تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۷

همشهری دو - شیدا اعتماد: برای بیشتر افراد ارتباط با یک خانه از وقتی آغاز می‌شود که ساخت خانه تمام شده.

 داخلش را تميز كرده‌اند و به بنگاه‌ها سپرده‌اند كه مشتري‌ها را به خانه راه بدهند. براي من و همكارانم، خانه‌ها از خيلي وقت پيش‌تر آغاز مي‌شوند؛ از همان وقتي كه زميني خريداري مي‌شود و كارفرمايي براي نقشه مراجعه مي‌كند. از خريد يك زمين تا وقتي كه خانه‌اي آماده فروش شود تقريبا 2تا 3سال طول مي‌كشد. در اين مدت مهندسان طراح و ناظر با ساختمان درگيرند. از فعاليتي مشابه بند بازي روي ميلگردهاي بيرون‌زده پي بگيريد تا سر و كله زدن با نجار و بنا و نقاش و... ، تمام اين مدت صداي فرز و پتك و جوشكاري را تحمل مي‌كنند. براي حل‌كردن مسائل مختلف از روي پله‌هايي كه فقط اسمش پله است و بيشتر به سرسره مي‌ماند، طبقات را بالا و پايين مي‌روند.

ساختن يك خانه مثل بزرگ كردن يك نوزاد مي‌ماند؛ از همان وقتي كه تقريبا هيچ است تا وقتي كه قد مي‌كشد و مي‌بالد و سري بين سرها درمي‌آورد.

بعد درست وقتي كه گرد و خاك فرو مي‌نشيند و صداي فرزها قطع مي‌شود، مهندسان بايد دفتر و دستكشان را جمع كنند و از ساختماني كه ديگر بهش نمي‌شود گفت كارگاه، بروند تا مشتري‌ها با سلام و صلوات روي سنگ‌هاي تميز پا بگذارند و از همه‌‌چيز ايراد بگيرند.

بعد از فروش هم كه ديگر اين مهندسان بيچاره حتي نمي‌توانند در لابي و ورودي تردد كنند. نهايت نصيبشان اين است كه ساختمان را از بيرون نشان بقيه بدهند كه ما اينجا را طراحي كرديم و كار خوبي هم از آب درآمده. همين و بس.

براي همين بايد حواسشان باشد به خانه‌اي كه دارند مي‌سازند دل نبندند. حواسشان باشد آنها مسافرند و خانه مي‌ماند و كسان ديگري آن را صاحب مي‌شوند. نشستن پشت پنجره‌هايش قسمت ديگري است و ديگري به اين باغچه‌ها آب خواهد داد. سهم‌شان همين مراقبت است تا خانه درست ساخته شود.

با اين همه، اگر دل‌نازك باشند و در اين مدت دلبسته خانه‌اي شده باشند، كارشان زار است؛ مثل همه عاشق‌هاي شكست‌خورده سهمشان ايستادن پشت ديوار و زل زدن به پنجره‌هاست، تا كي معشوقي كه نامش خانه است دلش به رحم بيايد و گوشه چشمي به آنها بيندازد.