همشهری آنلاین: دیدار هنرمندان با رئیس‌جمهور و واکنش به کارت زرد سوم نمایندگان مجلس به وزرای روحانی از جمله موضوعاتی بودند که روزنامه‌های ۲۱ دی به آن پرداختند.

جعفر بلوری  در روزنامه کیهان با تیتر "گرگ که چوپان نیست!" به موضوع فساد مالی ترکیه پرداخت و نوشت:

فساد بزرگ مالی در ترکیه، موضوعی است که ذهن بسیاری از تحلیلگران و رسانه‌های مختلف دنیا از جمله کشور خودمان را به خود مشغول داشته است. در این بین شوربختانه عده‌ای گو این که از وقوع این رخداد خرسند هم شده باشند، شروع به استفاده‌های کوتاه‌‌مدت سیاسی از آن کرده و عمدا یا سهوا به سایر ابعاد این رسوایی که به نظر می‌رسد دارای اهمیت بیشتری هم باشد، نمی‌پردازند. در این باره گفتنی‌هایی هست:

فساد بزرگ مالی در ترکیه، موضوعی است که ذهن بسیاری از تحلیلگران و رسانه‌های مختلف دنیا از جمله کشور خودمان را به خود مشغول داشته است. در این بین شوربختانه عده‌ای گو این که از وقوع این رخداد خرسند هم شده باشند، شروع به استفاده‌های کوتاه‌‌مدت سیاسی از آن کرده و عمدا یا سهوا به سایر ابعاد این رسوایی که به نظر می‌رسد دارای اهمیت بیشتری هم باشد، نمی‌پردازند. در این باره گفتنی‌هایی هست:

1- دور زدن تحریم‌ها، «تاکتیکی» است که به گفته وضع‌کنندگان غربی آن، ایران توانسته است با استفاده از آن اثربخشی تحریم‌های به‌اصطلاح فلج‌کننده را کم کند. (نیویورک تایمز 10 ژانویه 2013) و به گفته کارشناسان مستقل، حتی باعث رشد در برخی بخش‌های اقتصادی کشورمان شده است. (دیپلماسی ایرانی و روزنامه الاخبار 21 فروردین 92). باز، به گفته همین غربی‌ها، ترکیه همواره به عنوان «شاهراه مالی» ایران، نقش «کلیدی» در دور زدن این تحریم‌‌ها داشته و نقش «هالک بانک» این کشور در این بین بسیار جدی است. (المانیتور 22 دسامبر 2013). به این مسئله حتی در رسانه‌های ترکیه نیز بار‌ها و بار‌ها به اشکال مختلف پرداخته شده که فقط به عنوان یک نمونه می‌توان به مقاله 29 سپتامبر 2013 روزنامه «تودی زمان» با عنوان «ایران با استفاده از شرکت‌های ترکیه تحریم‌‌ها را دور می‌زند» اشاره کرد.

2- اعمال تحریم اما، علاوه بر تحمیل هزینه بر کشورهای قربانی، هزینه‌های زیادی هم روی دست وضع‌کنندگان آن می‌گذارد که به عنوان یک نمونه، می‌توان به تعطیلی بخشی از کارخانه پژوی فرانسه و بیکاری هزاران شهروند فرانسوی اشاره کرد که به نوشته گلوبال ریسرچ، این شرکت بزرگ خودروساز را به «بازنده واقعی تحریم‌های اقتصادی ایران» مبدل ساخته است. هزینه‌هایی که کشورهای بحران‌زده  اسپانیا یا پرتغال در قبال همراهی با سیاست‌های ضد ایرانی آمریکا متحمل شدند نیز نمونه دیگری است که پرداختن به آن در این وجیزه نمی‌گنجد. بنابراین جلوگیری از دور خوردن تحریم‌های پرهزینه برای غرب، از اهمیت مضاعفی برخوردار است.

