تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۰:۴۸

هومن ثاقب: نظام بین‌الملل این روزها با پدیده‌های خاصی دست و پنجه نرم می‌کند.

از طرفی شاهد گسترش روند جهانی شدن است و در طرف دیگر محلی شدن شکل می‌گیرد. در منطقه‌ای واحدهای سیاسی به دنبال همگرایی‌اند  اما در بخشی دیگر ملت - دولتی جدید شکل می‌گیرد، گروهی به جهان وطنی صحه می‌گذارند و عده ای ناسیونالیسم را محور تفکرات خود قرار می دهند و این پیچیدگی از ماهیت موضوعات سیاسی است.

در 17 فوریه 2008 بخش کوچکی از جهان که تاکنون روی آرامش به خود ندیده است، با وسعت 11 هزار کیلومتر مربع و با جمعیت قریب به دو میلیون نفر بطور یک جانبه اعلام  استقلال کرد و هزینه‌ای را به مراتب بیشتر از  جثه خود به نظام بین الملل تحمیل کرد.

مداخله نظامی، عملیات صلح‌بانی و صرف میلیون‌ها دلار کمک اقتصادی تنها بخشی از هزینه‌های انجام شده برای برقراری صلح در این منطقه است و چه توان کرد که هرگاه قومیت، مذهب و نژاد،سیاسی می‌شود به سختی می توان صلح پایدار برقرار کرد. اما نکته‌ای که در این استقلال‌خواهی قابل تامل است، منافع و کنش‌های طرفین درگیر است که باعث شده سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی به یکباره درنوردیده شود و تعاملات پیچیده‌ای شکل گیرد.

بالکان منطقه چالش‌ها و بحران‌هاست، هنگامی که پارلمان کوزوو استقلال این استان جنوبی جمهوری صربستان را با تایید ۱۰۹ نماینده و مخالفت۱۱ نفر که نمایندگان اقلیت صرب بودند تصویب کرد، آگاه بود که این انتخاب هزینه‌های زیادی به همراه  دارد. در هر حال این یک واقعیت است که دسترسی به استقلال حتی در سطح محدود، بازهم از اهمیتی به مراتب بیشتر از خودمختاری برخوردار است.

اعلام یک‌جانبه‌ استقلال کوزوو بلافاصله با واکنش تند دولت صربستان مواجه شد و تادیچ رئیس‌جمهور این کشور اعلام نمود که کشورش هیچگاه استقلال کوزوو را به رسمیت نخواهد شناخت. دولت بلگراد بارها اعلام کرده است که به هیچ‌وجه حاضر نیست از کوزوو، با پیشینه‌ هزاران ساله‌ تعلق به صربستان چشم‌پوشی کند. این ملاحظات تنها تاریخی و جغرافیایی نیست،به ویژه در بالکان که با تنوع قومی، مذهبی و نژادی همراه است. حدود 90 درصد کوزوو را مسلمانان آلبانیایی تبار تشکیل می‌دهند که به دنبال استقلال‌اند، استقلالی که رنگ و بوی نزدیکی به آلبانی و حتی شکل‌گیری آلبانی بزرگ دارد که برای صرب‌ها قابل تحمل نیست. کوزوو هم هیچگاه حاکمیت صرب‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند. بدیهی است که مهم‌ترین کار یک دولت حفظ تمامیت ارضی است و کوزوو 15 درصد خاک صربستان را شکل می دهد .در این بحران تنها کوزوو و صربستان به عنوان طرف‌های درگیر وجود ندارند و همسایگان جغرافیایی آنها، اتحادیه اروپا، روسیه و آمریکا  نیز منافع خود را با این درگیری پیوند زده‌اند.

