اما حالا پس از گذشت 35 سال از آن روز جا دارد بپرسیم چگونه با وجود چنین اصل روشنی در قانون اساسی، محیط زیست ما به چنین وضع دلخراشی گرفتار آمده است.
اصل 50، مختصر و مفید جان کلام را درباره محیط زیست ادا کرده است:
در جمهوری اسلامی حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میشود. از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است.
زمانی که این قانون به تصویب رسید، همهی خیابانها و تفریحگاههای امروزی حاشیه کارون به ارتفاع چند متر زیر آب بودند؛ زایندهرود، زاینده رود بود، نه زاینده بود؛ آب دریاچه ارومیه از روی اسکله بالاتر میآمد و تا چشم کار میکرد، آبی زلال بود و پرنده بود و اکوسیستم فعال؛ پریشان به سامان بود و پرآب، هامون میزبان بود و صیدگاه ماهیان؛ هورالعظیم پر آب و تالاب شادگان تا دارخوین و آبادان دامن میگسترد و گوزن و یوزپلنگ و آهو و ... در دشتها برای خودشان زیستگاهی داشتند و جنگلها هنوز کم و بیش آباد بودند.
حالا پس از 35 سال صیانت از قانون اساسی و با وجود اصل 50، از این منابع چه به جا مانده است؟ چرا محیط زیست ما این چنین شده است؟
چرا با وجود پیشبینی حفاظت محیط زیست برای نسل فردا، چیزی برای نسل رایدهندگان سال 58 هم باقی نمانده است، چه رسد به نسل فردا؟ چرا با وجود وظیفه عمومی تلقی شدن محیط زیست، عموم بخشها از شهر و روستا گرفته تا صنعت و کشاورزی و معدن، از دولت تا بخش خصوصی، همه در بهرهبرداری بیرویه و آلوده کردن محیط زیست از یکدیگر سبقت گرفتیم؟! چرا علیرغم ممنوعیت فعالیتهای مخرب محیط زیست، 21000 هکتار از جنگلهای ما تنها در پنج ماه از سال در آتش بیخبری سوخت و بیش از 100 هزار هکتار جنگلهای بلوط زاگرس به نابودی کشیده شد؟!
از کاهش شدید بسیاری حیوانات و پرندگان و در معرض انقراض قرار گرفتن گونههای فراوان بگذریم؛ از پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین بهخاطر کشاورزی بیرمق و ناپایدار هم سخن نگوییم؛ آلودگی هوا در کلان شهرها را هم نادیده بگیریم؛ ریزگردها را هم بیخیال شویم. آلودگی صوتی و آسیب پارازیتها را قلم بگیریم،... (سیاهه این سیاهکاریها پایان ندارد.) اما از این پرسش نمیتوان گذشت که بعد از این همه بلا آیا امیدی هست که این روند پایمالی اصل 50 پایان بگیرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید 1- عاملان اصلی این روند مشخص شوند و 2- توان اجرایی متولی حفاظت محیط زیست ارزیابی شود.
1. سرچشمه گل آلود
رد بسیاری از اقلام فهرست نیمه تمام بالا و سایر اقلام تخریب شدهی زیست بوم کشورمان را که بگیری میبینی، قریب به اتفاق آنها ناشی از تصمیمات نادرست برنامهریزان و قانون گذاران و مراکزی است که با بیتوجهی به مصالح محیط زیستی، بستر را برای آلودهسازی و تخریب محیط زیست فراهم ساختهاند.
به گفته حقوقدانان محیط زیست، بعضی مصوبات مجلس شورای اسلامی و هیات دولت در دورههای مختلف خلاف اصل 50 قانون اساسی بوده است. برای مثال:
- تصویب بسیاری از پیوستهای ارزیابی محیط زیستی طرحهایی که هیچگونه توجیهی نداشتهاند (با توجه به این که از آغاز دهه 70 شمسی همه طرحها تنها پس از تایید پیوست محیط زیستیشان امکان تصویب مییابند، روشن است وضعیت کنونی حاصل اجرای پروژههایی است که از نظر محیط زیستی نباید تاییدیه میگرفتند.)
- بسیاری از سدسازیها که حالا معاون رئیس جمهور سازندگان آنها را توبه کار معرفی میکند، در سالهای گذشته بهعنوان سند افتخار دولتها بارها به رخ مردم کشیده شدهاند.
- بهرهبرداری مفرط از آبهای زیرزمینی و گسترش مساحت زمینهای زیرکشت، در شمار اقلام دستاوردهای سازنده کشور از سوی جهاد کشاورزی احصا شده و بسیاری از سموم و کودهای شیمیایی غیر استاندارد با همین سازوکار به دست کشاورزان رسیده که درنتیجه آنها آبها آلوده شده و زمین نشست کرده است.