3- ترکیه، امروز درگیر یکی از بزرگترین و پیچیده‌ترین پرونده‌های فساد مالی تاریخ این کشور است. سیر تحولات چند هفته اخیر نشان می‌دهد حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در نوک پیکان حملات سکولارها، ارتش، برخی چهره‌های اسلامگرا (مثل فتح‌الله گولن)، لائیک‌‌ها و غرب قرار دارد و کف خواسته مخالفان نیز برکناری وی از قدرت است. حضور «گولن» در این معادله، مسئله را کمی پیچیده‌تر کرده است. وی که در آمریکا زندگی می‌کند، قرائت خاصی از اسلام داشته و طی مرور زمان توانسته به فردی متنفذ در صحنه سیاسی ترکیه تبدیل شود. گفته می‌شود «گولن» که نفوذ زیادی در پلیس و قوه قضائیه ترکیه دارد مورد حمایت خاص آمریکایی‌هاست.(صدای روسیه 6 ژانویه 2013). برخی حتی او را که زمانی از متحدین نزدیک اردوغان بود، «پدرخوانده‌» احزاب اسلام‌گرای ترکیه می‌خوانند. اردوغان که معتقد است «عناصر خارجی» علیه وی «بازی کثیفی» راه انداخته‌اند، برای آرام کردن اوضاع دست به ترمیم گسترده کابینه زده است.

 با توجه به این چند نکته، آیا غیر عادی خواهد بود اگر بگوییم غرب برای اثربخش کردن تحریم‌هایی که هزینه‌های زیادی بابت وضع و اعمال آن متحمل شده، و به خیال خام خود با استفاده از آن توانسته بزرگترین دشمن خود را پای میز مذاکره بنشاند،  باید «راه» دور زدن آنها را ببندد؟ اگر پاسخ منفی است که هست، راه بستن این راه چیست؟ غیر از برکناری دولتی است که تاکنون بار‌ها در مقابل فشار‌ها و درخواست‌های پیدا و پنهان غرب برای توقف همکاری‌های اقتصادی با ایران مقاومت کرده است؟!

روزنامه «تودی زمان» در تاریخ 21 دسامبر 2013 به نقل از روزنامه «ینی شفق» ترکیه از دیدار 17 دسامبر فرانسیس ریکاردونه، سفیر آمریکا در ترکیه با سفرای کشورهای اروپایی در آنکارا خبر داد و نوشت، «پس از اینکه دولت ترکیه حاضر نشد روابط هالک بانک با ایران را قطع کند، آنها با راه‌اندازی آنچه امروز در ترکیه در جریان است (فساد مالی) تصمیم گرفتند امپراتوری ترکیه را از هم فروبپاشند.»

ممکن است گفته شود، ترکیه از متحدین نزدیک آمریکا است و حداقل طی یکی، دو سال گذشته، خدمات زیادی به جبهه غرب کرده و برای نمونه به حمایت‌های بی حد و حصر این کشور از جبهه ضد بشار اسد در جنگ سوریه اشاره کرد و پرسید چطور ممکن است آمریکا با متحدین خود چنین معامله‌ای کند که در پاسخ باید گفت:

اولا آمریکایی‌‌ها نشان داده‌اند برای رسیدن به اهداف خود دوست و دشمن نمی‌شناسند و ماجرای جاسوسی از کلیدی‌ترین متحدان خود مثل رژیم صهیونیستی و آلمان این موضوع را برای چندمین بار به اثبات رساند. ثانیا ترکیه مدتی است پی به برخی  اشتباهات در حوزه سیاست خارجی(همراهی با غرب) برده و مثلا با قطع یا حداقل کاهش حمایت‌های خود از تروریست‌های سوری این مسئله را به اثبات رسانده است. برخی موضع‌گیری‌های رسمی و غیر رسمی آنکارا نیز موید این ادعاست. (تلاش‌های اخیر تروریست‌های القاعده برای اشغال برخی شهرهای عراقی هم‌مرز با سوریه را نیز باید در همین چارچوب به تحلیل نشست. پس از اینکه ترکیه از مواضع تند قبلی خود در قبال سوریه (بنا به دلایل متعدد) عقب‌نشینی کرد، تروریست‌های مورد حمایت غرب به فکر استفاده از پتانسیل موجود در استان سنی‌نشین الانبار افتادند.)

