تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۸۵ - ۰۵:۳۱

وجیهه زحتمکش*: خانواده‌های ناشاد هر یک به گونه‌ای خاص ناشاد هستند ولی خانواده‌های خوشبخت دارای وجوه مشترک بوده و از اصول یکسان پیروی می‌کنند. اینک در معرفی خانواده شاد و راضی به بیان ویژگی‌های مختص آن می‌پردازیم.

اگر وقت ندارید که یک شب حتی یک ساعت در هفته با اعضای خانواده‌تان دور هم جمع شوید پس خانواده خود را در اولویت قرار نداده‌اید.

بچه‌ها مهم‌ترین درس‌های زندگی را از شخصیت‌های سینمایی یاد نمی‌گیرند بلکه از یک خانواده دلسوز که برایشان کتاب می‌خواند، با آنها صحبت می‌کند، کار می‌کند، به آنها گوش می‌دهد و اوقات خوشی را با آنها می‌گذراند، یاد می‌گیرند.

وقتی که بچه‌ها احساس می‌کنند که پدر و مادر آنها را دوست دارند و این دوست داشتن واقعی است، پیشرفت می‌کنند.

اگر ما خانه‌های محکم‌تر و بهتری نسازیم مجبور خواهیم شد زندان‌های بیشتری بسازیم. بزرگترین کاری که می‌توانید برای بچه‌هایتان انجام دهید دوست داشتن همسرتان است.

مستحکم کردن روابط خصوصی در ازدواج سبب احساس امنیت کل خانواده می‌شود. به جلسات هفتگی خانوادگی، ملاقات‌های برنامه‌ریزی شده و فعالیت‌های روزانه پایبند باشید. سعی کنید هر هفته یک جلسه ملاقات خصوصی با یکی از فرزندانتان ترتیب دهید. کودکان را وادار کنید یک جدول تهیه کنند که در آن فهرست کارهای اجباری که در طول هفته باید انجام دهند و نیز کارهای تفریحی که از آن لذت می‌برند را به آنها یادآوری کند.

مختصات خانواده خوشبخت

اگر هر یک از ما در جهت‌های متفاوتی حرکت کنیم و همیشه با هم در جنگ و دعوا باشیم، کارها بر وفق مراد نخواهد بود. اگر همه ما دارای یک نظام ارزشی مشترک باشیم کارها آسانتر پیش می‌رود. توافق در قبال انتظار ایفای نقش‌ها، راهبردهای حل مسئله و ارزش‌ها در یک ارتباط «رسالت مشترک» نامیده می‌شود. یک رسالت نامه به معنی قانون اساسی واقعی زندگی خانوادگی شماست. وقتی که شما از مقصد، نقش خود و فرصت‌های خود دید روشنی داشته باشید، موفق‌ترید.

پس زمانی را برای بوجود آوردن رسالت‌نامه ازدواج صرف کنید تا مطمئن شوید که شما و همسرتان در یک مسیر مشترک پیش می‌روید. از طریق رسالت نامه خانوادگی شما می‌توانید به فرزندان‌تان تفهیم کنید که شما کاملا به آنها متعهد هستید و اینکه این پیمان والد– فرزندی هرگز شکسته نخواهد شد. با نوشتن رسالت‌‌نامه خانوادگی به خانواده تفهیم می‌کنیم که خانواده هم برای موفق شدن نیاز به برنامه دارد. دقت کنید:

    1. اگر اعضای خانواده احساس کنند که رسالت‌نامه منعکس کننده نظرهای آنها نیست، از آن حمایت نمی‌کنند. هر کسی باید نسبت به رسالت‌نامه احساس تعلق کند. شرکت نداشتن افراد در رسالت‌نامه برابر است با عدم تعهد به آن.
    2. نوشتن رسالت نامه فقط شروع کار است. نتیجه اصلی موقعی به دست می‌آید که شما آن رسالت نامه را به تمام ساختار زندگی خانوادگی و در لحظه به لحظه زندگی روزمره‌تان انتقال داده باشید.
    3. فرآیند انجام کار به اندازه محصول نهایی اهمیت دارد. رسالت‌نامه بیانگر افکار و احساسات تمام اشخاص شرکت‌کننده در آن است.

پس از نوشتن رسالت‌ نامه می‌توانید آن را بر روی تابلو در معرض دید همگان نصب کنید. دو نمونه از رسالت‌‌نامه‌های نصب شده بر درب ورودی دو خانه را با هم می‌خوانیم:

نمونه یک:

  • هیچ چیز را از هم مخفی نمی‌کنیم.
  • درباره نیازها و خواسته‌هایمان با هم کاملاً‌ روراست خواهیم بود. 
  • در غیبت هم به یکدیگر وفادار خواهیم بود.
  • در صورت رنجش، آن را بیان کرده و به دیگران فرصت دهیم تا آن را برطرف کنند.

