همشهری‌آنلاین - سیدابوالحسن مختاباد: کنسرت گروه همنوازان کلهر به خوانندگی حمیدرضا نوربخش اجرایی قوی بود با محتوایی ضعیف.

پیش از پرداختن به اجرای گروه در تالار وحدت بهتر است نگاهی به کارنامه کاری کیهان کلهر انداخت تا این تصور پیش نیاید که نگارنده سهم این چهره فروتن موسیقی را در منظومه موسیقی ایرانی نادیده می‌گیرد.

اول: مهمترین وجه تمایز یک موزیسین در مقایسه با سایر موزیسین‌ها چیست؟ چه چیزی سبب می‌شود تا موزیسینی برکشیده شود و اعتبار و ارج و قربی در داخل و خارج بیابد و دیگری تکراری بر تکرارها شود؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند راهنمایی باشد برای شناخت وجوه تمایز و افتراق موزیسین‌ها و البته وجه ممیزه کارشان.

 نگاهی به تاریخ موسیقی ایران در دوره تجدد (بعد از مشروطه) نشان می‌دهد که چهره‌های شاخص موسیقی با مطالعه در فضای موسیقایی گذشته و توجه به تحولات موسیقایی، سعی کردند جای خالی‌ای را پیدا کرده و همت و تلاش خود را برای پر و نمایان ساختن آن جای خالی صرف کنند.فارغ از درستی و یا نادرستی مسیری که یک موزیسین انتخاب می‌کند،یافتن و برجسته‌ساختن آن جای خالی مهم است.چرا که آن هنرمند ظرفیتی را به زیست‌بوم موسیقایی ایران اضافه‌ کرده است که تا پیش از وی کمتر کسی به صرافت پیاده‌کردن چنین موضوع و سوژه‌ای افتاده بود.

برای نمونه استاد زنده‌یاد علینقی وزیری، با بهره‌ای که از آموزش‌های موسیقایی در غرب دیده بود، با اندیشه تحول در موسیقی ایرانی ساختاری را جا انداخت که هنوز هم معتقدان و پیروانی دارد،اگر چه در همان دوران شاگرد برجسته‌او،روح‌الله خالقی،بعد از سال‌ها کار با استادش به نقطه نظر دیگری در تنظیم و ارکستراسیون موسیقی ایرانی رسید که با نظرگاه استادش تفاوت داشت. در همان دوران چهره‌هایی چون صبا،محجوبی و تجویدی و پایور و  ... هم مهر و نشان خود را بر موسیقی ایرانی زدند.  و یا در دوره‌های متاخرتر،سه هنرمند نامی، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان با اعتنا به جوهر ردیف در موسیقی ایرانی و البته ابتناء‌به موسیقی و نغمه‌های موسیقی نواحی ایران، آثاری را خلق کردند که هر کدام از آنها خط و رنگ و طعم تازه‌ای را به زیست‌بوم موسیقی ایرانی افزود. وجه تمایز کار حسین علیزاده را می‌توان در آلبوم شورانگیز و  و بعدها «راز نو» جست و جو کرد،همچنانکه سه آلبوم چاووش 6،چاووش 8 و ای عاشقان آقای لطفی فضایی متفاوت به آهنگسازی  و تنظیم در موسیقی ایرانی بخشید.زنده‌یاد پرویز مشکاتیان هم چنین خصیصه‌ای داشت که با آثاری چون خزان،چکاد،نوا، و یا افشاری مرکب سبک و مکتب خاصی را در آهنگسازی غنا بخشید و قوام داد.
گروه دستان اولیه، به خصوص حمید متبسم،محمدعلی کیانی‌نژاد  هم توانستند طعمی تازه در گروه‌نوازی را به موسیقی ایرانی اضافه کند.

در حوزه موسیقی آوازی نیز اتفاقاتی این‌چنین رخ داد،به این معنا که اگر ما در گذشته چهره‌هایی چون اقبال آذر، طاهرزاده و ظلی و قمر و در نسل‌های بعدی بنان و ادیب و گلپا و ایرج را داشتیم، هر کدام از این‌ها طعم و رنگی تازه را به موسیقی آوازی ایران بخشیدند.