بنابراین ساده‌لوحانه خواهد بود اگر بحران امروز ترکیه را تنها به یک فساد مالی ولو «بزرگ» تقلیل دهیم بدون این که به انگیزه‌‌ها و اهداف سیاسی «بزرگتر» آن بی‌توجه باشیم. به نظر می‌رسد «هدف اصلی» از راه‌اندازی آنچه اردوغان آن را یک بازی کثیف سیاسی (یورو نیوز 21دسامبر2013) مورد حمایت عناصر خارجی (تلگراف 1 ژانویه 2014) نامیده، مقابله با فساد مالی نیست و انتهای این داستان به اهداف مهمتری ختم می‌شود که در این بین می‌توان به مواردی از آن اشاره کرد؛

بستن شاهراه مالی ایران برای افزایش فشار‌ها علیه دولت تهران، مرعوب ساختن بخش خصوصی که ولو با هدف کسب منفعت به دور زدن تحریم‌‌ها کمک می‌کنند، بر هم زدن روابط خوب ایران و ترکیه،  افزایش فشار‌ها به دولت اسلامگرای ترکیه، تقویت جریان سکولار، مرعوب ساختن سایر کشور‌ها با هدف درس عبرت گرفتن از ترکیه و... از دیگر نتایجی است که در کنار رسوایی بزرگ مالی ترکیه باید دیده شود.

4- عدم اعتماد به دشمنی با مختصات آمریکا، درسی است که می‌توان از این ماجرا گرفت؛ درس برای همه کسانی که تصور می‌کنند، با نزدیک شدن به «شیطان بزرگ»می‌توان به هدف مطلوب رسید در حالی که راه رسیدن به اهداف و آرمان‌های مقدس ترسیم شده برای جمهوری اسلامی ایران، نه نزدیکی بلکه دوری از شیطان است. مخاطب دیگر این وجیزه تیم محترم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان است که متوجه باشند همزمان با ادامه مذاکرات، و در حالی که  هنوز صحبت از فضای «مثبت» مذاکره و ... داغ است، طرف مقابل به زعم خود همچنان به فکر افزایش فشار‌ها به مردم از طریق بستن شریان‌های اقتصادی است. تلاش تازه سناتورهای آمریکایی برای اعمال تحریم‌های بیشتر که جای خود دارد.

این اقدامات چه معنایی دارد جز اینکه طرف مقابل «فقط» به فکر دشمنی است و از دشمن چه انتظاری می‌توان داشت جز «دشمنی»؟ همین دو روز پیش بود که مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران نفر از علما، فضلا، روحانیون و قشرهای مختلف مردم قم صراحتا به این «دشمنی» اشاره کرده و با تأکید بر اینکه «یکی از برکات مذاکرات اخیر، روشن شدن دشمنی مسئولان آمریکایی با ایران و ایرانی، و اسلام و مسلمین بود، «فرمودند» این موضوع، در لحن‌ها و حرفهای مقامات آمریکایی، در هفته‌های اخیر، کاملا مشهود بود و همه دیدند... اگر آمریکایی‌ها در موضوعی اقدام نمی‌کنند، علت آن،  ناتوانی‌ آنها است و نه عدم دشمنی.»

