به گزارش همشهری آنلاین، البته روی میمونها به صورت دیگری آزمایش های صورت گرفته است. مثلا به آنها آموزشهای خاصی داده میشود تا به میزان هوش آنها پی برده شود. یکی از جالبترین جنبههای علم، مطالعه رفتار حیوانات و مقایسه آنها با رفتار انسانهاست.
کانزی
در دهه ۱۹۸۰ محققان دانشگاه شیکاگو انجام تحقیقات بر سر اینکه آیا شامپانزهها زبان و حرکات انسان را متوجه میشوند یا نه، آغاز کردند. آنها برای این کار، شامپانزه تربیت شدهای به نام ماتاها را انتخاب کردند؛ اما با گذشت سالها هیچ نتیجهای از این آزمایش به دستشان نرسید تا اینکه ماتاها این ماده شامپانزه، بچه ای به دنیا آورد. نام پسر ماتاها را کانزی گذاشتند.
هر روز کانزی همراه مادرش به اتاق آزمایش و یادگیری برده میشد تا اینکه در سال ۲۰۰۲ محققان متوجه شدند کانزی قادر است با چهار صدای مختلف که هر یک نشانگر یک چیز بود، نیاز خود را بیان کند. کانزی میتوانست موز، آبمیوه، انگور و بله را با صداهای مخصوص ادا کند.
همچنین طی آموزشهایی که کانزی تحت آن قرار گرفت، قادر به درک ۲ تا ۳ هزار کلمه انگلیسی شد و حتی با کمک کلمات، با مربی خود ارتباط برقرار میکرد. به این ترتیب که برای گفتن هر کلمه کانزی یک دکمه خاص را فشار میداد و منظور خود را میرساند. جالب اینجاست در حالیکه بیشتر آمریکاییها استعداد یادگیری زبان دوم را ندارند، کانزی در حال یادگیری سومین زبان است.
هلیون
در سال ۱۹۷۷، روانشناس آموزشی، مری جان ویلارد شروع به آموزش میمون درختی زبر و زرنگی کرد تا به افراد ناتوان و معلول در کارهای روزانه کمک کند. دو سال بعد ویلارد اولین میمون آموزش دیده خود را که هلیون نام داشت، مورد آزمایش قرار داد.
هلیون به کمک شخصی به نام رابرت فاستر رفت و توانست ماموریت خود را با موفقیت به پایان برساند و از آن موقع این دو نفر با یکدیگر زندگی میکنند. فاستر با اشاره دست چیزی را که میخواهد نشان میدهد و هلیون فورا دستور او را اطاعت کند. بعضی از وظایف هلیون عبارتند از مرتب کردن موهای فاستر، قفل کردن در و روشن کردن استریو.
همچنین هلیون قادر است با جاروبرقی بسیار کوچک، خانه را هم تمیز کند. بعد از اینکه هلیون ثابت کرد میتواند کمک خوبی برای یک فرد معلول باشد، موسسه تعلیم حیوانات، برای افراد معلول، ۹۳ میمون را در خدمت افراد ناتوان قرار داد.
نیم
یکی از تئوریهای نوام چامسکی- زبان شناس- این بود که فقط مغز انسان قادر به درک پیچیدگیهای زبانی است. از این رو جانورشناسان از سراسر دنیا مشتاق شدند تا خلاف این نظریه را ثابت کنند. در اواسط دهه ۷۰، چند مربی شروع به آموزش زبان اشاره به شامپانزهای به نام نیم کردند، اما شامپانزه فقط ۱۲۵ کلمه را یاد گرفت.
هرچند نیم از این آزمایش سربلند بیرون نیامد اما کاملا هم ناامیدکننده نبود؛ چراکه نیم یک هنرمند بود. او با مداد و ماژیک آثاری هنریای را میکشید که از نظر منتقدان شبیه به نقاشیهای کودکانه و سرشار از حس سرزندگی بود.
او حتی گاهی اوقات با یک رنگ نقاشی میکرد و بعد از یک هفته مدادرنگی را عوض میکرد تا نقاشیاش از یکنواختی خارج شود. نیم در سال ۲۰۰۰، مرد و امروز ۲۰۰ نقاشی ای را که در زمان زنده بودنش کشیده، مبلغ ۲۵ هزار دلار ارزش دارد.
دیوید
تا چندی پیش محققان اطمینان داشتند که همه چیز را درباره تکامل کشف کردهاند. کاملا روشن بود که انسانها از نخستین پستانداران روی کره زمین باهوشتر هستند چون قادرند چیزهای مختلف بسازند اما به نظر میرسید شامپانزههای مرکز تحقیقاتی گومبو استریم در تانزانیا با این نظریه کاملا مغایرت داشتند.
در سال ۱۹۶۰ جین گودبال، در حال مطالعه رفتارهای شامپانزههای مرکز بود که ناگهان متوجه حرکت عجیبوغریبی از سوی یکی از شامپانزهها شد. یک شامپانزه نر برای اینکه بتواند موریانه شکار کند، چوب نازکی را داخل یک سوراخ میکرد و بعد از چند دقیقه چوب را بیرون میآورد و موریانههای چسبیده به آن را میخورد.
جین نام شامپانزه را دیوید گذاشت و او را زیر نظر گرفت و مدتی بعد متوجه شد که او همیشه برای خوردن موریانه از این روش استفاده میکند. جالبتر اینکه، گاهی اوقات شامپانزه شاخه نازکی را انتخاب میکند و برگهایش را میکند و بعد آن را برای شکار موریانه داخل سوراخ میکند. مورد دیوید نخستین نمونه مستند از ساختن ابزار توسط غیرانسان بود که دنیای علم را متحول کرد.
