دوشنبه ۶ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۷۰ - Aug 28, 2006
تفاوت هاي بازي پوپك گلدره و ستاره اسكندري در نرگس
يك نقش و دو بازيگر
حميدرضا اميدي سرور
013662.jpg
013659.jpg
سريال تلويزيوني نرگس اين روزها بدل به يكي از آن مجموعه هايي شده است كه هر چند سال يك بار مي توان شاهد آن بود. سريالي كه فارغ از داوري درباره ضعف هاوكاستي هايش هر شب اكثريت قريب به اتفاق خانواده ها را پاي تلويزيون مي نشاند و هر روز نيز در خانه، خيابان، اتوبوس و تاكسي و ... درباره آن حرف مي زنند.
از ماجراهاي درون اين سريال، درست يا غلط بودن رفتار شخصيت هايش گرفته تا حواشي و شايعات پيرامون آن كه مدتي است روي جلد بعضي نشريات جا خوش كرده است.
در ميان اين حرف ها و حديث ها كه پيرامون سريال نرگس شنيده مي شود يكي از آنها كه براي مدتي نقل محافل شد ماجراي جايگزيني ستاره اسكندري به جاي پوپك گلدره بود. حكايت ناگوار تصادف پوپك گلدره و مرگ او پس از ماه ها بستري بودن را همه شنيده اند. مرگ يك هنرمند همواره دردناك تر از حد معمول جلوه مي كند، اين مورد هم چنين بود و همدردي بسياري را هم برانگيخت كه واقعاً در نوع خود كم سابقه بود.
به هر حال زماني كه پس از گذشت نزديك به يك سوم سريال نرگس، بخش هاي موجود از بازي پوپك گلدره پايان يافت و نوبت نمايش نقش آفريني ستاره اسكندري رسيد اين مسئله در ابتدا واكنش هاي مختلفي را برانگيخت؛ واكنش هايي كه بسياري از آنها طبعاً بيشتر از سر احساسات بود به خصوص اين كه پوپك گلدره درگذشته بود و خواه ناخواه در پيرامون او سمپاتي خاصي هم وجود داشت. با اين اوصاف با يك سري فرض هاي از پيش مشخص در مقايسه اي كه ميان اسكندري و گلدره صورت مي گرفت كفه ترازو به سمت گلدره سنگيني مي كرد. اين مسئله نيز چندان دور از ذهن نمي توانست باشد و بي شك خود ستاره اسكندري به هنگام قبول ايفاي نقش نرگس پس از عدم امكان همكاري گلدره، چنين اتفاقي را مي توانسته پيش بيني كند.
علاوه بر رابطه احساسي خاص تماشاگران با گلدره و سمپاتي عاطفي به وجود آمده، از آنجا كه او ايفاگر نخست اين نقش بوده از شرايط مطلوب تري براي ايجاد ارتباط با تماشاگر برخوردار بود؛ چرا كه در شروع سريال زماني كه تماشاگر هنوز ذهنيتي از اين نقش نداشت بازي پوپك گلدره به آن عينيت بخشيد؛ به خصوص اين كه معمولاً قسمت هاي نخست هر سريال به واسطه شرايطي كه دارند عمدتاً به معرفي شخصيت ها و آشناسازي تماشاگر با آنها اختصاص پيدا مي كند. بنابراين شخصيت نرگس در اين سريال با شمايل پوپك گلدره و جنس بازي او در ذهن تماشاگران نقش بست و به آن عادت پيدا كردند.
اما در ميانه راه وقتي قرار شد بازيگر ديگري اين نقش را ادامه دهد في نفسه با مشكلات بسياري دست به گريبان بود. او ديگر از شرايط خاص قسمت هاي نخست كه صرف معرفي و آشنايي ها مي شود نمي توانست بهره مند شود.
با وجود اين كه تماشاگر ذهنيت ديگري درباره اين نقش داشت يك باره وارد ماجرا مي شد. پس دور از انتظار نيست كه براي تماشاگر، غريبه و غيرقابل قبول جلوه كند و بر همين اساس ايجاد دافعه نموده و تماشاگر را پس بزند. دشواري كار تنها به اين ختم نمي گرديد؛ چرا كه اين پارادوكس همواره در ادامه سريال وجود داشت. هر بار كه به هر دليل ذهن تماشاگر به گذشته بازمي گشت تصوير ديگري را به ياد مي آورد.
بنابراين ستاره اسكندري نه تنها در جا انداختن خود به عنوان نرگس مي كوشيد بلكه بايد به گونه اي جلوه مي كرد كه آن تصور پيشين را از اين شخصيت كنار زده و بتواند همراهي تماشاگر را به دست آورد.
از همين رو قابل پيش  بيني بود كه تماشاگران مجموعه نرگس از همان نخستين قسمت هايي كه ستاره اسكندري در اين نقش روي صفحه تلويزيون قرار مي گرفت، احساسي دوگانه و حتي غريبه با او داشته باشند و بر همين اساس بسياري حضور او را ناموفق ارزيابي كنند بدون آن كه به دشواري كار توجه داشته باشند.