سال‌ها پیش نیز همین اظهارات را حضرت امام(ره) به شکلی دیگر مورد توجه قرار داده و فرمودند: «در این باره با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را برملا نسازید و از گرگ‌ها و درنده‌‌ها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید. ابرقدرت‌ها آن لحظه‌ای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمی‌ترین وفاداران و دوستان خود را قربانی می‌کنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد. آنان منافع خود را ملاک قرار داده‌اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن می‌گویند.» (صحیفه امام، ج2 ، ص 932)

سخنی با نمایندگان مجلس

علیرضا خانی در روزنامه اطلاعات به موضوع کارت زرد نمایندگان مجلس به وزرای دولت روحانی پرداخت و نوشت:

این موضوع آشکار را همگان می‌دانند و نیازی به تأکید و تکرار نیست که رأی مردم به رئیس جمهوری و مشخصاً به ریاست جمهوری دکتر حسن روحانی، رأی به سیما و چهره و لباس و وزن و قد و چشم و ابروی او نبود. رأی به دیدگاه و نگاه و مشی و منش و جهت‌گیری و رویکرد او بود. روحانی سخنانی گفت و نگاهش را به هستی و به ایران تصویر و ترسیم کرد و مشی و جهت‌گیری‌اش را شکافت و جهان‌بینی‌اش را گفت و برنامه‌هایش را برشمرد و آنگاه اکثریت مردم به او رأی دادند، یعنی ما این شیوه و این برنامه و این نگاه و این مسیر و این روش‌ها را می‌خواهیم و برمی‌گزینیم و اینک او نماینده ماست برای اجرای هرآنچه گفته است. به عبارتی واضح‌تر، برنامه‌ها و وعده‌ها و رویکرد او، دیگر مال او نیست، مال ماست.

با این وصف، مردم از نمایندگان‌شان در مجلس ـ تا وقتی که نماینده هستند ـ این انتظار به حق را دارند که واقعاً مردم را نمایندگی کنند و به خواست و انتخاب و جهت‌گیری و آرای آنها احترام بگذارند. نمایندگان مردم، از آن‌رو که «نماینده مردم»‌اند، باید مردم و خواست‌هایشان را نمایندگی کنند نه احیاناً گروهی دیگر را و دولتی گذشته و رفته یا نیامده و در سایه را.

مردم می‌خواهند کشورشان پیشرفت کند، رابطه‌شان با ملت‌های جهان اصلاح شود، نگاه جهانیان به آنها براساس جایگاه واقعی مردمی برومند باشد، فرزندانشان آینده و آبرویشان تضمین شود، معیشت‌شان متناسب با شأنشان باشد، برای نیازهای اولیه زندگی مستأصل نباشند، امنیت و عزتشان برقرار باشد، به مسلمان بودن و ایرانی بودنشان مفتخر باشند و بالاخره از جایگاه شایسته که به مراتب بیشتر و بالاتر از جایگاه فعلی است، برخوردار باشند.

اینها خواست‌های به حقی است، خواست‌هایی که تحققش سالیانی است به تعویق افتاده و اینک برای رسیدن به آنها، باید با همت و سرعتی مضاعف ره پیمود. در این اوضاع مردم از نمایندگانشان انتظار دارند مسیر و سرعت حرکت خود را متناسب با آنها برگزینند و همة هَمّ خود را برای جبران مافات و عقب‌ماندگی‌های پیشین، به کار بندند.

مردم وقتی می‌بینند که وزیر علوم به مجلس احضار می‌شود، شاید در وهله اول خوشحال باشند که نمایندگان می‌خواهند بپرسند که چرا آموزش عالی در شرایط فعلی است، چرا وضع اساتید ایده‌آل نیست، چرا فرصت‌های مطالعاتی کم است، چرا ما که می‌خواهیم در قله علمی منطقه جا بگیریم، نام حتی یک دانشگاه‌مان در فهرست ۵۰۰ دانشگاه برتر دنیا نیست، چرا امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دانشگاهها کم است، چرا همکاری علمی با دانشگاه‌های معتبر دنیا نداریم، چرا دانشجویانمان که فارغ‌التحصیل می‌شوند اغلب کم سواد هستند، چرا برخی جذب شدگان در دانشگاه‌ها، چه به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلی چه به عنوان هیأت علمی، خارج از ضابطه بوده‌اند؟

اما وزیر علوم به مجلس می‌رود، تنها پرسشی که از او می‌شود و به خاطر همان کارت زرد می‌گیرد این است که شخصی که تو اکنون به عنوان معاون انتخاب کرده‌ای، در تیرماه ۷۸ یعنی درست ۱۴ سال و ۶ ماه پیش، برای لحظاتی در مسجد دانشگاه تهران نشسته است و این احتمالاً معنای تحصن داشته و باید او را برکنار کنی و گرنه ما خودت را برکنار می‌کنیم. همین!

روز روشن، وسط خیابان ۱۶ آذر، جنب دانشگاه تهران، رئیس دانشکده عمران از دانشگاه تهران بیرون می‌آید، چهار قداره بند قمه به‌دست چنان او را مجروح و مضروب می‌کنند که به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان می‌برندش...

انتظار آن است که نمایندگان مردم، مسئولان بخش‌های امنیتی، اخلاقی، فرهنگی و... را بخواهند و بپرسند که چه بر سر این استاد آمد و بالاتر از آن، چه بر سر فرهنگ جامعه آمده که این قدر زورگیر و دزد و قمه‌کش و اراذل و اوباش تولید انبوه می‌شود، اما نمایندگان دارند درباره شنود از خاتمی سؤال می‌کنند...

تورم ۳۹ درصدی پشت مردم را خم کرده است. کارگران و کارمندان بیشتر و بیشتر به زیر خط فقر می‌روند، حداقل دستمزد ماهانه تعیین شده توسط دولت پیشین، امروز کفاف ۵ روز زندگی یک خانوار را نمی‌دهد. نیمی از جمعیت کشور با سیلی صورت خود را سرخ می‌کنند، حقوق بسیاری از دستمزد بگیران دولتی و خصوصی به اندازه اجاره خانه‌شان هم نمی‌شود، یک نفر ۲ میلیارد دلار از پول نفت را برداشته و پس نمی‌دهد، آنان که مسئول به‌وجود آمدن این وضع بوده‌اند و همزمان داعیه مدیریت جهانی داشته‌اند، به احدی پاسخگو نیستند، مردم زیر فشار اقتصادی له می‌شوند، همزمان برخی نمایندگان در سخنان آتشین به جای توصیه به دست‌گیری از مردم، مسئولان را همچنان به دستگیری فتنه‌گران توصیه و تحریک می‌کنند و برخی دیگر وزیر ارشاد را احضار کرده‌ و او را به خاطر اینکه جایی درباره تکخوانی زنان نظری داده یا نداده است، بازخواست می‌کنند و به او کارت زرد می‌دهند!

آیا واقعاً این‌ها، اولویت‌های کشور است. آیا تکخوانی یا تک نخوانی زنان مسأله امروز ایران است؟ آیا این شیوه‌ها، امید در دل مردم می‌آفریند برای امروز و فردایشان؟ آیا مسائل مهم‌تر و ضروری‌تر و فوری‌تر برای اعتلا و پیشرفت و آبادی این مملکت نداریم؟

نگارنده، نه رویای نمایندگی دارد نه خیال عضویت در شورای شهر و نه روستا و نه سر سوزن نیتی دارد برای زیر سؤال بردن شأن و جایگاه مجلس٫ بلکه به عکس، معتقد است شأن و جایگاه مجلس بسیار فراتر از این است که هست. بنابراین آن بخش از نمایندگان که مخاطب این نقد دلسوزانه‌اند، بهتر است به جای تلاش برای پاسخ دادن به این سخن مشفقانه، برای رویه و رفتار خود در برابر مردم پاسخی بیابند.

