در غربی‌ترین منطقه پایتخت نوروز رنگ و بوی دیگری دارد. اگرچه این سال‌ها به دلیل مشکلات و تغییر سبک زندگی، این رسم دیرینه رونق سابق خود را ندارد، اما هنوز نوروز فرصتی است برای دور هم جمع شدن. به‌ویژه در منطقه ۲۱ با همه قومیت‌هایش. از جنوبی‌های خونگرمی که در شهرک دریا زندگی می‌کنند گرفته تا یزدی‌ها.

به‌گزارش همشهری آنلاین، حبیب صادقی از اهالی خونگرم جنوب است که در شهرک دریا سکونت دارد. او از حال و هوای عید برایمان می‌گوید: «بوی عید از اسفندماه مشاممان را پر می‌کرد. مادربزرگ و مادر و دیگر خانم‌های فامیل از چند روز پیش، کلوچه‌ مخصوصی از آرد، روغن، زیره و... درست می‌کردند. البته اکنون هم همسرم این کلوچه را با رسیدن عید درست می‌کند و بوی خوش کلوچه برایم خاطرات کودکی را تداعی می‌کند.» وی ادامه می‌دهد: «جنوبی‌ها هر مراسمی را با دل و جان برگزار می‌کنند و مراسم نوروز نیز مستثنی نیست. آداب و رسوم خاصی نداریم و تنها تفاوتی که ما را نسبت به بقیه مردم متفاوت می‌کند این است که در جنوب، روز سیزده بدر را در ۲ روز جشن می‌گیرند. اولی را سیزده‌ عید و دومی را سیزده‌ بعد از عید می‌گویند. در ایام نوروز همه به باغ‌ها و تفریح‌گاه‌ها می‌روند. در خانه‌ها یا باغ‌ها بر شاخه‌ درختان تاب می‌بندند و تاب سواری می‌کنند.»

«هیلکه شکینه» یا بازی تخم‌مرغ شکستن

احمدخسروی از اهالی کردزبان محله تهرانسر است. او معتقد است که هنوز با آمدن سال نو کردها به رسم و رسوم مانند گذشته پایبند هستند و هنوز هم شروع بهار لطف گذشته را برایشان دارد: «ما معمولاً چند روز مانده به عید به سنندج می‌رویم. هنوز هم در آنجا بیشتر رسوم به قوت خود باقی است. یکی از این رسوم تخم‌مرغ شکستن توسط بچه‌هاست. در روز اول عید، بچه‌ها هریک سهم خود را از تخم‌مرغ‌ها دریافت می‌کنند و برای انجام (هیلکه شکینه) به کوچه می‌روند؛ رسم تخم‌مرغ شکستن در سنندج به این نحو است که هریک از دو نفر تخم‌مرغ‌هایشان را با دست گرفته و بر روی هم می‌زنند. تخم‌مرغ هرکدام شکست باید آن را به طرف دیگر که تخم‌مرغ سالم مانده، بدهد. این رسم به‌صورت دیگری نیز انجام می‌شود، چند نفر که در این کار شرکت می‌کنند، تخم‌مرغ‌هایشان را به هم می‌زنند و هر تخم‌مرغی شکسته شود آن را روی زمین گذاشته و این کار را تا زمانی که تنها یک نفر تخم‌مرغ نشکسته داشته باشد، ادامه می‌دهند و تمام تخم‌مرغ‌های روی زمین از آن کسی است که تخم‌مرغ او سالم بماند. یکی دیگر از رسوم نوروزی این است که خانواده‌ها روز اول عید و صبح زود به کوه و دشت می‌روند و دست خود را با شبنم‌تر کرده و بر صورت و لباس خود می‌کشند و اعتقاد دارند که اگر کسی مریض باشد، شفا می‌یابد.»