نمونه دو:
رسالت خانواده ما عبارتند از:

  • دوست داشتن یکدیگر 
  • کمک کردن به هم 
  • باور داشتن هم 
  • استفاده عاقلانه از وقت، منابع و استعدادها برای خوشحال کردن دیگران 
  • ستایش یکدیگر  برای همیشه

همدلی

روابط خانوادگی نیاز به توجه مداوم دارد زیرا نیاز به حمایت عاطفی دائمی است. در ژرفای دل هر خانواده درد حقیقی همان فقدان همدلی است. یکی از دلایلی که در پس مختل شدن روابط وجود دارد این است که طرفین مربوط، یک اتفاق را به طور متفاوتی تفسیر می‌کنند و تجارب گذشته آنها را وادار به این کار می‌کند.

تا زمانی که نتوانیم عینک‌مان را کنار گذاشته و جهان را با چشم دیگران بنگریم، نخواهیم توانست روابط عمیق و حقیقی برقرار کنیم و ظرفیت تأثیر مثبت گذاشتن بر دیگران را به دست نخواهیم آورد. تا وقتی که با همدلی گوش نکنید همانطور در چارچوب مرجع خودتان باقی می‌‌مانید و نمی‌فهمید آنها واقعاً‌ دنیا را چگونه می‌بینند، خود را چگونه می‌بینند و به شما چگونه نگاه می‌کنند. گوش کردن واقعی برای ورود به ذهن و قلب شخص دیگر گوش کردن همدلانه نام دارد.

گوش کردن با همدلی یعنی بکوشیم با چشمهای دیگری دنیا را ببینیم. گاهی اوقات سکوت کامل همان همدلی کردن است. همدلی فرآیندی صمیمانه و متواضعانه است. هر چه سطح اعتماد بالاتر باشد راحت‌تر می‌توانید در پاسخهای همدلانه شرکت کنید، اما اگر اعتماد متزلزل شده است مجبورید زمان بیشتری صرف کنید و صبور باشید.

وقتی به غریبه از راه رسیده‌ای بیشتر از افراد عزیز زندگیتان ارزش می‌دهید باید برای عذرخواهی، طلب بخشش، ابراز علاقه، قدردانی، ارزش دادن و جلب اعتماد تلاش کنید. همیشه با زبان عشق با او حرف بزنید. هرگز درباره شخص قضاوت  نکنید. حساب شخص را از رفتارش جدا کنید. به او بگویید: «دارم سعی می‌کنم منظورت را بفهمم. اصلاً‌ قصد ارزش‌گذاری، موافقت و یا مخالفت و قضاوت کردن ندارم. می‌خواهم آنچه را تو می‌خواهی درک کنم.»

از پیامهای «من» استفاده کنید، زیرا پیامهای «من» سیری افقی دارد اما پیامهای «تو» عمودی است، یعنی تلویحاً‌ می‌فهماند که یکی برتر از دیگری است. پیامهای «من» مثل:

  • «این برداشت من است...»
  • «نگرانی من این است...»
  • «من این طور موضوع را می‌بینیم...»
  • «من این طور احساس می‌‌کنم...»

80-70 درصد  روابط غیرکلامی هستند. به زبان چهره و بدن، لحن صدا و موقعیت موجود توجه کنید. همدلی گاهی فقط تکان دادن سر است. تمرین کنید برای این منظور پانتومیم بازی کنید. از بچه‌ها بخواهید حس عصبانیت، اندوه، شادی یا ناامیدی را نشان دهند و از بقیه اعضای خانواده بخواهید حدس بزنند آن حس چیست. از این طریق به فرزندان تفهیم کنید که از تماشا کردن چهره و حرکات بدن افراد به سادگی می‌توان چیزهای زیادی در مورد آنها آموخت.

تعاون و همکاری

هر مشکل فرصتی برای یک سرمایه‌گذاری است. گرفتاری‌ها شبیه به جوانه‌هایی است که سیستم ایمنی جمع خانواده را تقویت و فعال می‌کند. بخش مهمی از همکاری، یادگیری این نکات است که

الف) از توانمندیها و استعدادهای دیگران تمجید و قدردانی کنیم.
ب) بیاموزیم به تفاوتها ارزش دهیم.

با روشهای زیر می‌توانید به فرزندانتان نشان دهید با هم بودن بهتر از تنها بودن است:

1 - چند آزمایش جالب که نشان می‌دهد چقدر انجام کار با کمک دیگری آسانتر از انجام آن به تنهایی است، سازماندهی کنید:

آزمایش یک: از بچه‌ها بخواهید بند کفششان را با یک دست گره بزنند. سپس از یکی دیگر از اعضای خانواده بخواهید با دست به او کمک کند. نشان دهید که وقتی دو نفر با هم کار می‌کنند بیش از یک نفر و یا دو نفر که جدا کار می‌کنند، موفق هستند.

آزمایش دو: یک تکه چوب نازک به بچه‌ها بدهید که آن را بشکنند، احتمالاً‌ می‌توانند بعد یک دسته چوب چهار- پنج تایی که به هم بسته شده به آنها بدهید و بخواهید آن را بشکنند، احتمالاً‌ نمی‌توانند.  با این مثال نشان می‌دهید که خانواده با هم قوی‌تر از هر یک از اعضا به تنهایی است.

