همشهری‌آنلاین: نویسنده مسافر دهکده جهانی می‌گوید مشقت‌های روزنامه‌نگاری برای نوشتن کتاب به کارم آمد. او با نثر روزنامه‌نگارانه و روایتگر خود نقشی کلیدی در به چاپ سوم رسیدن کتاب مسافر جهانی آن هم در فاصله‌ای کوتاه داشت

نویسنده کتاب مسافر دهکده جهانی همزمان با انتشار سومین چاپ از این کتاب می‌گوید: زمانی که در اوایل دهه 70 مصاحبه‌هایم را در نشریات منتشر می‌کردم، فکر نمی‌کردم گفتگوهای طاقت‌فرسا، ضبط کردن ساعت‌ها مصاحبه و پیاده کردن آنها از نوارهای کاست قدیمی در غیاب کامپیوتر، روزی برای نوشتن زندگینامه‌ای در اندازه یک کتاب‌ به کارم خواهد آمد.

به گزارش مهر، یک سال پس از انتشار کتاب زندگینامه پروفسور یحیی کمالی‌پور راوری با نام مسافر دهکده جهانی این کتاب این روزها انتشار سومین چاپ خود را تجربه می‌کند.

این کتاب که با قلم نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی، نگین حسینی نوشته شده است، دربرگیرنده خاطرات 6 دهه زندگی پربار استاد ایرانی علوم ارتباطات در دانشگاه پوردو آمریکا و ریاست دپارتمان ارتباطات و هنرهای نمایشی این دانشگاه است؛ ماجرایی واقعی که از روستایی دور و کم‌امکانات در دهه 20 خورشیدی آغاز می‌شود و پس از فراز و نشیب بسیار، به دومین دهه از هزاره دوم میلادی در ایالات متحده آمریکا می‌رسد.

مسافر دهکده جهانی علاوه بر اینکه زندگینامه‌ای شخصی است، راوی سیر تکاملی ارتباطات جمعی از جامعه‌ای سنتی و محروم تا جامعه شهری نیمه مدرن ایرانی و سپس جامعه مدرن غربی و آمریکایی است. به عبارت دیگر، خواننده این کتاب همچون شاهدی زنده، ناظر بر مراحل مختلف تکامل ارتباطات جمعی به طور عملی است که عموماً در نظریه‌های ارتباطی بدان پرداخته شده است.

محور دیگر کتاب مسافر دهکده جهانی دربرگیرنده ماجرایی است که می‌تواند پاسخی به کتاب و فیلم جنجال برانگیزِ بتی محمودی به نام بدون دخترم هرگز باشد. یحیی کمالی‌پور در این زندگینامه از ماجرایی تلخ از زندگی شخصی خود پرده برمی‌دارد که ذهن خواننده را به سمت ماجرای بتی محمودی در دهه 80 میلادی متوجه می‌کند؛ ماجرایی که فارغ از درست یا نادرست بودن آن، سایه سنگینی بر زندگی خانوادگی یحیی کمالی پور می‌اندازد و او را که در آن زمان پدرِ یک دختر خردسال (و گمشده) است، به گونه‌ای، قربانی این بازی تلخ می‌کند.

چاپ سوم مسافر دهکده جهانی با تغییراتی جزئی، از سوی انتشارات سیمای شرق در تیراژ 1000 نسخه و با قیمت 170 هزار ریال روانه بازار کتاب شده است.

به همین مناسبت، گفتگویی با نگین حسینی، نویسنده و تدوین‌گر این اثر انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

  • خانم حسینی، به عنوان یک روزنامه‌نگار، آیا تجربیات حرفه‌ای شما نقشی در نگارش کتاب مسافر دهکده جهانی داشت؟

بله. من در طول سال‌های فعالیتم به عنوان خبرنگار، علاوه بر مصاحبه‌های معمول خبری، با حدود 200 چهره ورزشی و قهرمانان گذشته و حال ایران مصاحبه‌ کرده بودم و در سال‌های میانی دهه 1370 و نیز دهه 1380 هفته‌ای یک‌ مرتبه داستان زندگی یکی از آنها را در چهار صفحه نسبتاً بزرگ در مجله دنیای ورزش به چاپ می‌سپردم. آن روزها نمی‌دانستم که آن گفتگوهای طاقت فرسا، ضبط کردن ساعت‌ها مصاحبه و پیاده کردن آنها از نوارهای کاست قدیمی، نوشتن‌های بی‌امان تا بامدادان در غیاب کامپیوتر یا تایپ شخصی، روزی برای نوشتن زندگینامه‌ای در اندازه یک کتاب‌ به کارم خواهد آمد. به عبارت دیگر، سنگ بنای نوشتن کتاب زندگینامه‌ همان زندگینامه نویسی‌های کوتاهی بود که سال‌ها تمرینش کرده بودم.

از طرف دیگر، کار خبری به من یاد داده بود که هرچه بیشتر و جزیی‌تر دنبال عناصر خبری ماجراها و رویدادها باشم. من زندگینامه پروفسور یحیی کمالی‌پور را در نخستین سال اقامتم در ایالات متحده آمریکا آغاز کردم. هفته‌ای چند مرتبه به دیدار آقای کمالی‌پور می‌رفتم و با سئوالاتم سعی می‌کردم هرچه بیشتر به عینیت رویدادها نزدیک شوم. در واقع، باید تمام جزییات (یا همان عناصر خبری) را جستجو می‌کردم تا تصویرسازی‌ام از هر اتفاق منطبق بر واقعیت باشد.

  • با وجود این وسواس، دقت و حساسیت، آیا مشکل یا مشکلاتی در جمع‌آوری اطلاعات داشتید؟

اتفاقاً یکی از سخت‌ترین بخش‌های نوشتن زندگینامه، جمع‌آوری اطلاعات دقیق بود. یک دلیلش این است که آقای کمالی‌پور ذاتاً کم‌حرف و خلاصه‌گو هستند. از طرف دیگر، یادآوری بعضی جزئیات به ویژه از دهه‌ها قبل، طبیعتاً برایشان کار آسانی نبود. در فقدان برخی جزییات، گاهی سعی می‌کردم از تخیلم برای بازسازی و تصویرسازی وقایع استفاده کنم. بنابراین خودم را در آن موقعیت قرار می‌دادم و فکر می‌کردم که مثلا در چنین لحظه‌ای چه نوع گفتگویی ممکن است صورت بگیرد؟ نمونه‌اش وقتی که دریا دختر آقای کمالی‌پور، برای اولین بار وارد خانه پدرش می‌شود. آیا ممکن است بعد از گذشت دو دهه، متن گفتگوهای آن لحظه را عیناً به خاطر داشت؟ خیر. بنابراین گفتگوهایی که برای آن لحظه نوشتم، بر حدسیات شخصی‌ام مبتنی بود.

  • آیا این روش، یعنی استفاده از حدسیات شخصی یا تخیل نویسنده، برخلاف موضوع عینیت‌گرایی و وفاداری به اصل اتفاق‌ها نیست؟

بله؛ مسلماً این روش هم حد و حدود خودش را دارد و نمی‌توان به تمامی روی تخیل شخصی تکیه کرد، اما جالب است بدانید که هربار از این روش استفاده می‌کردم، آقای کمالی‌پور صحت حدسیاتم را تایید می‌کرد و خیالم راحت می‌شد که از خودم داستان‌سرایی نکرده‌ام. ایشان بارها به شوخی به من گفت: طوری جزئیات را نوشته‌ای که انگار خودت اونجا بوده‌ای! باید به این نکته هم توجه کرد که پرداخت جزییات ماجراها در نوشتارهای توصیفی و روایی بدون استفاده از قدرت تخیل و تصویرسازی امکان‌پذیر نیست؛ البته همانطور که گفتم به شرط آنکه بیش از حد نشود و به اصل یا واقعیت ماجرا لطمه وارد نکند.

  • توصیفات کتاب از روزگار کودکی و زادگاه راوی نیز قابل توجه است. شما خودتان برای نوشتن این بخش به کرمان سفر کردید؟

نه. در واقع یکی دیگر از مشکلاتم این بود که چون متاسفانه هیچوقت سفری به کرمان نداشتم، با حال و هوای این بخش از ایران چندان آشنا نبودم تا بتوانم در تصویرسازی‌هایم آن را به کار گیرم. خوشبختانه همکار کرمانیِ ارجمندم، آقای علی عبدالرشیدی، این خلاء را در این بخش پر کرد و با دیدگاه‌ها و پیشنهادهای ارزنده‌اش باعث شد حال و هوای بخش اول کتاب هرچه بیشتر به کرمان نزدیک شود. اگر در ایران بودم و این کتاب را می‌نوشتم، یقینا به راور سفر می‌کردم، با اهالی‌اش و مخصوصا با خانواده آقای دکتر و مادر بزرگوارشان به گفتگو می‌نشستم، و یحیی را از نگاه آنها و راور را از نگاه خودم بیشتر توصیف می‌کردم.

  • یکی از دوستان در نقد کتاب اشاره کرده بود که سبک نگارش کتاب مسافر دهکده جهانی متفاوت است. یعنی بعضی جاها احساسی می‌شود و بعضی جاها کاملا علمی و رسمی؛ و این موضوع را نقطه منفی کتاب دانسته بود. نظر شما در این مورد چیست؟

موردی که اشاره کردید، از نظر خود من، یکی از نقاط مثبت کتاب است که باعث ایجاد کشش در خواننده برای دنبال کردن ماجراها می‌شود. من در نگارش جنبه‌های مختلف زندگی پروفسور کمالی پور، سعی کردم بر اساس حس و حال هر ماجرا، زبان یا نگارشی متناسب با آن را به کار ببرم تا در عین وفاداری به روح نوشتاری حاکم بر کل کتاب، سبکی متنوع برای انتقال حس هر واقعه ارائه کنم. خوشحالم که کسی پیدا شد و متوجه این تغییر سبک نگارشی شد؛ هرچند شاید از نگاهشان نقطه‌ای منفی تلقی شود. بیان داستانی و تاریخی، بیان احساسی و بیان منطقی، سه سبکی بود که به عمد و به ترتیب برای تشریح سه محور عمده کتاب: ماجراهای تاریخی (مثل رشد ارتباطات)، ماجرای دریا و مرحوم پدر آقای کمالی‌پور و سیر رشد علمی ایشان به کار بردم. مسلما نمی‌شد زبان احساسی را برای تشریح رشد علمی ایشان استفاده کنم یا بالعکس. یعنی به خاطر تنوع محورهای کتاب، نمی‌شد به یک زبان یا سبک بسنده کنم.

اما بد نیست در این باره به نکته‌ای هم اشاره کنم. ما اهالی رسانه می‌دانیم که مثلا نگارش خبر قوانین خاص خودش را دارد، اما به تبعِ همان اصل که به دانشجویان روزنامه‌نگاری گوشزد می‌کردم وقتی تمام اصول خبرنویسی را یاد گرفتید و سال‌ها تمرینش کردید، می‌توانید سبک خاص خودتان را پیدا کنید و ارائه دهید، من نیز احساس می‌کنم پس از سال‌ها نوشتن و نوشتن و تمرین سبک‌های مختلف در روزنامه‌نگاری و همینطور نگارش چند جلد کتاب، می‌توانم سبک خاص خودم را داشته باشم؛ و البته توقع ندارم همه آن را بپسندند. هر کسی سلیقه و نظری دارد که محترم است.

  • با این حال قبول دارید که کتاب می‌توانست پربارتر باشد و حضور خانواده آقای کمالی‌پور در شکل‌دهی به آن کمی ضعیف جلوه کرده است؟

کاستیِ کتاب مسافر دهکده جهانی که شما هم عنوان می‌کنید، به نوعی بر ما تحمیل شد. به نظرم بزرگترین نقصِ این کتاب، غایب بودن صدای دریا (دختر بزرگ آقای دکتر کمالی‌پور) و مادر اوست. هرچند در طول نگارش کتاب، آقای کمالی‌پور بسیار سعی کرد که با دختر بزرگش ارتباط برقرار کند و او را به مشارکت در کتاب ترغیب کند، متاسفانه دریا نخواست از زبان و دیدگاه خودش در کتاب حضور داشته باشد. مادر دریا هم که سال‌های زیادی است غیرقابل دسترسی است و به عبارتی «پنهان» شده است (و اساساً همین اتفاق، یکی از محورهای کتاب است). از همین رو، به خصوص کم و کیف ارتباط دریا با پدرش و خانواده کمالی‌پور، بنا به اجباری که خودِ دریا بر ما تحمیل کرد، یکطرفه پرداخته شده و کاستی بزرگی در روایت ماجراها ایجاد کرده است؛ روایتی که اگر دریا نیز به طور مستقیم در آن حضور می‌داشت، کامل‌تر بود و به واقعیت نزدیک‌تر می‌شد. امیدوارم که با همکاری دریا در آینده‌ای که نمی‌دانم کی خواهد بود، این کاستی کتاب در چاپ‌های بعدی برطرف شود.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها