اهالی تجریش را تشکیل می‌داد؛ از زغال تا داس و تبر برای کشاورزی و گیوه‌کشی و حصیربافی و چیزهای دیگر. با گذشت زمان و تغییر سبک زندگی مردم تجریش، کسب و کار در این بازار هم شکل دیگری به خود گرفت. کاسبان قدیمی بازار تجریش از تعدادی از کسب و کارهایی می‌گویند که امروز هیچ رد و نشانی از آنها در تجریش نیست.

  • حصیربافی زنبیل و زیراندازهای سازگار با طبیعت


هنوز پلاستیک راهش را در گوشه و کنار زندگی اهالی شمیران باز نکرده بود و حصیربافی رونق زیادی داشت؛ از سبد و زنبیل تا جانونی و زیرانداز و... در مغازه‌های حصیربافی بازار تجریش به فروش می‌رفت. «سید عباس صالحی» از قدیمی‌های بازار تجریش می‌گوید: «حصیربافی بیشتر در امامزاده قاسم(ع) و نیاوران رونق داشت.

دلیلش هم این بود که اطراف این ۲ محله نیزار زیاد بود و مردم از نی‌های روییده در آنجا برای بافت حصیر استفاده می‌کردند. یک مغازه در بازار تجریش بود که فقط به فروش این محصولات حصیری اختصاص داشت و بارش را از امامزاده قاسم(ع) و نیاوران می‌آورد. مغازه‌های دیگری هم بودند که کارگر و صاحب مغازه در آن به بافتن حصیر مشغول بودند و مشتری می‌آمد و هرچه می‌خواست از میان بافته‌ها جدا می‌کرد و می‌خرید.» کم‌کم سر و کله پلاستیک که پیدا شد بازار حصیربافی در تجریش هم از رونق افتاد. سفره‌ها و زیراندازها و سبد و زنبیل‌های حصیری جای خود را به کالاهای بادوام‌تری دادند که تازه مد شده بود؛ کالاهایی که رنگ و تنوع بیشتری داشتند اما اغلب با طبیعت ناسازگار بودند و پایان عمرشان، زباله روی دست خریداران باقی می‌گذاشتند.  

  • چلنگرها قبل از آغاز درو، داس‌ها را تیز می‌کردند
سید عباس صالحی/کاسب بازار تجریش

اهالی تجریش باغ داشتند یا کشاورز بودند. داس و تبرهایشان را هم در دکان‌های چلنگری همین بازار تیز می‌کردند؛ همان مغازه‌هایی که در آنها ملاقه و چاقوی آشپزخانه‌شان را هم درست می‌کردند. صالحی می‌گوید: «استفاده از داس و تیشه و تبر آنقدر مرسوم بود که در بازار چند مغازه چلنگری باز شود و از صبح تا شب چکش روی آهن بکوبد و به آن شکل بدهد. مردم تا لحظه آخر از وسایلی که داشتند استفاده می‌کردند. داسشان اگر کند می‌شد یا اگر دسته تیشه‌شان می‌شکست آن را در همین چلنگری‌ها دوباره تعمیر می‌کردند. قبل از فصل درو داس‌ها را آماده می‌کردند تا سر زمین کسی کارش لنگ نماند.

چکاچک ضربه‌هایی که این چلنگرها روی آهن می‌کوبیدند همیشه در بازار به گوش می‌رسید.» چلنگرهای بازار تجریش ملاقه و کفگیرهای محله را هم می‌ساختند. ملاقه‌های بزرگ مخصوص هم زدن آش و خورشت‌های مهمانی، بیشتر سفارشی بود که صاحبان هیأت‌ها طالب آنها بودند یا خانه‌های پر رفت و آمدی که هیچ‌وقت از مهمان خالی نمی‌شد.  

  • گردوفروشی پاتوق دوره‌گردان سرپل
حسن صاحبی/کاسب بازار تجریش

گردوفروشی مغازه بزرگی در بازار بود که در آن کارگران ردیف کنار هم می‌نشستند و گردوهای تازه‌ را فال می‌کردند. محصول گردوی باغ‌های اطراف یکراست به این مغازه می‌رسید و همین‌جا با مهارت کارگران کارکشته فال می‌شد تا غروب روی سینی دوره‌گردان سرپل تجریش جا خوش کند.