2 - فهرستی از کمکهایی که هر فرد خانواده می‌تواند انجام دهد، تهیه کنید.

3 - از بچه‌ها بخواهید با هم پوستری تهیه کنند و یا غذایی طبخ کنند.

4 - یک فعالیت خانوادگی ترتیب دهید از همه اعضای خانواده بخواهید که استعدادهای خود را نشان دهند.

5 - مسائل و معماهایی را طرح کنید. دیدگاه خانواده‌ را در مورد آن مسأله بررسی کنید. آنها را وادار به مشارکت، تفکر و ارائه راه حل نمایید.

توقف کن، فکر کن، انتخاب کن

اگر افراد به جای واکنش نشان دادن به هیجانات لحظه‌ای براساس ارزشهای عمیق درونی خود عمل کنند، خانواده به مجموعه بسیار بهتری تبدیل می‌شود. فرد خوشبخت کسی است که وقتی در یک موقعیت ناامید‌کننده قرار می‌گیرد، توقف می‌کند، تمایلات درونی‌اش را می‌سنجد و آنها را با بینش بررسی می‌کند، از صحبت کردن تکانشی یا خشونت کردن اجتناب می‌کند و دائماً‌ برای بردباری، کنترل و تسلط یافتن بر خود تلاش می کند.

این امر او را قادر می‌سازد تا تشخیص دهد که همه مسائل کوچک هستند و او را از ترشرویی، سختگیری، تحکم، حق به جانب بودن، کمال طلبی و نامتعادل بودن بازمی‌دارد. دکمه توقف به اعضای خانواده فرصت می‌دهد تا از برنده شدن در مشاجرات چشم‌پوشی کنند تا به آن چه واقعاً‌ مهم‌تر است، دست یابند، مثل ایجاد ارتباط قوی و محکم و داشتن یک خانواده شاد. کار مؤثر این است که انرژی و تلاش خود را برای گفت‌وگو درباره چیزی صرف کنید که می‌توانید بر آن تأثیر بگذارید.

مشاجرات درونی برای خانواده بسیار مخرب‌تر از فشارهای آسیب‌رسان بیرونی است. سعی در شکست دادن و راه‌اندازی کانون رقابت در خانه و احساس حق به جانب بودن و کسب یک پیروزی کوچک که از فاتح شدن در یک بحث حاصل شود فقط سبب جدایی بیشتری می‌شود و شما را از رضایت خاطر کامل از زندگی زناشویی محروم می‌کند.

وقتی که عمیقاً‌ دیگران را دوست بدارید و همانگونه که هستند، بپذیرید،  در واقع آنها را به بهتر بودن ترغیب می‌کنید. اما اگر دوست داشتن را برای تحت نفوذ قرار دادن و کنترل کردن به کار ببرید، دیگران احساس طرد شدگی می‌کنند.

از طریق دوست داشتن بی‌قید و شرط دیگران، شما نیروی طبیعی آنها را برای بهتر شدن آزاد می‌کنید. زیرا به جای تلف کردن انرژی برای دفاع از موضع خود، قادر به تمرکز بر تعامل با وجدان خود می‌شوند و رشد بالقوه خود را شکوفا می‌کنند. چنانکه گوته می گوید: «با یک فرد آن گونه که هست رفتار کن و او همانگونه که هست باقی خواهد ماند، با یک فرد آن گونه که می‌تواند باشد رفتار کن و او همان‌گونه که می‌تواند باشد، می‌شود.» 

مهربانی‌های کوچک راه درازی را که برای رسیدن به ارتباطات توأم با عشق بی‌قید و شرط وجود دارد، کوتاه می‌کنند.  چیزی که افراد به آن نیاز دارند یک دوجین نوازش در روز است. نوازش به صورتهای مختلف جسمی، کلامی و دیداری صورت می‌گیرد.

یکی از مهمترین درجات و مراتب مهربانی، تشویق و تمجید است و مرتبه بعدی این است که هر چه زودتر یاد بگیریم که معذرت‌خواهی کنیم و مرتبه دیگر توانایی بخشیدن و تقویت آن است. تا زمانی که نتوانید ببخشید همیشه یک قربانی خواهید بود. شما با بخشش، قلب خود را پاک می‌کنید و مانع بزرگی که دیگران را از تغییر کردن باز می‌دارد، از پیش رو برمی‌دارد.

پرورش روحیه برنده- برنده به دلیل فراهم کردن منفعت دوسویه سبب افزایش درک و فهم نیازها، خواست‌ها و نگرانی‌های طرفین می‌شود و حرکت از «من» به سوی «ما» را تسهیل و تسریع می‌کند. کمک کردن به دیگری در برنده شدن، احساسات مثبت، همدلی و تعاون را به ارمغان می‌آورد.

ما غالباً‌ در مورد خود بر اساس انگیزه‌هایمان قضاوت می‌کنیم و در مورد دیگران براساس رفتارهاشان.

*عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی قم