تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۰

من نویسنده‌ام. نه کور می‌کنم، نه شفا می‌دم. کارم قضاوت کردن و نمره‌دادن به آدم‌ها نیست. قصه تو هر چی می‌خواد باشه، باشه. من به چشم کار بهش نگاه می‌کنم. هنرمند اثرش رو خلق می‌کنه و به آزمایش می‌ذاره

به گزارش همشهری آنلاین، در حوزه دفاع مقدس و جنگ تحمیلی کتاب های زیادی نوشته شده است، در این مطلب سه عنوان کتاب به شما معرفی شده که در دهه های مختلف و زاویه دید متفاوتی از زندگی شهدا و خانواده های ‌آن پرداخته شده است.

میلیشیا

داستان یک سقوط

«میلیشیا» عنوان کتابی است که مریم رمضانی نوشته و به ماجرای جذب نیرو توسط گروه‌های منافقین و باورها و شیوه مدیریت آنها پرداخته است. عنوان کتاب به‌معنای نیروی شبه‌نظامی است و رمضانی خواننده کتابش را به سال‌های دهه ۸۰ می‌برد؛ وقتی که کامران برای خلق اثرش به خانه‌باغی خلوت در بیرون شهر مشهد رفته و اتفاقی با مردی به‌نام فیروز آشنا می‌شود. فیروز از کامران درخواست می‌کند داستان زندگی او را بنویسد. رمضانی در قالب مرور خاطرات، سعی در روانکاوی شخصیت‌ها داشته است و دلیل رفتار امروز آنها را در مسائل و مشکلاتشان در گذشته جست‌وجو می‌کند. مناسبات درون‌سازمانی مجاهدین خلق و واقعه ترور شهید ‌هاشمی‌نژاد از روحانیون مهم و تأثیرگذار مشهد، از پیرنگ‌های فرعی این اثر محسوب می‌شود.
بخش قابل توجهی از اعضا و سمپات‌ها یا همان هواداران مجاهدین در دهه ۶۰ را جوانان و نوجوانان ناآگاه و بی‌تجربه تشکیل می‌دادند اما جذب شدن شخصیت اول داستان به سازمان همان‌قدر خام و ناپخته است که ادامه مسیر دادنش. رمضانی این نکته را به‌خوبی در رمانش به مخاطب منتقل کرده است. با این‌همه میلیشیا کتابی جذاب، پرکشش و خوشخوان است که می‌تواند مخاطب را برای خواندن مطالبی مستندتر درخصوص ماجراهای آن ترغیب و تشویق کند. این کتاب سال ۱۴۰۰ در ۲۳۶ صفحه توسط نشر ستاره‌ها به چاپ رسیده است. در بخشی از این اثر جدید نشر ستاره‌ها می‌خوانیم: «من نویسنده‌ام. نه کور می‌کنم، نه شفا می‌دم. کارم قضاوت کردن و نمره‌دادن به آدم‌ها نیست. قصه تو هر چی می‌خواد باشه، باشه. من به چشم کار بهش نگاه می‌کنم. هنرمند اثرش رو خلق می‌کنه و به آزمایش می‌ذاره...»

تسخیرشدگان

جای جلاد و شهید عوض نمی‌شود

کتاب «تسخیرشدگان»، نوشته مینا شائیلوزاده، نمونه‌ای از داستان زندگی افرادی است که در دهه ۶۰ عضو سازمان مجاهدین (منافقین) شده‌اند؛ داستان عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی‌ای که از خود هیچ اراده‌ای ندارند. این کتاب، ماجرای دختری نوجوان است که در دهه ۶۰ و بحبوحه حملات تروریستی سازمان مجاهدین زندگی می‌کند. این اثر با نگاهی داستانی و با زبانی ساده و روان، به حقایقی در رابطه با آن سازمان می‌پردازد. نویسنده در خلال داستان، تلاش کرده است تا با ارائه اطلاعاتی درباره چند و چون این سازمان، اهداف و کارکرد واقعی آن را به نسل جوان و نوجوان امروز که به‌نظر می‌رسد اطلاعات مبهم و ناقصی از این سازمان دارد، نشان دهد. ماجرای اصلی «تسخیرشدگان» از آنجایی شروع می‌شود که «بهار»، شخصیت اصلی این داستان، به‌واسطه نامه‌ای متوجه می‌شود که برادرش عضو سازمان مجاهدین شده است و برای نجات زندگی برادرش دست به اقداماتی می‌زند که باعث به خطر افتادن جان خودش می‌شود. موازی با این اتفاقات، به شبهات و تردیدهایی که درباره انقلاب و سازمان مجاهدین در ذهن «بهار» شکل گرفته است، طی داستان پاسخ داده می‌شود.
هرچند که مخاطب اصلی رمان نوجوانانند، اما جنس دغدغه شخصیت اول داستان و ماجراهایی که طی آن اتفاق می‌افتد، طیف مخاطبان را گسترش می‌دهد. به‌گفته نویسنده رمان «تسخیرشدگان» قطعا جنایاتی که منافقین مرتکب شدند نباید فراموش شود و عدم‌آگاهی نسل نوجوان امروز نسبت به این مسئله خطرات زیادی را درپی دارد. کتاب «تسخیرشدگان» سال ۹۸ با تیراژ هزار نسخه و از سوی نشر معارف عرضه شده است.

تهران تا تیرانا

کتاب «تهران تا تیرانا»، خاطرات مسعود خدابنده، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی است؛ کتابی که حاصل گفت‌وگوی محمد جعفربگلو با خدابنده است. جعفربگلو درباره اینکه چطور شد این کتاب را نوشت، می‌گوید: «دی‌ماه ۱۳۹۸ بود که با مسعود خدابنده، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، عضو شورای ملی مقاومت و مسئول مستقیم تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی ارتباط برقرار کردم. اول‌بار قرار بر یک گفت‌وگوی «اسکایپی» بود. همان ابتدا متوجه شدم او اطلاعاتی دقیق، ناگفته‌ها و ناشنیده‌های بسیاری درباره سازمان منافقین دارد. حضور بیش از ۲ دهه‌ای در سازمان مجاهدین خلق و ارتباط نزدیک با سران سازمان، او را به‌ جعبه‌سیاه مجاهدین خلق تبدیل کرده است. خدابنده به‌دلیل مسئولیتش در سازمان (سرتیم حفاظت از رجوی، عضو شورای مرکزی و فرمانده ارتش آزادی‌بخش) اطلاعات بدیعی از درون سازمان مجاهدین خلق دارد. در همان سال ۹۸، انتشار مصاحبه مذکور در پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با استقبال درخورتوجهی مواجه شد. مباحث طرح‌شده توسط خدابنده، نقل محافل رسانه‌ای شد. از همانجا بود که به جمع‌آوری یادمانده‌های پراکنده این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق مبادرت کردم.»
سازمان مجاهدین خلق از اواخر دهه ۵۰ برای وابسته کردن سازمانی اعضای خود و جدا افتادن از خانواده‌هایشان، برنامه‌های مختلفی می‌ریزد و خدابنده در این کتاب در مورد خودش و این وابستگی می‌گوید: «ما عضو تمام‌وقت محسوب می‌شدیم و کاری نبود که رده‌های بالاتر دستور دهند و ما از انجام آن شانه خالی کنیم. آن سال‌ها خودم را عضو کوچکی از خانواده سازمان می‌دیدم و به آن می‌بالیدم. در واقع ما را به یک خانواده تبدیل کرده و ارتباطمان را با خانواده حقیقی‌مان به کلی قطع کرده بودند. اصلا یکی از عمده‌ترین کارهایی که برای چیره شدن بر فرد در سازمان انجام می‌گرفت و بعدها من نیز به‌عنوان یکی از ارکان رده بالای سازمان خودآگاه و ناخودآگاه این تئوری را روی بقیه اعضا پیاده کردم، قطع رابطه با بیرون، از بین بردن استقلال مالی و وابسته‌کردن فرد به تشکیلات، قطع رابطه با دوست و آشنا و مادر و پدر، ازدواج تشکیلاتی و در یک کلمه غرق کردن کامل انسان در گرداب تشکیلات بود. پایان دادن به این نوع از وابستگی واقعا مشکل است. شما اگر به ساحل دسترسی نداشته باشید، هیچ‌گاه قایق را ترک نمی‌کنید؛ مشکلی که همین الان هم نفرات سازمان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند و توانایی ترک تشکیلات را ندارند.»

منبع: روزنامه همشهری