تمام پروژههای بزرگ که جنگلها و محیط زیست طبیعی ایران را در معرض خطر جدی قرار دادهاند، توسط دولت و ارگانها حکومتی برنامهریزی و اجرا شدهاند، نقش مردم تنها پرداختن هزینههای این پروژهها بوده است. بابت همین پروژههایی که حالا آنها را مخرب میخوانیم چه مدالها که بر سینهی عاملان آنها در بخشهای مختلف دولت نشسته است!
بله مردم هم آشغال خود را در محیط ریختهاند؛ بعضیها از بعضی فرصتها سوء استفاده کرده زیاده از منابع طبیعی بهره بردهاند؛ یا سوار بر اتومبیل خود به آلودگی هوا افزودهاند. اما این کجا و آن پروژههای عظیم کجا؟ میبینیم که آب از سرچشمه گل آلود است و همان جایی که باید حافظ قانونی محیط زیست باشد، تخریب آن را موجب شده است.
2. سازمان محیط زیست ناتوان در انجام ماموریت
علیرغم مسئولیت قانونی همه آحاد جامعه و بهویژه سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه، سازمان حفات محیط زیست، به عنوان تشکیلاتی که فلسفه وجودی آن تحقق اصل 50 قانون اساسی است، وظایفی اساسی در زمینهی پایش، ارزیابی، پیشگیری از تخریب و آلودگی محیط زیست و نظارت مستمر بر بهرهبرداری از منابع محیط زیست دارد. در واقع این سازمان نوک پیکان مبارزه با عوامل تهدید کتنندهی محیط زیست است.
اما در جایی که آب از سرچشمه گلآلود باشد، چنین سازمانی توان مقابله ندارد.
• جایی که بیشتر نهادها و وزارتخانهها برای جلب روستاییان و پایبندی آنها در روستا و جلوگیری از مهاجرت بیرویه به شهرها به اجماع رسیدهاند که کشاورزان را با حفر چاههای جدید صاحب زمین کنند، سازمان محیط زیست چه میتواند بکند؟
وقتی به اقتضای شرایط جنگی تالاب هورالعظیم به معبر تجهیزات زرهی تبدیل میشود تا عملیات لجستیک، به نحو بهتری انجام بگیرند، سازمان محیط زیست چه مخالفتی میتواند داشته باشد؟
• جایی که بساری از شهرداریهای شهرهای شمالی از دفع زباله با رعایت استانداردهای محیط زیستی، درمیمانند و جنگل و دریا را در طول دراز نوار ساحلی خزر آلوده میکنند، با چند تا از آنها میتواند بجنگد؟
برای حفظ حریم رودخانهها قانون داریم، برای دریاچهها نیز، اما وقتی در میان اشغالگران این حریمها، دهها اداره و وزارتخانه و ارگان حکومتی تابلو خود را بیمحابا بالا بردهاند، سازمان محیط زیست با کدام پشتوانه میخواهد آنها را برچیند؟
• اگر عملیات پروژههای نفتی در مقیاسی وسیع محیط زیست (آب و خاک و هوا) را آلوده سازد، سازمان محیط زیست چگونه میتواند مانع صنعتی شود که بند ناف اقتصاد کشور به آن بسته است؟
• هوای آلودهای که بالای سر ساکنان عسلویه معلق میماند، چه بسا سلامت بسیاری از کارکنان را تهدید کند، اما مگر سازمان محیط زیست میتواند حریف قدر قدرتهای پتروشیمی شود؟
• در مورد آلودگیهای صوتی و نوری و امواج مغناطیسی و موارد مشابه نیز آنقدر دست بالای دست وجود دارد که کاری از دست سازمان حفاظت محیط زیست برنمیآید.
• در پدیدهی زیانبار ریزگردها که هر از چندگاه چون بختک بر سر تمام نوار غربی و جنوبی ایران میافتد، از سازمان محیط زیست چه برمیآید؟ آییننامه آمادگی و مقابله با پدیده گرد و غبار (ریزگردها) مصوب سال 1388 وظایفی را برای وزارت کشاورزی (سازمان جنگلها و مراتع)، وزارت خارجه، وزارت نیرو و ... در ایران و حتی در عراق معین کرده که یا به درستی انجام نمیشود یا شرایط انجام آن وجود ندارد، سازمان حفاظت محیط زیست دستش به کجا بند است؟
• جایی که پیمانکاران راهسازی و سدسازی علاوه بر حریم پروژه بیمحابا میتراشند و میخراشند و چهرهی طبیعت را تا مسافتی دورتر از حریم جاده، آلوده و تخریب میکنند، سارمان حفاظت محیط زیست، کدام وزارتخانه را میتواند به پای میز محاکمه بکشاند؟
• ...
