کرت وونه‌گات، نویسنده امریکایی صاحب آثار «سلاخ‌خانه شماره ۵» و «گهواره گربه» سال ۱۹۸۸ نامه‌ای برای مردم جهان در ۱۰۰ سال بعد نوشت. هرچند نوشته او به کار ما مردمی که سال ۲۰۲۰ به کرونا گرفتار شده‌ایم هم می‌آید.

به گزارش همشهری آنلاین، کرت وونه‌گات  می‌نویسد: «خانم‌ها و آقایان سال ۲۰۸۸ میلادی:

از قدیم گفته‌اند که باید به نصیحت‌های خردمندانه گذشتگان گوش کرد. عده‌ای از ما در قرن بیستم، باید قدری از این دست نصیحت‌ها برای شما بفرستیم. این توصیه را از پولونیوس در هملتِ شکسپیر شنیده‌اید؟ آن‌جا که می‌گوید: «با خویشتن خویش صادق باشید.» یا آن دستورالعمل‌های سنت‌جان را؟ که می‌گوید: «از خدا بترس، و او را ستایش کن؛ برای آن زمان که عدالت او فرا می‌رسد.» بهترین نصیحت زمان من برای شما یا برای هر کسی در هر زمانی، فکر می‌کنم آن دعایی است که الکلی‌ها زمانی که امیدوارند دیگر هرگز ننوشند می‌خوانند: «پرروردگارا به من آرامشی برای پذیرفتن چیزهایی بده که نمی‌توانم تغییرشان دهم و شجاعت تغییر چیزهایی که می‌توانم، و خردی که این دو را از هم تمیز دهم.»  

فکر می‌کنم هیچ زمانی به اندازه قرن ما خالی از نصیحت‌های خردمندانه نبوده است، چرا که ما اولین کسانی بودیم که به اطلاعاتی موثق از موقعیت انسان دست یافتیم: چند نفر از ما روی زمین زندگی می‌کنیم، همه‌مان با هم چقدر غذا می‌توانیم تهیه کنیم، سرعت تولید مثل ما چقدر است، چه چیزهایی بیمارمان می‌کند، چه چیزهایی باعث مرگمان می‌شود، به آب، خاک و هوا که زندگی همه‌مان به آن‌ها بستگی دارد، چه مقدار آسیب‌ زده‌ایم. طبیعت چقدر می‌تواند وحشی و بی‌احساس باشد و چیزهایی از این دست. چه کسی می‌تواند با این همه خبر بدی که بر ما می‌بارد، خردمندانه عمل کند؟ 

برای من فلج‌کننده‌ترین خبر این بود که طبیعت، هیچ محافظه‌کار نیست. طبیعت، برای آن که این سیاره را چند پاره کند و بعد آن را به شیوه‌ای دیگر به هم بیاورد، به هیچ کمکی از جانب ما نیاز ندارد و آن را لزوما از دیدگاه موجودات زنده بهبود نمی‌بخشد. طبیعت با رعد و برق، آتش به جنگل‌ها می‌اندازد. با گدازه‌های آتش‌فشانی، سطح وسیعی از زمین‌های زراعی را فرش می‌کند که دیگر از پارکینگ‌های شهرهای بزرگ زندگی‌بخش‌تر نخواهند بود. در گذشته یخچال‌های طبیعی را از قطب شمال به پایین فرستاد تا بخش‌های عمده آسیا، اروپا و امریکای شمالی را خرد کند، هیچ دلیلی وجود ندارد که دوباره این کار را نکند. در همین لحظه، طبیعت در حال تبدیل مزارع آفریقا به بیابان است، و هر لحظه انتظار می‌رود که موج‌های عظیم را بر سواحل آوار کند یا سنگ‌های آتشین از آسمان بر زمین ببارد. او نه تنها در چشم بر هم زدنی گونه‌های ظریف و تکامل‌یافته را نابود کرده، بلکه اقیانوس‌ها را خشکانده و زمین‌هایی وسیع را غرق کرده است. اگر مردم فکر می‌کنند طبیعت دوست آن‌هاست، پس یقینا دیگر به دشمن احتیاج ندارند. 

بله و هم شما مردم صد سال بعد و هم نوه‌ها و نبیره‌هایتان باید به خوبی آگاه باشید: طبیعت وقتی می‌خواهد میان میزان موجودات زنده در هر جغرافیایی و هر زمانی را با میزان غذا به تعادل برساند، کاملا بی‌رحم است. خوب، شما و طبیعت چه کارهایی در برابر ازدیاد جمعیت انجام داده‌اید؟ برگردیم به اینجا، به سال ۱۹۸۸. ما خودمان را به چشم نوعی جدید از یخچال‌های طبیعی می‌بینیم، منتها با خون‌هایی گرم، هوشمند، متوقف‌نشدنی و تقریبا همه چیز را حریصانه می‌بلعیم و معاشقه می‌کنیم و اندازه‌مان دوبرابر می‌شود. 