اما حالا با گذشت چندين قسمت از حضور ستاره اسكندري به نقش نرگس فرصت آن فراهم آمده است تا نگاهي منصفانه تر به اين مسئله داشته باشيم. بدون آن كه قصد پرداختن به نقاط قوت يا ضعف اين مجموعه تلويزيوني را داشته باشيم و يا اين كه قصد مقايسه هنر و قدرت ميان اين دو بازيگر (گلدره و اسكندري) در ميان باشد، تنها تمركزي روي اين ماجرا داشته باشيم، يك نقش واحد با خصوصياتي ثابت و از پيش معين توسط دو بازيگر با دو جنس بازي متفاوت چه نتايجي دربرداشته است. دو بازيگري كه در گذشته نقش آفريني هاي خوبي از آنها شاهد بوده ايم، اما هريك از قابليت ها و توانايي هاي متفاوتي برخوردارند، شگردهاي متفاوتي را در بازيگري به كار مي گرفته اند و به همين واسطه شيوه كار آنها وجنس بازي شان با يكديگر فرق داشته است. اما با توجه به شرايط پيش آمده مجبور بوده اند هر دو يك شخصيت را بازي كرده و به اجرا بگذارند.
از آنجايي كه نويسنده فيلمنامه سريال اشاره دارد كه از همان ابتدا براي نقش نرگس، پوپك گلدره را در نظر گرفته و شايد بر اساس اين انتخاب اين شخصيت را پرداخته است. بنابراين نه تنها گلدره به عنوان بازيگر بخش هايي از ويژگي هاي فردي خود را به آن تحميل كرده است. بلكه اين مسأله حتي پيش از آن با توجه به در نظر گرفتن اين بازيگر براي نقش نرگس در فيلمنامه با توجه به قابليت هاي خاص اين بازيگر شخصيت نرگس شكل گرفته است.
با در نظر گرفتن گذشت يك سوم اين مجموعه و جا افتادن شخصيت نرگس و آشنايي تماشاگر با خلق و خو و شمايل اين شخصيت وقتي قرار مي شود ستاره اسكندري جاي او را بگيرد با توجه به جدي بودن فضاي فيلم و در نظرگرفتن اين بازيگر براي ادامه كار بدون ايجاد تغيير در فيلمنامه اسكندري در واقع بايد نرگسي كه گلدره در اذهان شكل داده است را با همان ويژگي ها و خصوصيات بازي كرده و ادامه دهد.
چرا كه فرض بر ادامه حضور شخصيت نرگس در سريال گذاشته شده و از آنجايي كه قرار نيست با نرگس ديگري هم روبه رو باشيم هر گونه تغيير در فيلمنامه با توجه به شيوه كار اين بازيگر جديد منتفي است. بنابراين ستاره اسكندري بايد در مسيري حركت كند كه از پيش مشخص است و در حقيقت تا جاي ممكن سعي در نزديك كردن خود به شمايل قبلي نرگس داشته و حتي به شكلي كنترل شده شگردهاي معمولي بازيگري اش را كنار گذاشته و از شاخصه هاي كار پوپك گلدره براي بازآفريني اين نرگس داشته باشد.
درست است كه به ناچار ظاهر نرگس تغييراتي كرده، اما فرض بر آن است كه در قصه اين نرگس همان نرگس قبلي است، بنابراين كنش ها و واكنش هاي او نيز بايد هماني باشد كه در گذشته از او شاهد بوده ايم، چرا كه تنها با همين شيوه است كه مي توان به نتايج از پيش معين رسيد.
بي شك خود فيلمساز نيز قصد آن را نداشته است كه با تغيير بازيگر شخصيتي ديگرگونه را در سريال به كار گيرد و به انسجام آن بيش از پيش لطمه وارد كند. با توجه به اينكه سعي بر آن بوده تا بازيگر جايگزين تا حد ممكن شباهت هاي ظاهري هم با پوپك گلدره داشته باشد. به اين ترتيب فيلمساز ظاهرا برً انسجام كار خود توجه داشته است، اما اينكه تا چه ميزان توانسته با كنترل بازيگر جديد و نزديك ساختن او به شخصيت قبلي در اين زمينه موفق شده باشد، بحث ديگري است.
اما حاصل كار ستاره اسكندري به نقش نرگس به گونه اي متفاوت با آنچه پيش از اين با بازي گلدره شاهد بوده ايم، به نظر مي رسد. البته اين به آن معنا نيست كه اسكندري بازي ضعيفي در اين مجموعه از خود به اجرا گذاشته باشد، اما چگونگي بازي او داراي ويژگي ها و ريزه كاري هايي است كه در نهايت شخصيتي را ساخته است كه نسبت چنداني با آنچه در يك سوم ابتداي فيلم شاهد بوده ايم ندارد.
