همشهری آنلاین _ پروانه بهرامنژاد: همین که وسعت صدا و نوای خوش موسیقی با رسیدن به خط پایان این بیت آرام میگیرد، حاضران دست میزنند و تشویقش میکنند و پیرمرد دست ادب بر روی سینه میگذارد و سرش را به احترام فرود میآورد و میگوید: «همیشه از حمایتهای شما برای ادامه راه انرژی گرفتهام.» اندکی بعد دوباره شروع میکند به زمزمه کردن. نغمه موسیقی سنتی هر روز صبح در باغ سلیمانیه با آوای «مسعود میرزاحیدر» مدرس ردیفهای آوازی طنین میاندازد و خیلیها را از راه دور و نزدیک به بوستان سهند میکشاند تا صبحانه خود را در کنار او و با شنیدن صدای میرزاحیدر میل کنند. حالا چند سالی است حضور او حال و هوای متفاوتی به این مجموعه و روحیه گردشگران بخشیده است. در یک صبح نسبتاً سرد مهمان میرزاحیدر و هممحلهایهایش شدیم و از شنیدن نوای او دلگرم.
- از مردم انرژی میگیرم
چهچهه و تحریرهای ریز، منظم و بینقص توجه هر رهگذری را به خود جلب میکند و او را به توقف وامیدارد. درست مثل ما که وقتی رد صدا را میگیریم به آلاچیقی میرسیم که در یکسو مرد سپیدموی بیتوجه به اطرافش مشغول آواز خواندن است و در سوی دیگر چند خانواده سرگرم خوردن چای و صبحانه هستند. مسعود میرزاحیدر ۶۲ ساله که جنس صدایش از آن دست صداهای گوشآشنای رادیو و تلویزیون است، هر صبح خود را به اینجا میرساند و صدایش را آزاد میکند و روز خیلیها را میسازد.
میرزاحیدر میگوید: «با شیوع ویروس کرونا و در شرایطی که مردم بیشتر در خانه بودند، از یک طرف نمیتوانستم کلاس آموزشی برگزار کنم و از سوی دیگر تمرین کردن در خانه برایم راحت نبود و همسایگان اذیت میشدند. تصمیم گرفتم به بوستان سهند و کنار عمارت سلیمانیه بیایم. یک بار آمدم و از فضای این مجموعه با هویت و با معماری سنتی و فضای سبز، برای تمرین بهرهبردم. با خودم زمزمه میکردم که متوجه استقبال مردم شدم. آنها جمع میشدند و تشویق میکردند و با همین حضور و حمایتهایشان، ترغیب شدم که هر روز صبح یا هفتهای ۳ تا ۴ روز برای تمرین آواز به اینجا بیایم. حالا از بودن در کنار مردم و خواندن برای آنها انرژی میگیرم.»
- زمزمه دوستی
طبق یک قرار نانوشته، صبحها زیر تیرکهای چوبی وسط بوستان دورهم جمع میشوند و دل به نوای میرزاحیدر میسپارند، حتی آن کارگر افغانستانی که او هم سرذوق میآید و یک شاخه گل میچیند و روی دسته بیلش میگذارد: «گلها از نغمه این مرد جان میگیرند، من هم. کاش هر روز برای ما بخواند.» کمی دورتر از او «یدالله صولتآبادی» سرش را با هر بیتی که میرزاحیدر میخواند، تکان میدهد و میگوید: «هر روز به عشق میرزاحیدر به اینجا میآیم و از شنیدن صدایش انگار روحم تازه میشود.
او از اول صبح روزمان را میسازد و تا آخر شب از انرژیاش شارژ هستیم.» «اسفندیار احمدی» هم صحبتهای او را اینطور ادامه میدهد: «به واسطه شنیدن زمزمههایش با او دوست شدیم. حالا با هم کوه هم میرویم و وقتی صدایش همه جا میپیچد، روحیهام بهتر میشود.» زن و مرد ندارد، همه مراجعان بوستان سهند از شنیدن صدای میرزاحیدر لذت میبرند. «فاطمه امیربهرامی» از جمله آنهاست: «با همسرم برای ورزش به این بوستان آمده بودیم. صدایی زیبا به گوشمان رسید. دنبال صدا رفتیم. برای اینکه تمرکز صاحب صدا به هم نخورد، یواشکی گوش میدادیم. جایش را که عوض میکرد، ما هم جابهجا میشدیم. حالا هر روز همینجا برای شنیدن صدایش جمع میشویم.»
- ضدحال نخوردهام
یکی قدمهایش را کند میکند و چند لحظه در سایهسار درختان دل به نوای میرزاحیدر میسپارد، اما آن دیگری با عجله رهسپار میشود، به پشت برمیگردد و به میرزاحیدر نگاه میکند و دور میشود. واکنشهای مردم برای میرزاحیدر جالب است: «تا به حال از کسی ضدحال نخوردهام. خیلی از افراد میپرسند: «اجازه میدهی فیلم یا ویدئو زنده برای اینستاگرام بگیرم» من هم اجازه میدهم. استقبال مردم خوب است. چون صدایم را از رادیو و تلویزیون شنیدهاند، با آن ارتباط برقرار میکنند.» «اکرم عزیزی» همسر استاد میرزاحیدر هم رشته کلام را به دست میگیرد: «خانه دخترمان نزدیک اینجاست و یک وقتهایی تماس میگیرد و میگوید که مامان صدای بابا در پارک پیچیده است و همه دارند لذت میبرند.»