به بیان دیگر، فکر نمی‌کنم تحمل این را داشته باشم که بشنوم شما و طبیعت چه کارهایی ممکن است در برابر مسئله ازدیاد جمعیت و کمبود منابع غذایی انجام دهید. 

و اینجا یک ایده دیوانه‌وار دارم که می‌خواهم با شما مطرح کنم و آن را بیازمایم: آیا ممکن است ما راکت‌هایی با کلاهک‌هایی حامل بمب‌ هیدروژنی به سوی هم نشانه برویم، در حالی که همه برای پرتاب آماده شده‌اند، تا ذهنمان را از مسئله عمیق‌تر منحرف کنیم؟ اینکه انتظار می‌رود طبیعت چه میزان بی‌رحمانه با ما رفتار کند و در زمانی نامعلوم، طبیعت برای ما «طبیعت» شود؟ [همان‌قدر بی‌رحم و غیرمحافظه‌کار که در حقیقت هست.]

اکنون می‌توانیم درباره آشفتگی‌ای که آن افتاده‌ایم، با قدری صراحت بحث کنیم، من امیدوارم شما از انتخاب خوش‌بین‌های به طور ناخوشایندی نادان برای پست‌های رهبری جامعه دست برداشته باشید. در طول ۷ میلیون سال قبل و بیشتر، آن‌ها فقط در طول زمانی که کسی اصلا به خاطر نمی‌آورد که کِی بوده است، به درد خورده‌اند. در دوره من، آن‌ها به عنوان مدیران موسسات بزرگ و جایگاه‌های کلیدی، فاجعه‌بار بوده‌اند.

رهبرانی که اکنون نیاز داریم، آن‌هایی نیستند که پیروزی نهایی بر طبیعت را از راه استقامت در زنده ماندن به همین شیوه‌ای که اکنون انجام می‌دهیم، به ما وعده می‌دهند. بلکه به کسانی نیاز داریم که شجاعت و خرد آن را دارند که به دنیا نشان دهند سخت‌گیری طبیعت چطور به نظر می‌رسد و چگونه باید به شیوه‌ای معقول تسلیم شرایط شد:

۱. جمعیت را کاهش دهید و ثابت نگه دارید.

۲. آلوده و مسموم کردن خاک، آب و هوا را متوقف کنید.

۳. از آماده شدن برای جنگ دست بکشید و با مشکلات واقعی خود رو به رو شوید.

۴. به فرزندانتان و به خودتان هم، بیاموزید که تا وقتی زنده‌اید چطور باید روی یک سیاره کوچک زندگی کنید، بدون آن که به نابودی و کشتنش کمک کنید.

۵. از این فکر دست بردارید که اگر تریلیون‌ها دلار خرج علم کنید، علم می‌تواند همه مشکلات را حل کند.

۶. از این ایده دست بردارید که مهم نیست شما چقدر مضر و تخریبگرید و نوادگانتان می‌توانند در آینده در سیاره‌ای دیگر یا در کشتی‌ فضایی زندگی کنند. این فکر، شرورانه و احمقانه است.

۷. و غیره یا چیزی دیگر.

آیا من از الان نسبت به صد سال آینده و زندگی آن زمان زیادی بدبینم؟ شاید من زمان زیادی با دانشمندان گذرانده‌ام و وقت کافی نداشته‌ام که با نویسندگان متن‌های سخنرانی سیاستمداران صرف کنم. برای همه کسانی که می‌شناسم، حتی خانم‌ها و آقایان بی‌خانمانی که در سال ۲۰۸۸ بعد از میلاد مسیح هلیکوپتر یا راکت‌بلت‌های خودشان را دارند. هیچ‌کس مجبور نخواهد بود برای رفتن به مدرسه سا محل کار، خانه را ترک کند یا تماشای تلویزیون را نیمه‌کاره بگذارد. همه، تمام طول روز می‌نشینند و کلیدهای کامپیوترهایی را فشار می‌دهند که همه چیزها را به هم متصل و مربوط می‌کنند، و نوشیدنی‌های پرتقالیشان را با نِی مزه‌مزه می‌کنند، مثل فضانوردها. 

نوش‌باد،

کرت وونه‌گات.»

منبع: Lithub.