پریدن از جوی آب

زهرا ناصری از اهالی آذری زبان محله تهرانسر است. او درباره عید و رسم‌های این جشن باستانی به ما می‌گوید: «سال‌ها پیش تجملات و چشم و همچشمی در زندگی جایی نداشت و آنچه در زندگی‌ها موج می‌زد، سادگی و یکرنگی بوده است. مادرم همیشه برایمان از خاطرات عید در زمان کودکی و جوانی‌اش تعریف می‌کرد و می‌گفت: «در آن زمان ما در آخرین چهار شنبه سال، بر سر آب می‌رفتیم و از روی آن می‌پریدیم. در همان روز هم به بازار می‌رفتیم و شیرینی، آجیل، لباس و کفش نو می‌خریدیم. نه به فکر تجملات بودیم و نه به فکر اینکه از دیگری سبقت بگیریم. خود ما هم وقتی کوچک بودیم با تحویل سال به دید و بازدید می‌رفتیم و به فکر اینکه لباس خاصی بپوشیم نبودیم.» ناصری با بیان اینکه هنوز بعضی رسم‌ها هم اجرا می‌شود، ادامه می‌دهد: «آذری‌ها برای نظافت اهمیت خاصی قائل هستند و این موضوع در روزهای پایانی سال اهمیت بیشتری دارد. به این‌ترتیب که چند روز مانده به عید، با شست‌وشوی قالی، گلیم و رختخواب‌ها، به نظافت اسباب و اثاثیه خانه خود می‌پردازیم و این چنین در سال نو، حال و هوای خانه را نیز تغییر می‌دهیم. معمولاً مراسم دید و بازدید نوروز تا سیزدهم فروردین ادامه دارد.»

آواز سر دادن «تکم‌چی»

حاج محمدحسین گل‌محمدی، یکی از ساکنان آذری زبان محله تهرانسر است. حاج محمدحسین نوروز را یادآور خاطرات شیرین می‌داند و می‌گوید: «گذشته بوی ناب صمیمیت می‌داد. همه چیز با گذشته فرق کرده است. یادش به خیر؛ با شلیک توپ تحویل سال، دید و بازدید اهالی هم آغاز می‌شد. اما قبل از آن کینه‌ها را از دل‌هایمان دور می‌ریختیم. اگر خدای نکرده یکی با دیگری قهر بود، مگر ما ساکت می‌نشستیم؟ ‌» حاج محمدحسین می‌گوید: «من دوران کودکی‌ام را همراه با خانواده در یکی از روستاهای آذربایجان گذرانده‌ام. به خوبی به یاد دارم که در چهارشنبه آخر سال مراسم شال‌اندازی برگزار می‌شد. به این شکل که جوانان و نوجوانان با چادر و پارچه‌ای به پشت‌بام خانه اقوام و آشنایان می‌رفتند و از روزنه پشت‌بام آن را به داخل آویزان می‌کردند. صاحب خانه نیز با میوه، شیرینی، آجیل، تخم‌مرغ، پول، جوراب پشمی و مواردی از این دست از آنان پذیرایی می‌کرد. یکی دیگر از رسوم آذری زبان‌ها، رسم «تکم‌چی» ‌ها نام دارد. چند روزی مانده به عید، تکم‌چی به‌طور نمادین، تکم یعنی بز ساخته شده از قطعات چوب را در کوچه‌های روستا می‌چرخاند و اشعاری را به زبان ترکی و با صدای دلنشین می‌خواند و نوید آمدن عید را می‌داد و پاداش خود را از مردم می‌گرفت.