اين درحالي است كه ستاره اسكندري با نقش نرگس، توانسته است به گونه اي عمل كند كه همدلي و همراهي بيشتري را در تماشاگر برا نگيزد؛ نرگسي كه مهربان تر، آرام تر و حساب شده تر عمل مي كند. شخصيت كه گويي در بروز واكنش هايش بيشتر تابع عقل و حسابگري خود به نظر مي رسد، اما نرگس با بازي پوپگ گلدره بيشتر تابع احساس خود به نظر مي رسيد. واكنش هاي تند و سريع نشان مي دهد اگر در مقابل شوكت مي ايستد بيشتر بر اقتدار شخصي خود تكيه دارد تا اينكه تابع حسابگري به نظر آيد، بنابراين در موقعيت هاي مختلف اين سريال پوپك گلدره با توجه به موضعي كه نسبت به شخصيت شوكت گرفته عمل مي كند، اما نرگس ستاره اسكندري به نظر مي رسد در انتظار تغيير و بهبود رفتاري آدم هاست، حتي اگر نسبت به آن مشكوك نيز باشد.
بي ترديد هر بازيگري داراي پاره اي ويژگي هاي فردي و شگردهاي هميشگي است كه اغلب با توسل به آنها در قالب نقش هاي مختلف قرار مي گيرد و حتي تا اندازه اي نيز از فرديت خود را در اين نقش ها با خود به همراه مي كشد.
تفاوت اين دو نرگس بدون آنكه بحث خوب بازي كردن يا نكردن آنها باشد به دليل تفاوت هايي كه اين دو بازيگر داشته اند به نتايج ديگرگونه اي هم ختم شده است، اما اينجاست كه يك كارگردان دقيق بايد حضور خود را بر بازيگراني كه در اختيار گرفته تحميل كند و آنها را تحت كنترل و راهنمايي خود قرار داده و آن بازي مورد نظر را طلب كند.
بي شك با توجه به حوادث پيش آمده و تغيير ناگزير بازيگر اصلي اين مجموعه سيروس مقدم بايد با حساسيت بيشتري روي كار بازيگر تازه اش نظارت داشت و دست او را در اجراي نقش تا اين اندازه بازنمي گذاشت.
معمولاً هرگاه در فيلم يا مجموعه اي بازي كاملاً متفاوت و دگرگون شده از يك بازيگر مي بينيم بايد براي يافتن دلايل آن به نحوه كار سازنده آنها توجه داشته باشيم. فيلمساز به عنوان صاحب اثر است كه گروه همكار را به آن جهت كه مورد نظر خود است هدايت مي كند.
اما در نرگس چنين اتفاقي نيفتاده است شايد اگر سيروس مقدم از عهده كنترل بازي اسكندري برآمده نتيجه كار از انسجام بيشتر و يك دستي قابل قبولي برخوردار مي گرديد.
به اين ترتيب بازي خوب ستاره اسكندري و تمام دشواري و حساسيتي كه در اين كار با آن دست به گريبان بوده نيز جلوه بيشتر و بهتري مي توانست پيدا كند.

بازي
Jucied
PSP
سبك: اتومبيل راني
013665.jpg
باز هم ماشين سواري. در دنياي Jucied شما با يك عالمه خودروهاي مختلف با مارك هاي متفاوت مواجه هستيد. بازي در پيست هاي اتومبيل راني در نقاط مختلف دنبال مي شود.
برخلاف سري هاي معمول اتومبيل راني، در اين سري از بازي هاي اتومبيل شما بسته به ضربه اي كه به آن وارد مي شود، تخريب خواهد شد و مثلاً قبل از خراب شدن مخزن نيترو حتماً مي توانيد حدس بزنيد چه اتفاقي رخ خواهد داد.
گرافيك منظره ها و طراحي سه بعدي ماشين ها بسيار خوب و در حد قابل قبولي كار شده است. اما كنترل بازي چيزي است كه بايد دستتان را به آن عادت دهيد. خصوصاً هنگام پيچ زدن، دشواري كنترل و فرمان خود را به خوبي نشان مي دهد.
با اين وجود كنترل بازي روي PSP خوب كار شده و با امكانات آن كاملاً سازگاري دارد. Jucied خصوصاً روي PSP يكي از عنوان هاي خوب و قابل قبول است.

Namco Musiem
سيستم:PSP
سبك: شبيه ساز
013668.jpg
عنوان هاي دو بعدي قديمي جزو پرطرفدارترين عنوان هايي هستند كه روي كنسول دستي سوني PSP عرضه مي شوند.
Namco هم براي اينكه از سايرين عقب نماند، 20 عنوان از بازي هاي قديمي دو بعدي خود را در قالب يك بازي با نام Namco Musiem روانه بازار كرده است. عنوان هاي پرخاطره اي چون Pac-Man و MC Pac-Man.
۱۶ عنوان از بازي ها در اين مجموعه قديمي بوده و چهار عنوان از عناوين قديمي دوباره براي PSP بازسازي شده اند. در اين چهار عنوان Pac-Man از همه زيباتر و جالب تر كار شده است. همان حال و هواي قديمي خط خور اما به صورتي تقريباً سه بعدي و ايزومتريك. در اين نسخه با افزودن امكانات جديد و قابليت هاي تازه براي Pac-Man، جذابيت كار دو چندان شده است. بازي ها با كيفيت بسيار خوب و كنترل روان براي PSP دوباره سازي شده اند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |