امیرعلی نبویان را با قصه‌های امیرعلی در برنامه‌ی رادیو هفت شبکه‌ی آموزش می‌شناسیم. او در دوم فروردین 1359 به دنیا آمده، فارغ‌التحصیل رشته‌ی مهندسی برق و عضو گروه نویسندگان رادیو هفت است.

اردیبهشت پارسال انتشارات نقش و نگار جلد اول کتاب قصه‌های امیرعلی  و بعد هم جلد دوم این کتاب را به قلم او روانه‌ی بازار کتاب کرد. نبویان در سریال نوشدارو، ساخته‌ی جواد اردکانی هم بازی کرده است. با او به گفت‌وگو می‌نشینیم.

 

چی شد متوجه شدید می‌توانید بنویسید؟

راستش من متوجه نشدم. متوجهم کردند. من یک دوره کلاس بازیگری گذراندم. آن‌جا بهمان تکلیف می‌دادند که به دنیای اطراف نگاه کنیم و مشاهداتمان را بنویسیم. درواقع می‌خواستند نگاه متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشیم و همه‌چیز را با جزئیات ببینیم. همان‌موقع هدایت هاشمی و آناهیتا اقبال‌نژاد و مسعود فروتن نوشته‌هایم را تأیید کردند و من به نوشتن مصمم شدم.

از کودکی به قصه نوشتن و قصه تعریف کردن علاقه داشتید؟

خیلی دوست داشتم داستان بشنوم و تعریف کنم. زمان کودکی ما نوارهای کاست قصه، مثل زورو و امیرارسلان نامدار و... وجود داشت. من آن‌ها را گوش می‌دادم و حفظ می‌کردم، اما از نوشتن متنفر بودم. همیشه برایم مثل یک وظیفه بود، مثل تکلیف مدرسه و مشق. اما انشا را خیلی دوست داشتم.

در نوجوانی چه آینده‌ای برای خودتان تصور می‌کردید؟

دوست داشتم یا فوتبالیست بشوم یا گزارشگر فوتبال. فوتبالم هم خوب بود و همیشه بازی‌های خودم را گزارش می‌کردم. مطمئنم یک روز گزارشگر فوتبال می‌شوم.

قهرمان کودکی‌تان چه کسی بود؟

استاد منوچهر نوذری. خیلی مسابقه‌ی هفته و برنامه‌ی صبح جمعه با شما را دوست داشتم.

در نوجوانی به چه کتابی داشتید؟

کتاب مورد علاقه‌ام در همه‌ی عمر، رمان طنز دایی جان ناپلئون است.

همه‌ی نوشته‌هایتان طنز است؟

اتفاقاً اصلاً این‌طور نیست. آن‌چه از من در رادیو هفت پخش شد، یک انتخاب بود. چون باید فضای متفاوتی با قصه‌های خانجونِ شرمین نادری می‌داشت. کار طنز از علاقه‌مندی‌هایم است، اما تنها علاقه‌مندی‌ام نیست.

برای نوشتن یک داستان طنز باید به چه نکاتی توجه داشت؟

سؤال شما دو بخش دارد: یکی این‌که چگونه داستان بنویسیم؟ و بعد چگونه داستان طنز بنویسیم؟

اول این‌که برای نوشتن هر داستانی باید یک طرح دو سه خطی داشت که شروع و اتفاق و پایان داشته باشد. حتی ممکن است قصه شما در بین راه تغییر کند، اما مهم است که شما از ابتدا قصد کرده باشید که پایان قصه را مشخص کنید. در داستان‌نویسی اول شخصیت‌ها را به مخاطب معرفی می‌کنیم، سپس اتفاقی را که برای آن‌ها افتاده و در آخر آن‌ها را به سرانجام می‌رسانیم.

برای یک نوشته‌ی طنز هم لزوماً یک اتفاق کمیک لازم نیست. می‌شود اتفاق بسیار ناراحت کننده‌ای مثل مرگ و میر یا بیماری را به شیوه‌ی طنز روایت کرد. طنز نوشتن اصلاً ساده نیست. باید صاحب یک نگاه ظریف بود و نقطه‌های ویژه‌ای پیدا کرد و در اتفاقات، فانتزی و اغراق به وجود آورد.

اولین بار که قصه‌تان از تلویزیون پخش شد چه احساسی داشتید؟

قطعاً خیلی خوشحال بودم. برایم معجونی از بیم و امید بود. می‌خواستم بدانم واکنش‌ها بعد از پخش چه‌طور است. برای رسیدن به این‌جا، که اول یک راه طولانی است، با خیلی‌ها جنگیدم و برایم مهم بود چگونه قضاوت می‌شوم. وقتی قصه‌ام پخش می‌شد، منزل یکی از دوستان بودم. من خودم رفتم توی اتاق و تنها قصه را دیدم. اولین بار که قصه‌ام پخش شد، منصور ضابطیان به من پیامک زد و گفت: بالاخره رفتی روی آنتن! من هم خیلی هیجان‌زده بودم. از منصور ضابطیان و محمد صوفی به‌خاطر اعتمادی که به من کردند تشکر می‌کنم.

اگر مهران واقعاً وجود داشت، چه‌کارش می‌کردید؟

قطعاً باهاش رفاقت نمی‌کردم. من آدمی نیستم که کسی را اذیت کنم، پس باهاش دوست نمی‌شدم...

اگر یک روز نتوانید بنویسید، چه کار می‌کنید؟ به ورزش روی می‌آورید؟

کسی که نتواند بنویسد، قاعدتاً به‌لحاظ ذهنی و جسمی هم آماده نیست که بتواند ورزش کند. اما بله، دوست دارم حداقل وارد دنیای ورزش بشوم.

از سریال نوش‌دارو بگویید. چه‌طوری به مجموعه وارد شدید؟

این سریال در ژانر دفاع مقدس است و اثر شریفی است و دیدگاه متفاوتی نسبت به سایر آثار دارد. آقای اردکانی هم بسیار هنرمند هستند و به خوبی بازی و سینما را می‌شناسند و هر‌چه از ما می‌خواهند درست است‌. هدایت هاشمی مرا به گروه معرفی کرد که از او ممنونم و همین‌طور از علی بکائیان که مرا انتخاب کرد.

در این سریال شما چه نقشی دارید؟

من در دو نقش بازی می‌کنم؛ نقش یک پسر جوان امروزی و نقش پدرش که در زمان جنگ شهید می‌شود.

شما ابتدا به کلاس‌های بازیگری می‌رفتید و می‌شد انتظار داشت بازیگر شوید. با این حساب، نویسنده شدنتان خیلی اتفاقی بوده؟

بازیگر شدنم هم خیلی اتفاقی بود. ابتدا یک پیشنهاد بازیگری داشتم که آن را رد کردم و همین انگیزه شد که به کلاس بازیگری بروم و دوره بگذرانم.

کتاب قصه‌های امیرعلی چند جلد دیگر ادامه دارد‌؟

راستش از روزی که شروع کردم، نمی‌دانستم تا چند جلد پیش می‌رود. چون حیات قصه‌های امیرعلی وابسته به حیات رادیو هفت بود و ما نمی‌دانستیم رادیو هفت تا کی ادامه دارد. به دلیل استقبال از قسمت‌های اول، این قصه‌ها ادامه پیدا کرد و تصمیم گرفتم آن‌ها را چاپ کنم. در آن هنگام به اندازه‌ی جلد دوم قصه‌ی منتشر نشده داشتم، اما می‌خواستم واکنش مردم را بدانم که خدا را شکر با استقبال مواجه شد و تصمیم گرفتم جلد دوم را چاپ کنم. الآن هم جلد سوم آماده است و باید ببینم آیا جلد دوم هم موفق خواهد بود یا نه.

آغاز راه نویسندگی برای نوجوانان چیست؟ آیا احتیاج به گذراندن کلاس نویسندگی دارند؟

خواهش می‌کنم هر کسی که کتابی نوشت، به همین راحتی نویسنده صدایش نکنیم. یا هر کس فیلمی بازی کرد یا در کار سینمایی یا تئاتر ایفای نقش کرد، به همین راحتی بازیگر صدایش نکنیم. اجازه بدهیم تاریخ هنر و سلیقه‌ی شما تعیین کند که آن شخص نویسنده یا بازیگر است یا نه. خلق یک اثر به خالقش لقبی اهدا نمی‌کند. این ارزش و اعتبار اثر است که تعیین می‌کند خالقش لایق این لقب است یا نه. نویسنده‌ی واقعی کسی است که دنیای اطرافش را بشناسد و در آن زندگی کند. باید در بین مردم جامعه بود و با آن‌ها قدم زد و سوار تاکسی و مترو شد. باید دغدغه‌های مردم را شناخت. با در خانه نشستن، کسی نویسنده نمی‌شود. قصه‌ها در کوچه‌ها و خیابان‌هاست، در مدرسه‌هاست، بین بچه‌ها و آدم‌های محله است. باید اتفاق‌ها را با نگاهی متفاوت دید. از نوجوانان خواهش می‌کنم به دغدغه‌های خودشان فکر کنند و از آن‌ها بنویسند. نوجوانی مهم‌ترین سن زندگی است، چون سنگ بنای موفقیت یا سیاه‌بختی در این سن گذاشته می‌شود. توان یادگیری در این سن بالاست. نسل نوجوان حال حاضر ما مهم‌ترین نوجوانان تاریخ این مملکتند، چون دسترسی زیادی به منابع عظیم اطلاعات دارند و فقط کافی است کلیک کنند. شما نوجوانان باید قوه‌ی تحلیل و آنالیزتان را بالا ببرید و از داده‌های خام دانش بیرون بیاورید. آن‌وقت در هر زمینه‌ای موفق می‌شوید. باید علایق و استعدادها را شناخت و اگر علاقه و استعداد منطبق شد، مهم‌ترین جرقه‌ی تاریخ زده ‌شده و کافی است پشتکار را به آن اضافه کنید تا موفق شوید.

فرزانه فرهی‌راد

خبرنگار جوان هفته‌نامه‌ى از تهران

 

 

نکته:

یکی از امتیازهای کار فرزانه در این گفت‌وگو، طرح سؤال‌هایی است که جواب‌های کوتاه می‌طلبد و دیگر این‌که با آثار و قعالیت‌های گفت‌وگو‌شونده آشناست و می‌تواند سؤال‌هایی متناسب با این آگاهی طرح کند و طرف گفت‌وگو را در موقعیت‌های خاصی قرار دهد که ممکن است مورد علاقه‌ی خواننده باشد. مثل پرسیدن این‌که «اگر مهران واقعاً وجود داشت، چه‌کارش می‌کردید؟» البته این مصاحبه بلندتر از گنجایش صفحه‌ی چشمه‌ها بود که در نسخه‌ی چاپی دوچرخه چند سؤال از آن را که جواب‌های نسبتاً طولانی داشتند حذف کردیم  و این‌جا متن کامل گفت‌وگو را خواندید.

منبع: همشهری آنلاین