"ما در مبارزه خود تنها نیستیم و رئیس جمهور پوتین با ماست". این جمله را نخست وزیر صربستان به زبان آورد اما اینکه  چه عاملی باعث شده تا با چنین اطمینانی از همراهی روسیه سخن به میان آید خود نکته‌ای درخور توجه است. این یک واقعیت است که روسیه و صربستان دارای قرابت های تاریخی می باشند. صربستان زمینه را برای حضور و فعالیت روسیه در جنوب شرقی اروپا مهیا کرده است و این همکاری به سیاست و فرهنگ محدود نگردیده و به سایر حوزه‌ها از جمله اقتصاد نیز تسری یافته است. تجارت بین این دو کشور از 6/2 میلیارد دلار در سال 2007 فراتر رفته که به معنای 22 درصد افزایش نسبت به سال 2006 می باشد. بخش عمده‌ای از این تبادل مربوط به واردات انرژی از روسیه است. انتقال انرژی از طریق صربستان به اروپا و احداث خطوط انرژی از جمله این همکاری‌ها است. این خطوط به نقش و کنترل  روسیه در  اروپا می‌افزاید چرا که این اتحادیه به شدت نیازمند انرژی است، چیزی که دولت‌های برتر اروپایی خواهان رهایی از آن هستند. روسیه منافع خود را در حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی صربستان می‌بیند. موافقت با جدایی کوزوو به ترغیب جدایی طلبان چچن منجر خواهد شد و لذا مسکو نیز همانند بلگراد اعلام استقلال کوزوو را محکوم کرده است. 

 ایالات متحده آمریکا با کارت کوزوو و حمایت از شکل گیری ملت – دولتی جدید به تثبیت موقعیت خود در اروپای شرقی می پردازد.آمریکا و روسیه به جای درگیری مستقیم، باید در این منطقه با هم دست و پنجه نرم کنند. آمریکا در سال‌های اخیر کشورهای اروپای شرقی را هدف قرار داده است و به عنوان اهرم فشار در داخل اتحادیه و در همسایگی روسیه از آن بهره می برد.
اتحادیه اروپا نیز از طرف های درگیر است که در گذشته نیز ناتوانی خود را در حل بحران پدید آمده در حیات خلوت خود  نشان داده است. اعضای این اتحادیه هنوز در عمل  به  سیاست خارجی و امنیتی مشترک دست نیافته‌اند و دو دستگی این اتحادیه در موضع گیری نسبت به استقلال کوزوو هم مشهود است اما کفه ترازو به سمت دولت‌های خواهان استقلال است. در اروپا دولت‌هایی نظیر انگلستان،فرانسه و آلمان استقلال کوزوو را به رسمیت می‌شناسند اما کشورهای مثل قبرس،یونان،اسلواکی،رومانی و اسپانیا با در نظر گرفتن ملاحظات خود با  این استقلال مخالفت می کنند.

کوزوو به گفته رئیس جمهوری صربستان قلب بلگراد است اما این قلب خواهان استقلال است. کشور جدیدی که بدون مساعدت اقتصادی ، سیاسی و امنیتی راه به جایی نخواهد برد. نهادهای سیاسی و قانونی نابالغ، درگیری بین گروههای رقیب،فساد اقتصادی،وجود ساختار مبتنی بر حمایت و پشتیبانی  قومی، فقر فراگیر، بیکاری گسترده و فقدان قدرت لازم درون سیستمی برای حل مشکلات تنها بخشی از معضلات این واحد سیاسی است که بدون جذب مساعدت خارجی عقیم است.کوزوو استقلال خود را فقط جغرافیایی تعریف نموده است. تبعیض‌های اعمال شده توسط صرب‌ها و اقدمات آنها در پاکسازی قومی و نژادی،نفرتی را در بین آلبانیایی تبارهای کوزوو به راه انداخته است که آتش آن تنها با استقلال کاهش می‌یابد.
توجه به این نکته ضروری است که کوزوو دارای موقعیت استراتژیک با محدودیت‌های ساختاری است و  کشوری که دارای چنین موقعیتی است رنگ و بوی استقلال را نخواهد چشید . از امروز نظام بین‌الملل باید شاهد شکل‌گیری کشوری باشد که تا سال‌ها به علت ناتوانی در تامین امنیت خود محتاج قدرت های بزرگ و همسایگان است و به مولفه‌ای برای بده بستان‌های سیاسی در عرصه روابط بین الملل تبدیل می شود. انگار برخی از واحدها  طعم آرامش را هرگز نخواهند چشید. هرچند که در قاره‌ای آرام و با ثبات واقع شوند. بنابراین سازمان ملل، ناتو و اتحادیه اروپا می‌بایست خود را برای مواجهه با این پدیده جدید آماده نمایند.

برچسب‌ها