«حسن صاحبی» از قدیمی‌ترین کاسبان بازار تجریش که خانه‌اش هم در همین بازار بود می‌گوید: «فصل گردو که می‌شد، صدای تق و تق شکستن گردو از مغازه گردوفروشی بازار به گوش می‌رسید. دوره‌گردهای سرپل غروب از راه می‌رسیدند و گردوهای فال شده را روی سینی‌های خود می‌گذاشتند و سر پل تجریش می‌بردند تا بفروشند. ۶ یا ۸ فال گردو را داخل یک ظرف می‌گذاشتند و ۲ شاهی می‌فروختند. این دوره‌گردهاچنان در چیدن فال گردو روی هم مهارت داشتندکه هم بتوانند سینی را روی شانه‌هایشان بلند کنند و راه بروند و هم با نمای زیبای گردوهای تازه، دل مشتری را ببرند. فصل گردو که تمام می‌شد در مغازه لبو آماده می‌کردند یا توت.

باز هم دوره‌گردهای سرپل به این مغازه می‌آمدند و خلاصه هرچه محصول روز بود در سینی می‌ریختند و سرپل می‌بردند تا بفروشند.» سر پل بهار و تابستان بازار گرمی داشت و هر روز هفته گروه‌های خاصی در آن می‌پلکیدند و تفریح می‌کردند: «معروف بود که بازار شب شنبه بازار تهرانی‌هاست. یهودی‌ها شب یکشنبه بیشتر در بازار بودند و مسیحی‌ها شب دوشنبه بیشتر پیدایشان می‌شد. هوا خوب بود و مجالی برای اینکه چند ساعتی در سرپل تفریح کنند و گشتی بزنند. شهریور ماه که می‌شد شمرونی‌ها می‌گفتند باد غریب‌گز آمده؛ سرمایی که سوز آن غریبه‌ها را از شمیران دور می‌کرد و تا رسیدن فصل گرما خبری از آنان نمی‌شد.»

  • سفیدگری کسب و کار تماشایی

دیگ‌ها و قابلمه‌ها از مس ساخته می‌شد یا روی‌ که به آن روحی می‌گفتند. تمیز کردن و سفیدکاری این ظروف کار هر کسی نبود و تخصص خاص خود را می‌طلبید. قدیمی‌های بازار تجریش خاطرات خوشی از سفیدگری و رویگری بازار دارند. صاحبی می‌گوید: «مغازه سفیدگری چاله‌ای داشت که در آن ماسه می‌ریختند. بالای این چاله میله بلندی بود که شاگرد مغازه‌ها وقتی داخل گود می‌رفتند از این میله می‌گرفتند.

داخل دیگ می‌ایستادند و میله را می‌گرفتند و به چپ و راست می‌چرخیدند. اغلب شعری هم می‌خواندند و حرکاتشان موزون‌تر می‌شد. تماشای سفیدگری و رویگری همیشه برای اهل بازار و مردمی که در بازار تردد می‌کردند جالب بود.» سکوهای پیرنشین روبه‌روی مغازه سفیدگری همیشه تحت اشغال افرادی بود که برای نفس تازه کردن و تماشای حرکات سفیدگران دقایقی می‌نشستند.  

  • اصطبل‌داری بارانداز بازار تجریش اینجا بود

بازار تجریش ۳ اصطبل مهم داشت که بارانداز بازار هم به حساب می‌آمد و تاجرانی که از مازندران یا روستاهای کوهستانی شمیران به سمت تهران روانه می‌شدند به آنجا می‌رفتند. بار و بنه اسب و قاطرها را باز می‌کردند و اگر جنسشان در بازار تجریش طالب داشت، می‌فروختند. کاروانسرای کوچکی کنار اصطبل‌ها برای شب‌مانی این کاروان‌ها و تاجران راه افتاده بود تا کسی شب بدون سرپناه نماند.

صاحبی می‌گوید: «از دروازه شمیران تهران تا تجریش بیابان بود و زمین خالی. اگر تاجری در تاریکی شب پا به این راه می‌گذاشت بی‌برو برگرد دزدان و راهزنان همه اجناسش را از او می‌دزدیدند و احشام را هم در بیابان رها می‌کردند. پس اگر کسی قصد تهران رفتن داشت و از راه دور می‌آمد، شب را در همین حجره‌ها می‌ماند و اسب و قاطر را تحویل اصطبل‌دارها می‌داد تا آب و غذایی به آنها بدهند. بارانداز بازار هم در ورودی همین اصطبل‌ها بود تا تاجران بتوانند اجناس را به راحتی از گرده حیوانات پایین بیاورند و موقع رفتن راحت بار بزنند و راهی شوند.»