همچنانکه در حوزه انتقال ردیف نمی‌توان بر نام بزرگی چون نورعلی‌خان برومند خط کشید. چرا که او سهمی جدی در توجه‌دادن هنرآموزان موسیقی به ردیف و تفسیر و تحلیل ردیف ایفا کرد که محصولش را در مرکز حفظ و اشاعه و نسلی که به نوعی در این مرکز نزد وی آموزش ردیف و تحلیل موسیقی سنتی دیدند، می‌توان مشاهده کرد. در نسل آوازخوانان امروزین هم می‌توانیم از شجریان، ناظری و صدیف به عنوان سه خط متفاوت در موسیقی آوازی که هر کدامشان مهر و نشان خود را دارند یاد کرد. چهارگاهی که استاد صدیف با عنوان ترجیع‌بند خواند، دقیقا تفاوت سبک و شیوه او با سایر آوازخوانان قدیمی و جدید را نمایان ساخت. و یا آوازهایی که شهرام ناظری خوانده و می‌خواند،‌ از سبک ویژه و لحن منحصر به فردش در موسیقی آوازی حکایت می‌کند. همچنان که شجریان هم در این میانه سبکی ویژه خود دارد که می‌توان آن را جمع‌بست و ارتقاء یافته سبک‌های مختلف آوازی ایران نام نهاد. هر کدام از این بزرگان با غور و تفحص و تامل در موسیقی ایرانی و سرکشی  و نقب‌زدن به گذشته موسیقی ایران و دقت در ظرافت‌های آن و البته تمرین و ممارست فراوان،‌آن خلاء را درک و دریافت کردند و در نهایت چیزی به موسیقی ایرانی اضافه کردند که در کارنامه کاری به نام آنان ثبت و ضبط شده است.

دوم: کیهان کلهر هم از جمله موزیسین‌هایی است که جنس کارهایش با دیگران تفاوت‌های آن را به رخ می‌کشد. جنسی که بیش از‌ آنکه به ماهیت موسیقی کارش وابسته باشد،‌به فضایی فراموسیقایی راجع است که او با هنرمندان دیگر کشور‌ها ایجاد کرده است.

دوره اول کاری آقای کلهر، بیشتر در تکنوازی و گروه‌نوازی و برخی تنظیمات خلاصه‌ می‌شود. همکاری با گروه دستان در ابتدای دهه هفتاد و البته آلبوم«شب سکوت کویر» با آقای شجریان نمونه‌هایی از این کارهاست. اما آنچه که به کار کلهر تمایز بخشید،اعتنای او به پهنه تمدنی موسیقی ایران است. به این معنا که او با درک این پدیده که موسیقی‌ ایرانی تنها در ردیف خلاصه نمی‌شود، ابتدا به سراغ موسیقی‌های محلی ایران رفت. شب سکوت کویر که برداشتی زیبا از موسیقی منطقه خراسان و سازهای معروف آن دیار است، نمونه‌ای از این حرکت به شمار می‌رفت که بعدها کلهر را به سمت موسیقی‌کشورهای همجوار و یا هم‌تمدن با ایران سوق داد.

برای نمونه مجموعه غزل که حاصل همکاری مشترک کلهر با شجاعت حسین‌خان است،نتیجه امتزاج دو فرهنگ‌موسیقایی از یک حوزه تمدنی (تمدن شرق) به شمار می‌روند که به دلیل زیبایی‌شناسی خاص این آمیختگی حتی مورد اعتنای کارشناسان موسیقی در غرب هم قرار گرفت و تا مرحله نهایی جایزه گرمی (مهمترین جایزه جهانی موسیقی) پیش رفت.اگرچه ما بخش‌های مهمی از تاثیرات موسیقی هند را در موسیقی سیستان و بلوچستان شاهد هستیم و به اعتقاد محققان شاخصی چون آقای درویشی(محمدرضا) موسیقی سیستان و بلوچستان ظرفیت‌های فراوانی برای کار دارد،اما طبیعی است که برای وجه‌ تبلیغی این گونه موسیقایی (موسیقی ایرانی) نشاندن آن در کنار یک موسیقی شناخته شده جهانی اهمیت دارد.

کلهر این نکته را دریافته بود که با توجه به توفیقی که موسیقی هند در دهه‌های 60 و 70 میلادی در غرب به دست آورد،می‌توان از همپیوندی این گونه موسیقایی با موسیقی ایرانی ، ترکیبی تازه را به دست آورد که بتواند هم به توسعه حوزه تمدنی موسیقی شرق مدد رساند و هم اینکه معرف بهتری برای موسیقی ایران باشد.

حوزه تمدنی دیگری که آقای کلهر به سراغ آن رفت،موسیقی ترک یا عثمانی است که به دلایل تاریخی آن را هم می‌توان در حوزه تمدنی موسیقی ایران  بزرگ قرار داد. همکاری آقای کلهر با اردال ارزنجان،نوازنده چیره دست باقلاما هم از همین زاویه قابل تجزیه و تحلیل است.[کنسرت کلهر و نوازنده ترک در کانادا و آمریکا]

به این معنا که سازی همانند کمانچه که از جمله سازهای شاخص کششی در موسیقی ایران به شمار می‌رود، با قرار گرفتن در کنار ساز باقلاما گونه‌ای خاص از گفت وگوی دو بخش مختلف از یک فرهنگ موسیقایی را به نمایش می‌گذارند. مشارکت او در طرح جاده ابریشم هم از همین زاویه قابل تحلیل است که او سفیر فرهنگی مناسبی برای معرفی موسیقی ایران به دیگر آهنگسازان و موزیسین‌های کشورهای دیگر جهان است.اگرچه برخی از اهل موسیقی معتقدند که نوع نواخت و آقای کلهر نمی‌تواند همانی باشد که بر فرض حاج قربان سلیمانی یا شامیرزا مرادی می‌نواختند و کلهر و آثارش بیش از آنکه معرف موسیقی ایرانی در معنای سنتی‌آن باشد به نوعی تداعی کننده این گونه موسیقایی و نام ایران است.

