شاید خودشان گرسنه باشند یا رخت و لباس مرتبی نداشته باشند، اما از صبح تا نیمه شب، مرتب این جملات را تکرار می کنند:« خانم ها، آقایون، بفرمایید داخل رستوران، ناهار حاضره...خانم ها، آقایون، کفش، کیف، مانتو، پالتو، به قیمت تولیدی..» آنها کودکانی هستند که روزهای کودکی شان با مشکلات زمخت دنیای کار گره خورده است.

همشهری آنلاین-رابعه تیموری:در منطقه۱۷ به دلیل مهاجرپذیری محل، وجود چند بازار فرامنطقه­‌ای، تراکم جمعیت و هزاران دلیل ریز و درشت دیگر شرایط مناسبی برای اشتغال کودکان کار فراهم شده و تعداد زیادی از آنها در این منطقه به مشاغل مختلف مشغول هستند. در گزارش زیر به نوع مشاغل کودکان کار در منطقه پرداخته شده است:

  • بازاریانی بی نصیب از سود سرشار

وقتی صحبت از کودکان کار به میان می­ آید، تصویر دختربچه­ ها و پسربچه­ هایی ترکه­ ای و آفتاب­ سوخته را  به خاطر می­ آوریم که بر سر چهارراه­ های شلوغ، مشغول فروختن گل و دستمال کاغذی یا تمیزکردن شیشه خودروهای گرانقیمت هستند. اما در معابر و خیابان­های منطقه، خودروهای لوکس و مورد توجه کودکان کار  جولان نمی­ دهند و در معابر، چراغ سبز و قرمزی وجود ندارد که سرنشینان بی­ تاب خودروها را وادار به توقف کند تا فرصتی برای کاسبی کودکان به وجود آید. در منطقه ما کودکان کار در لابه ­لای بازارهای منطقه، به دنبال روزی و درآمد می­گردند. در بازار جلیلی پای بسیاری از بساط دستفروشان و چرخ دستی طوافان، نوجوانان می­ ایستند. محمد یکی از این فروشنده­ های نوجوان است. او هر روز عصر با چرخ­ دستی پر از سبزی، کاهو و سیب ­زمینی، پیاز به خیابان شهید آقایاری می ­آید و وقتی شب به نیمه نزدیک می­شود، با ته بساط بار و دخل کاسبیش به خانه برمی­ گردد. محمد ۱۴ سال دارد و تا کلاس ششم درس خوانده است. او  مخارج زندگی مادر و ۳ خواهرش را تأمین می­ کند.

  • دادزن­ های بازار امامزاده حسن(ع)

محمد می­گوید:« کارگری ساختمان، درآمد خوبی دارد، ولی به بچه­ ها اجازه نمی­دهند کار ساختمان­ سازی انجام دهند.» پدر محمد سال ها پیش خانواده­ اش را رها کرده و دیگر به آنها سر نزده است. خواهران محمد پیش از این همراه مادرشان در خانه سبزی پاک می­کردند، اما مدتی است در بازار امامزاده حسن(ع) کفش­ های بچگانه بافتنی را که مادرشان می ­بافد، می ­فروشند. شمار کودکان در بازار امامزاده حسن(ع) آنقدر فراوان است که تصور بازار بدون آنها مشکل به نظر می­ رسد. این کاسبان کوچک، مقابل  مغازه ­ها و فروشگاه ­های بازار پوشاک می­ ایستند و با توزیع آگهی­ های تبلیغاتی یا داد و هوار کردن، برای اجناس بازار تبلیغ می ­کنند. تفاوتی نمی­ کند هوا سرد باشد یا گرم، آلوده باشد یا پاکیزه، این کودکان باید سرکارشان حاضر شوند. ورمزیار یکی از دادزن­ های بازار پوشاک است. او از ۷۰۰ هزار تومان حقوق ماهیانه­ اش راضی است، اما گاهی از کارش خسته می­ شود و دلش می­ خواهد کمی بازی کند. دادزنی شغلی مردانه است و دختربچه­ های خردسال بازار، اغلب به فروش روسری، جوراب و فال مشغول هستند. نسرین روبروی فست فود شیکی، بساط فروش جورابش را پهن می­کند.

  •  مشاغل کودکانه

نسرین می­ گوید:« این بازار شلوغ است و من فروش خوبی دارم. کسانی که برای خرید به بازار می­آیند، اینجا غذا می­ خورند و از من هم خرید می­ کنند. » مادر نسرین نظافت خانه ­ها را انجام می­ دهد و پدرش کارگر ساختمانی است. نسرین می گوید:« همه ما باید کار کنیم تا بتوانیم کرایه خانه و خرجمان را درآوریم. » کودکان کار به تجربه و زیرکی، در گوشه کنار منطقه، مشاغل متناسب با توانشان را شناخته­اند و با قناعت و تحمل سختی­ های کارشان، نان به خانه می­ برند. در مغازه های انباشته از کاشی و سرامیک بازار زمزم، به ندرت کودکان را به عنوان کارگر می­ پذیرند. کارگران نوجوان این بازار، وظایفی مانند رفت و روب و جابه جا کردن اجناس مغازه را بر عهده دارند. مهارت پسربچه­ ها، در دادزدن و جلب مشتری به کار کسبه بازار پر زرق و برق مبل یافت ­آباد نمی ­آید. در این بازار پسربچه­ ها در بعضی از غذاخوری­ ها شاغل هستند. تعداد زیادی از کودکان کار در ایران به دنیا آمده ­اند و بزرگ شده­ اند، اما از اتباع مهاجر هستند.