الیور
الیور شامپانزه کچل و گوش تیزی بود. او روی دو پا راه میرفت، از دستشویی استفاده میکرد و عاشق تماشای تلویزیون بود. الیور بیشتر عمرش را در جشنها و برنامههای تلویزیونی گذراند تا مردم را شاد و سرگرم کند.
اما در سال ۱۹۷۵ همه چیز برایش تغییر کرد. در این سال، یک وکیل اهل منتهن ادعا کرد که این شامپانزه بسیار شبیه انسان است و شاید حلقه گمشده بین انسان و حیوانات باشد.
از این رو الیور را تحت آزمایشهای مختلفی قرار داد تا نظریه خود را به اثبات برساند. طبق آزمایشاتی که در ژاپن صورت گرفت الیور ۴۷ کروموزم داشت؛ یعنی یک کروموزوم بیشتر از انسان و یک کروموزم کمتر از شامپانزه. اما این موضوع از نظر محققان چیزی را ثابت نمیکرد و وقتی آزمایشهای بعدی هم نتیجهای نداد، رفتهرفته این موضوع به فراموشی سپرده شد تا اینکه در سال ۱۹۹۶ تحقیقات بر سر الیور دوباره آغاز شد.
این بار آزمایشات دقیقی از الیور به عمل آمد و معلوم شد که او دقیقا ۴۸ کروموزم دارد و یک شامپانزه است و به این ترتیب معلوم شد که او حلقه گمشده نیست اما دانشمندان عقیده داشتند که الیور یک شامپانزه نابغه بود.
کوکو
سال ۱۹۷۲ یکی از دانشجویان فارغالتحصیل دانشگاه استانفورد به نام فرانسین پاترسون شروع به آموزش زبان اشاره آمریکایی به ماده گوریلی به نام کوکو کرد. تنها در عرض چند هفته کوکو قادر بود برای خوردن و آشامیدن از زبان اشاره استفاده کند.
پس از آن، کوکو مشهور به نخستین میمون سخنگو شد و هزار کلمه را به زبان اشاره یاد گرفت و قادر به فهمیدن ۲ هزار کلمه شد. آموزشهای کوکو همچنان ادامه دارد اما در این بین او گاهی اوقات در یادگیری برخی کلمات با مشکل مواجه است و دو کلمه را با یکدیگر اشتباه میگیرد.
کوکو از کار با کامپیوتر بسیار لذت میبرد تا جایی که در سال ۱۹۹۸ او به صورت آنلاین با کمک یک مترجم، موفق به پر کردن یکی از فرمهای نظرسنجی عمومی شد. برخی از سوالات جالبی که کوکو به آنها پاسخ داد، از این قرار بود که او چه حیوان خانگیای دوست دارد و کوکو پاسخ داد سگ. همچنین وقتی از او پرسیده شد یک گوریل ۱۴۰ کیلوگرمی چه دوست دارد، جواب «شیرینی به من بدهید» بود.
تترا ۲
نمیتواند صحبت کند، ریاضی هم بلد نیست، به زبان اشاره هم آشنایی ندارد اما با میمونهای دیگر بسیار متفاوت است زیرا او از طریق تقسیم سلولی متولد شده است. در سال ۱۹۹۹ دانشمندان مرکز تحقیقات اوریگان از طریق تقسیم سلولی ۱۳ میمون را بارور کردند.
چهار میمون مراحل بارداری را تا ماه آخر به پایان رساندند اما تنها تترا ۲ توانست زنده بماند و این گام بزرگی در علم ژنتیک به شمار میرفت. زیرا با استفاده از میمونهایی که به روش تقسیم سلولی متولد شدهاند آزمایشات پزشکی و ژنتیک در سطح وسیعتری انجام خواهد گرفت.
صاحب باغوحش سنت مارتا بچه گوریلی را تا ۱۳ سالگی در آپارتمانش بزرگ کرد
دیجیت، فرزند غولپیکر خانواده تیویلیون
دیجیت، گوریل عظیمالجثهای است که با انسانها زندگی میکند. پدر و مادر دیجیت زیاد شبیه او نیستند آنها خیلی کوچکتر از پسر عجیب و غریبشان هستند اما به هر حال او عضوی از خانواده تیویلیون است. پیر تیویلیون مالک باغوحش سنت مارتا در لیون فرانسه است.
چندین سال پیش او به همراه همسرش الن سرپرستی بچه گوریلی را پذیرفتند و نام او را دیجیت گذاشتند. مادر دیجیت قادر به شیر دادن به فرزندش نبود و از این رو آقا و خانم تیویلیون او را از باغوحش به آپارتمان خود آوردند.
آنها با شیشه شیر به دیجیت غذا میدادند و مراقبت از او کار شبانهروزی این زوج شده بود. سالها پشتسر هم سپری میشد و برگ برگ آلبوم خانوادگی تیویلیونها پر از عکسهایی شد که با دیجیت گرفته بودند.
حالا ۱۳ سال از آن موقع میگذرد و دیجیت تبدیل به یک گوریل ۸۰ کیلویی شده است و دیگر آپارتمانی که در آن بزرگ شده، برایش بسیار کوچک شده است. برای همین مادر و پدر خواندهاش که وقت بازنشستگی شان رسیده تصمیم گرفتند او را به باغوحش برگردانند تا زندگی ای مثل گوریل داشته باشد تا یک انسان.