در کنار این کارها البته آقای کلهر همکاری‌هایی را هم با برخی از موزیسین‌های ایرانی همانند آقای شجریان و آقای علیزاده انجام داد و برخی آلبوم‌های تکنوازی هم منتشر کرد که آنها وجه تفاوت کارش به شمار نمی‌روند اگر چه آثاری شنیدنی و قابل اعتنایند که از ذوق و ظرافت این آهنگساز و توانایی‌های خیره‌کننده‌اش در تکنوازی(مثل آلبوم نخستین دیدار بامدادی) کمانچه‌خبر می‌دهد.

سوم: این ویژگی‌ها سبب می‌شود تا انتظار از کلهر بالا برود،‌به خصوص زمانی که او قرار است نخستین کنسرت مستقل خود در قالب گروه‌نوازی را در ایران اجرا کند.

کلهر در اجرای تالار وحدت و در بخش تکنوازی همان ویژگی‌های منحصر به فرد خود را نشان داد. فیزیک آقای کلهر در نوازندگی و فیگورهایی که او در نواختن اجرا از خود بروز می‌دهد،نوازنده‌ای را نشان می‌دهد که گویی با ساز عجین و آمیخته شده است و شورمند و شیدا می‌نوازد. تکنیک منحصر به فرد او نیز بر این احساس آب لطفی می‌افشاند و شنونده را سیراب از اجرا می‌کند.

 برخلاف اغلب اجراهای دیگر موسیقی سنتی و تکنوازی که مخاطب می‌تواند در صحنه کنسرت چشم ببندد و اجرا را بشنود ،‌اجرای بداهه‌نوازی کلهر دیدنی و شنیدنی است و مخاطب باید علاوه بر گوش چشم‌هایی دیگر هم قرض کند تا بتواند تکانه‌های احساسی این نوازنده توانا را صدای سازش حل کند و به گوش جان بسپارد. به تعبیر دقیق‌تر کلهر اراده‌ اش را بر ساز تحمیل می‌کند و به بیننده و شنونده هم این گونه القاء می‌کند که به نوازنده بیشتر توجه کن تا ساز.

کلهر در اجرای دو نوازی با ساز  شاه‌کمان (سازی کششی که عمدتا فضای بم را برای آهنگسازان موسیقی ایرانی می‌تواند پوشش دهد)بسیار موفق‌تر از کلهر آهنگساز بخش دوم کنسرتش عمل کرد.

 اگر چه همین اجرا و ساز هم ظرفیت 45 دقیقه را ندارد و باید در نیم ساعت به پایان می‌رسید. بخشی از این کاستی به ماهیت ساز کششی یاد شده باز می‌گردد که به نظر می‌رسد فضای میانی بین منطقه زیر صدا و بم را کم دارد و این دست نوازنده را در بخش‌هایی می‌بندد. اجرای آقای کلهر و نوازنده سنتوربم(علی بهرامی فرد) البته بداهه‌نوازی بر بنیاد کارکردهای یک ساز سنتی نبود، بلکه آقای کلهر از ظرفیت‌های دیگر این ساز هم بهره می‌برد و حتی در لحظاتی با آن ضرب هم می‌گرفت که شاید اگر سازی همانند تمبک در صحنه این بخش به کار گرفته می‌شد،‌بهتر می‌توانست فضا را انتقال دهد تا آقای کلهر با ساز خود چنین صداهایی را استخراج کند.

گروه همنوازان کلهر ،که البته مشخص نشد چرا چنین نامی برای گروه انتخاب شده است، چه در تکنوازی و چه در گروه‌نوازی حرفه‌ای و دقیق عمل کردند،اما در این دوره و زمانه و با توجه به وجود نوازندگان جوان  حرفه‌ای به تعداد فراوان در گوشه‌گوشه این آب و خاک،اجرای صرف بی‌نقص نمی‌تواند مزیتی برای گروهی به شمار آید که نام کیهان کلهر بر پیشانی آن حک شده است.

اعضای گروه همنوازان کلهرشامل کیهان کلهر (کمانچه)، سیامک جهانگیری (نی)، روزبه رحیمی (سنتور)، هادی آذرپیرا (تار)، علی بهرامی فرد (سنتور بم )، علی کاظمی (رباب)، پوریا پاک شیر (تنبک) و ذکریا یوسفی (دف و دایره)-عکس هادی یزدانی-ایلنا

این گروه باید به لحاظ محتوای کاری که ارائه می‌کند هم اتفاق تازه‌ای را رقم زند. منظور از اتفاق تازه ابداع و نوآوری نیست،‌بلکه محتوای آهنگ‌ها(به خصوص از منظر غنای ملودیک) باید  به گونه‌ای باشد که همانند آثار گذشته آقای کلهر،مثل شب سکوت کویر، و مجموعه غزل و یا چند قطعه در آلبوم «شهر خاموش» شنونده را به تامل وادارد و برای لحظاتی دنیای درونی‌اش را تسخیر کند و با خود ببرد. در حالی که آهنگ‌های انتخاب و اجرا شده این ویژگی را نداشت و تصانیف بسیار بی‌رمق و چهار مضراب‌ها نکته‌ای خاص را فریاد نمی‌کردند.

ملودی‌ها هیچ ویژگی‌خاصی نداشتند و نقطه‌عطفی در‌آن‌ها به چشم نمی‌آمد. اگر چه گذشته کاری آقای کلهر هم نشان داده است که او آهنگسازی توانا در حیطه موسیقی بی‌کلام است تا موسیقی با کلام و شعر یا تصنیف.

در این کنسرت حتی  در آواز هم چنین اتفاقی نیفتاد،‌آقای نوربخش که که در زمره شاگردان طراز اول استاد شجریان به شمار می‌رود، و نگارنده هنوز اجرای بداهه او با نوازنده چیره‌دست سه‌تار،بهداد بابایی را در جشن نوگشایی خانه موسیقی به خاطر دارد، در این اجرا  نتوانست توقعات را برآورده سازد،اگر چه اجرایش به لحاظ فنی بی‌نقص‌تر از اجراهای پیشین بود،اما آن«آن»ی را که در آواز باید به گوش کشید،‌نتوانست به اجرا در آورد و به مخاطب انتقال دهد. می‌ـوان گفت که نوربخش در اجراهای غیر رسمی تواناتر و باظرفیت‌تر نشان می‌دهد تا در اجراهای رسمی.

بخشی از این ماجرا البته به انتخاب شعر باز می‌گردد. این که در میان این همه اشعار و دواوین شعرا ،‌باز بیاییم برای شعر آواز تکیه کنیم به شعر هزار بار تکرار شده در آواز چندین آوازخوان،«در هوایت بی‌قرارم روز و شب» هنرمندی خاصی به خرج ندادیم. به یاد دارم که استادی می‌گفت هرچقدر خواننده بیشتر زحمت بکشد (از جمله این که به دنبال شعر خوب برود،‌کاری که به گفته استاد شجریان گاه ماه‌ها وقتش را می‌گیرد) مخاطب کمتر در عذاب و الم می‌افتد و لذت بیشتری می‌برد.البته آقای نوربخش در همان اجرای بداهه خانه موسیقی هم شعر و آوازی تکراری را خواند که به نوعی ردیف مرحوم برومند و طاهرزاده در دستگاه سه گاه بود.

شعر خوب گاه می‌تواند برخی مشکلات فنی و یا حتی تکنیکی را بپوشاند،چرا که مخاطب ایرانی با شعر فارسی بزرگ شده است و برایش شعر و انتخاب شعر خوب اهمیت دارد. شعری که بتواند  با فضای ایهام و کنایه و نقدی هم بر اوضاع سیاسی و اجتماعی روز بزند که از این گونه شعر‌ها در آثار حافظ و سعدی فراوان به چشم می‌آید.

این نکات البته تنها نظر نگارنده نیست، بلکه جمعی از فحول موسیقی هم چنین نظری داشته و دارند  که البته در فضای نه چندان پاکیزه‌ای که در زمینه نقد موسیقایی وجود دارد،‌محافظه‌کاری پیشه کرده و از عنوان کردن نام و ایستادن پای امضای خود واهمه دارند.

در هر حال کنسرت گروه همنوازان کلهر نوعی درجا زدن و حتی عقب‌گرد برای کیهان کلهر است. امید که آقای کلهر بتواند در اجراهای آتی وبا فضایی که برای همین گروه فراهم کرده و می‌کند، بخشی از توانایی و ظرفیت‌های ویژه خود را به نمایش گذارد. ظرفیت‌هایی که کلهر شب سکوت کویر و شهر خاموش و کارهای مشترکش با نوازندگان ترک و هندی و البته یکی ، دو کار مشترکش با آقای شجریان و علیزاده  را در خاطره‌ها زنده کند.

برچسب‌ها