تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۷:۳۱

منیره پنج تنی: «علم جز روش چیزی ندارد و روش آن جز آنچه پوپر گفته است، چیزی ندارد.»

این جمله از زبان یکی از ریاضیدانان و ستاره‌شناسان بزرگ قرن بیستم مطرح شده است که به اندازه کافی بیانگر شهرت و نفوذ نظریات پوپر در قرن بیستم و چه بسا پس از آن است.

گستره نفوذ پوپر به اندازه‌ای بود که هیچ فیلسوف زنده انگلیسی زبان یارای برابری با شهرت او را نداشت. بسیاری از دانشمندان و محققان علمی، خود را وامدار پوپر در روش علمی دانسته‌اند؛ هرچند نفوذ فراگیر پوپر فقط به نظریاتش در روش علمی ختم نمی‌شود و آوازه نفوذ او به دیگر حوزه‌های معرفت نیز می‌رسد.

کارل رایموند پوپر در 28 ژوئیه سال 1902میلادی در شهر وین کشور اتریش به دنیا آمد. والدینش که از قبل یهودی بودند پس از تولد کارل، برای آسوده زیستن فرزندشان به آیین پروتستان گرویدند. مادر وی هنرمند و پدرش حقوقدان بود.

پوپر در 1928 از دانشگاه وین با رساله‌دکتری «در باب مسئله روش در روان‌شناسی تفکر» فارغ التحصیل شد. او همزمان توانست در فلسفه و تاریخ و موسیقی نیز درجه دکتری اخذ کند.  قدرت فلسفی رایج،  در زمان  شعف فلسفی پوپر، در دستان افراد حلقه وین یعنی اصالت تحقق منطقی بود، اما پوپر نمی‌توانست خود را با آن همسو کند به گونه‌ای که تاثیرگذارترین اثرش یعنی «منطق اکتشافات علمی» را در سال 1934  علیه اصالت تحقق منطقی یا پوزیتیویسم نگاشت. پس از انتشار این کتاب از او دعوت شد تا برای تدریس به انگلستان برود.  در این کتاب پوپر در جست و جوی روش شناسی خاص علمی بود، روشی که سبب ساختن جملات کلی از تجربه‌های مکرر حاصل از طبیعت است، استقرا نام دارد.

به عبارت دیگر مبنای احکام علمی، استفاده از روش استقرا بود، اما از آنجا که صحت بنیادهای علم در تمام اشیا به یک نحو نیست و در نتیجه نمی‌توان به وسیله برهان آن را ثابت کرد این امر فیلسوفان تجربی مسلک را مشوش کرده بود زیرا به نظر آنها قوانین علمی را نمی‌توان ثابت کرد چرا که در نهایت به غیر یقینی بودن قوانین علمی منجر  خواهد شد. اما پوپر راه حل مهمی برای مسئله‌ استقرا ارائه کرد و نظریه متداول حاکم تا آن زمان درباره روش علمی را رد و نظریه‌ای جدید جایگزینش کرد. راه حل پوپر با تفاوت گذاشتن بین تایید و تکذیب آغاز می‌شود. مثال معروف این است که هر چند تعداد مشاهدات ما درباره دیدن قوهای سفید ما را مجاز نمی‌کند که به استنباط یک حکم کلی برسیم که «همه قوها سفیدند» ولی تنها یک مشاهده درباره قوی سیاه ما را مجاز می‌کند که از لحاظ منطقی بگوییم «نه همه قوها سفیدند».

براساس این تعبیر منطقی تعمیمات تجربی را نمی‌توان اثبات کرد ولی می‌توان تکذیب کرد و این نشان می‌دهد که قوانین علمی با اینکه قابل اثبات نیستند ولی قابل آزمایش هستند و می‌توان آنها را با ممارست در ردشان مورد آزمایش قرار داد. آنچه پوپر به عنوان اصل روش شناسی بر آن تاکید می‌کند این است که از رد کردن حکم به هر طریقی اجتناب نکنیم و نظریات مبهم خود را صورت‌بندی کنیم تا راحت‌تر در معرض تکذیب قرار گیرد. ملاک نظریه پوپر که در واقع با تمایز گذاشتن میان گزاره‌های علمی و غیر علمی آغاز می‌شود ابطال‌پذیری است. نظریه‌های رایج روش علمی چنین مراحلی  داشت:

1) مشاهده و تجربه

2) تعمیم استقرایی

3) فرضیه 4) اقدام به اثبات صحت فرضیه

5) اثبات یا عدم اثبات آن

6) علم حاصل از آن.

ولی پوپر مراحل را چنین تغییر داد:

1) مسئله

2) پیشنهاد راه حل یا نظریه‌های جدید

3) استنتاج قیاسی قضایای قابل آزمایش از نظریه جدید

4) آزمایش‌ها یعنی اقدام به رد و ابطال

5) ایجاد برتری میان نظریه‌های رقیب.

به بیان پوپر ما بسیاری از امور را مسلم می‌انگاریم و براساس آنها در عرصه‌های مختلف خصوصی و سیاسی عمل می‌کنیم ولی با آنکه تعدادی از آنها درست است احتمال دارد تعداد زیادی از آنها نادرست و چه بسا مضر باشد. پس فلسفه چیزی مربوط به زندگی است و فعالیتی صرفا علمی و تخصصی نیست. پوپر بالاخره پس از عمری تلاش طولانی برای فهم، در 17 سپتامبر 1994 در چنین روزی در گذشت.