آش رشته در آخرین چهارشنبه سال

سکینه حیدری از اهالی یزدی زبان منطقه ماست که در محله وردآورد سکونت دارد. این بانوی ۷۰ ساله وردآوردی از آداب و رسوم یزدی‌ها در روزهای نوروز برایمان می‌گوید: «یکی از برنامه‌های پیشواز از سال نو که در میان یزدی‌ها رواج دارد، پختن آش رشته است. درگذشته به‌ویژه در شهر یزد که زادگاه و شهر پدریم است، زنان یک محله با تهیه ملزومات آش رشته گردهم می‌آمدند و سبزی آش را پاک می‌کردند و با تقسیم وظایف هرکسی‌کاری را برای پختن آش انجام می‌داد تا عصر که این آش پخته می‌شد و در بین همسایگان توزیع می‌کردند. اکنون هم، من و دختر و عروس‌هایم نیز در روز چهارشنبه‌سوری آش رشته را می‌پزیم و بین همسایگان پخش می‌کنیم. پختن این آش بیشتر برای‌طلب حاجت است و اگر هرکسی که نذر داشته باشد چیزی از نخود، لوبیا، سبزی، رشته و... را می‌آورد و در پختن آش سهیم می‌شود.» یکی دیگر از سنت‌هایی که در بین یزدی‌ها در روز چهارشنبه‌سوری رواج دارد، توزیع آجیل مشکل‌گشا به نام لرک (هفت مغز) و جمع شدن دور آتش و خواندن شهر «زردی من از تو، سرخی تو از من» یا «سرخی تو به روی من، زردی من به جون دشمنانم» که به معنی دوری از ناخوشی‌ها و استقبال از سلامتی است. همچنین در این شب کوزه‌های کهنه را از روی پشت‌بام‌ها بر زمین می‌اندازند و به جای آن، کوزه‌ نو می‌خرند و معتقدند که نحسی سال با شکستن کوزه از آنها دور می‌شود.»

‌ ترویج هنر با هدیه‌های هنری

«جواد مهدیپور» را سال‌های سال است که اهالی می‌شناسند. استاد خطی که روزگاری در خطه سرسبز شمال، شاگرد اسرافیل شیرچی معروف بوده و حالا سال‌هاست که ساکن تهرانسر است و در مراکز تجاری مختلف این محله، مغازه‌ای برای فروش آثار هنری‌اش اجاره کرده. مهم نیست که او در سال‌های اخیر چند مغازه عوض کرده، مهم این است که هر جا که می‌رود، اهالی خوش‌ذوق پیدایش می‌کنند و برای یادگاری هم که شده اثری از او خریداری می‌کنند. استاد خوشنویسی ما این روزها در مرکز تجاری الماس، مشغول خلق آثار خوشنویسی ویژه نوروز است تا اهالی با هدیه دادن این آثار سنتی هم هنر خطاطی را رواج دهند و هم عیدی ارزشمندی را به عزیزانشان هدیه کنند.

مهدیپور که نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی بسیاری را در شهرها و مناطق مختلف تهران برپا کرده است، نه تنها سبک خاصی در خطاطی را دنبال می‌کند که تخصصش هم خطاطی روی اشیای مختلف است؛ از سنگ و صدف تا چوب و پارچه. او روی اشیای کوچک شعرهای کوتاه و زیبا خطاطی می‌کند و با قیمت بسیار پایین می‌فروشد، چون معتقد است که اهالی منطقه توانایی خریدهای آنچنانی برای هدیه دادن ندارند و همین هدیه‌های کوچک دست‌ساز می‌تواند زمینه‌ساز ترویج هنر هنرمند بومی باشد. او که سال‌هاست یک روز در هفته آموزش رایگان برای کودکان دارد، در این‌باره می‌گوید: «غم نان، هنرمند را ارزان فروش می‌کند اما گلایه‌ای نیست. چون بیشتر دوست دارم تا با فروش ارزان آثار هنری، اهالی را بیش از گذشته با هنر آشتی دهم. همین موضوع باعث می‌شود هر سال چند ماه مانده به نوروز دست به قلم و دوات شوم و روی سنگ و صدف و... خطاطی کنم. اهالی هم این سبک کار را دوست دارند و برای هدیه‌های نوروزی از آن استقبال می‌کنند.»