روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم پژمان موسوی و به بهانه سخنان یونس شکرخواه درباره جایگزینی روزنامه نگاران جوان با پیشکسوتان آورد:

سخنان متفاوت یونس شکرخواه در هنگام دریافت مدال عبدالحسین نوشین در جشن سالانه نویسندگان و منتقدان تئاتر که به پاس سال‌ها فعالیت او در زمینه پژوهش ارتباطات مطرح شد، بار دیگر بحث کهنه اما مهمی را بر سر زبان‌ها انداخت: شکرخواه در این سخنان، به جایگزینی روزنامه نگاران جوان در مقابل پیشکسوتان مطبوعات اشاره کرد و گفت: «به درک که چنین اتفاقی می‌افتد!» او البته واژه «به درک» را به باوری که به نسل جوان دارد تفسیر و تاکید کرد که به درک که نسل نو جای نسل قبل را گرفته است.

 اینکه نسل نوی روزنامه نگاران ایران، نسلی پویا و نوگرا و البته متفاوت هستند، گزاره یی است قطعی اما پرسش مهم این است که آیا به واقع نسل نو روزنامه نگاران ایران توانسته است جایگزینی مناسب برای نسل قبل باشد یا خیر، گزاره یی است که نیاز به تامل و بررسی بیشتری دارد.

 سخن از دو نسل روزنامه نگار است: دو نسلی که البته هر دو نسل، زندگی و آرمانشان روزنامه نگاری بوده و هست و طبیعی است که هر کدام راه و رسم‌های خود را در روزنامه نگاری داشته و دارند: راه و رسم‌هایی متفاوت وگاه البته متضاد. یکی ابزارش کاغذ و قلم بود و دیگری صفحه کلید و موس. یکی برای تهیه یک گزارش رنج‌های بسیاری را به جان می‌خرید و آن یکی پشت سیستمش می‌نشست و گزارشش را می‌نوشت. یکی مدارج حرفه یی را پله پله طی می‌کرد و دیگری یک شبه ره صد ساله می‌رفت. تا اینجای کار حرجی نیست، سخن از زمانه یی است که پیشرفت امکانات تکنولوژیکش در همین یکی دو نسل، درست به اندازه هزار سال پیش از خود بوده است و از همین رو نمی‌توان و نباید که به نوآوری‌ها و سبک «متفاوت» روزنامه نگاران این نسل در مقابل روزنامه نگاران آن نسل خرده یی گرفت و توقع داشت که امروز هم برای تهیه یک خبر، از سازوکار دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی پیروی کرد.

تا اینجایش قبول! اما آقای شکرخواه! بپذیرید که نسل جدید روزنامه نگاران ایران، به جز انگشت شمارانش، دقت نسل قبل را، حساسیت نسل قبل را، جدیت نسل قبل را، مطالعه و اشراف بر موضوعات نسل قبل را، باری به هر جهت نبودن نسل قبل را، تعصب حرفه یی نسل قبل در عقب نماندن از رقیب را، صفحه پرنکردن‌های نسل قبل را و خیلی چیزهای دیگر نسل قبل را ندارد.

باید روی زمین قدم برداشت، باید تعارفات معمول را کنار گذاشت و شجاعانه به استقبال واقعیات رفت. می‌توان گفت نسل جدید نوآورتر است، خلاق‌تر است، باسوادتر (به معنای آکادمیک آن) است و چه و چه: اما باور بفرمایید اگر نسل قبل هم امکانات ما را داشت، همین اشکالات و کاستی‌های مورد اشاره را هم نداشت: کجا آن زمان این همه کتاب و راهنما و دانشگاه و موسسه روزنامه نگاری بود؟ یک مدرسه عالی روزنامه نگاری بود و بس. کجا اینترنت و این همه شبکه‌های اجتماعی و وب سایت و پورتال خبری بود؟ کجا این همه منبع خبری بود؟ کجا موبایل و وایبر و اینستاگرام و تویی‌تر و فیس بوک بود و کجا روزنامه نگاران تا بدین حد با هم تبادل خبری داشتند؟ کجا این همه استاد خوب روزنامه نگاری و کجا این همه نقشه راه بود؟ اگر همه این‌ها بود، مطمئن باشید آن نسل دیگر چیزی کم نداشت و جور دیگر می‌بود و کار دیگر می‌کرد.

 البته ناامید نباید بود که جهان بی‌امید، بی‌شک دوزخی بیش نخواهد بود. باید امیدوار بود که نسل جدید روزنامه نگاران ایران هم فارغ از ایدئولوژی‌ها و اما و اگرها، از تکرار فاصله بگیرد و در کنار نوآوری و خلاقیت، دقت و جدیت را هم چاشنی کارش کند و اگر که نمی‌تواند از نسل دود چراغ خوردگان باشد، حداقل در چارچوب یک استاندارد حرفه یی، در مختصات ژورنالیسم حرفه یی گام بردارد و از یاد نبرد دو اصل اساسی روزنامه نگاری را: «خدمتگزاری حقیقت» و «خدمتگزاری آزادی...»