نمونهها و مثالها بسیارند. در چنین وضعیتی سازمان حفاظت محیط زیست راه خود را از مسیرهایی انتخاب میکند که هزینه کمتر و اسم و رسم بهتری داشته باشد.
- فعالیتها نمایشی، سرخی صورت با سیلی
در چنین شرایطی که سازمان حفاظت محیط زیست از برخورد با آلودهسازان و تخریب کنندگان عمده محیط زیست عاجز است، برای حفظ موقعیت، ناگزیر با سیلی صورت خود را سرخ مینمایاند و به کارهای سادهتری که میتواند بازتاب رسانهای داشته باشد روی میآورد.
• ریزگردها که به عراق و سوریه و عربستان منسوب شدهاند، (به جاهایی که هیچ کسی هیچ انتظاری از هیچ کس نمیتواند داشته باشد.) حالا مناطق آسیب دیدهی غرب و جنوب کشورمان که کانون گرد و غبارند، بماند. یقهگیری وزارت نیرو برای احیای تالاب هورالعظیم هم که فایدهای ندارد، با کدام آب میخواهد اکوسیستم آنجا را برگرداند؟
• در مورد درختان زاگرس هم که اطلاعرسانی شده که نوعی بیماری گرفتهاند.
• وزارت نفت و پتروشیمیها و این چیزها هم که کسی را در تصمیمگیریها راه نمیدهند و بنا به گفته مسوولان سیستم پایش آنلاین هم دارند نصب میکنند، ... بنابراین آنچه دم دست است همین کارگاهها و واحدهای صنعتی کوچکی هستند که میتوان آنها را حسابی مهار یا حتی متوقف کرد.
• توان کارشناسی سازمان برای ماموریتی که قانون در جهت بررسی و تایید پیوستهای محیط زیستی به گردن او انداخته نیز محدود است. علاوه بر این در بسیاری از شهرهای کوچک مدیران ادارههای محیط زیست توان مقاومت در برابر طرحهای ملی و شرکت های بزرگ و مقامات استانی را ندارند. البته در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و اهواز و ... هم وضع از این بهتر نیست.
درنتیجه آنچه از دست برمیآید، انجام بعضی کارهای مطالعاتی است (که به جای خود بسیار ارزندهاند) و برگزاری سمینار و کنفرانس و جشنواره و مراسمی که اغلب شتابزده و با کیفیت نه چندان مطلوب صورت میگیرند، اما به برکت حضور رسانهها و سایت و خبررسانی، بازتاب رسانهای مییابند. تلطیف روابط با NGOها و شرکت در بعضی برنامههای رادیو و تلویزیونی نیز از فعالیتهای موفقیتآمیز سازمان است که به جای خود قابل تقدیر است.
حالا محیط زیست نقل هر مجلسی است بحث ممنوعیت شکار و حفاظت از حیوانات و مساله مهم مخالفت با سیرک و کارهایی از این دست موجی از عواطف و احساسات در میان طیفی از دوستداران محیط زیست برمیانگیزد که تا حدی رضایت خاطر مسئولان را فراهم میسازد.
بحث بازگرداندن آب به زاینده رود، بسیاری از مسایل را تحتالشعاع قرار میدهد، آمدن کوشکی و دلبر به تهران- که همچنان سریالی دنبالهدار است- و بحثهای فراوان دربارهی دریاچه ارومیه، نوعی احساس رضایت و آسوده خاطری فراهم میآورد که دیگر کسی از آلودهسازی پتروشیمی تولید کننده کلر و رها سازی جیوه در محیط نپرسد و از دهها دریاچه دیگر که خشک شدهاند نامی به میان نیاید.
برای تکمیل این احساس رضایت هر بار میتوان کارنامه سیاه اقدامات محیط زیستی دولتهای گذشته را گشود و خود را با آن مقایسه کرد. اما فراموش نکنیم هیچ شاگرد موفقی، کارنامهاش را با همکلاسی رفوزه به سنجش نمیگذارد. شک نیست که خانم ابتکار و مجموعه سازمان محیط زیست بسیار دلسوزتر و مسوولانه تر از دولتهای قبلی پیگیر حفاظت از محیط زیست هستند اما آیا میتوانند پاسخ پرسشی را که چند سطر بالاتر پرسیدیم به نحوی امیدوارانه بدهند؟ آیا روند آلودهسازی و تخریب محیط زیست بلا دیدهی کشور عزیزمان متوقف و آسیبها جبران میشوند؟
منبع: دنياي سبزتر