قول «حسن»

دیدار هنرمندان با رئیس جمهور نیز موضوعی بود که روزنامه شرق در یادداشتی با قلم رضا امیرخانی، نویسنده به آن پرداخت:

طالع بخت «رییس‌جمهوربین» من 16سال یک‌بار طلوع می‌کند! 16سال پیش فرصت داشتم تا رودررو نکاتی را خدمت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی عرض کنم. بعد از 16سال مجددا این فرصت به من رسید تا این‌بار با آقای دکتر روحانی صحبت کنم. این فرصت را قدر می‌نهم و در این طالع پرادبار کم‌اقبال بختی می‌بینم و حکمتی. من از قبیله ادبیات و خاصه ادبیات داستانی سخن می‌گویم که شترانم در این قبیله‌اند. مردمان نه فقط در این ملک که در جا‌ی‌جای عالم، بیش از نیمی از زمان مطالعه خود را به خواندن داستان می‌گذرانند. داستان، مهم‌ترین بخش صنعت نشر هر کشور است.

صنعت نشر ایران اگرچه خودنمایی سایر صنایع فرهنگی خاصه سینما را ندارد اما اعداد مشت پُرکن و آمار قابل اعتنای مکتومی دارد. ادعا می‌کنم در میان همه صنایع فرهنگی کشور، صنعت نشر، مردمی‌ترین صنعت است. حلقه انتهایی سینما و مخاطب سالن سینماست. بیش از 70 درصد سالن‌های سینمای کشور در اختیار دولت و حکومت است. حلقه انتهایی چرخه کتاب و مخاطب، کتاب‌فروشی است. بیش از 90درصد کتاب‌فروشی‌های کشور متعلق به مردم هستند. کمتر فیلمی است که بخش خصوصی بدون حمایت‌های پنهان دولتی قادر به تولید و توزیع آن باشد. کمتر کتابی است که خارج از سازوکار مردمی نگارش، توزیع و فروش به توفیق دست یافته باشد. رقم فروش ریالی فیلم و کتاب در میان پرفروش‌ها اینگونه نیست که تفاوت خیلی معناداری وجود داشته باشد. 10 کتاب پرفروش واقعی معمولا به اندازه فیلم‌های بیستم تا سی‌ام پرفروش همان سال فروش ریالی داشته‌اند. اما بخش خصوصی نشر خلاف سینما و البته به‌دلایل شغلی و مالیاتی از ارایه آمار خودداری می‌کند. اما بعد... چرا ادبیات داستانی دیده نمی‌شود؟ دلیل روشن است. به‌دلیل انبوه عناوین کتاب‌های ارشادساخته! چند عنوان کتاب به دست مردم می‌رسد؟ جواب روشن است. به تعداد کتاب‌های موجود در قفسه‌های کتاب‌فروشی. این رقم بین هزار تا دوهزار عنوان است. حال آنکه ارشاد آمار تولید کتاب را در سال بیش از 50هزار عنوان اعلام می‌کند. 48هزار عنوان از این کتاب‌ها، کتاب‌های غیرحرفه‌ای در صنعت نشر هستند. حمایت‌های ارشاد در همه ادوار و علی‌القاعده دوره فعلی، به‌شرط صحت، 95درصد هرز می‌رود! و فقط پنج‌درصد صرف کتاب‌های حرفه‌ای می‌شود. آنچه ارشاد ندارد، نه پایگاه است و نه دستگاه... آنچه ندارد سرگاه است! (سرگاه را ترجمه‌ای مناسب می‌دانم برای اتاق فکر). سرگاه ارشاد را نه نویسندگان به تنهایی که ناشران برجسته باید راهبری کنند. تجربه‌ای دوساله در مدیریت یک نهاد صنفی نویسندگان در کشور و ارتباط با سایر اتحادیه‌های نویسندگان کشورها، مرا متفطن کرد که اگر در کشوری اتحادیه نویسند‌گان قوی باشد، ادبیات آن کشور به خلاف تصور رو به افول است. برعکس اگر در کشوری اتحادیه ناشران در سرگاه مدیریت فرهنگی قرار داشته باشد، ادبیات آن کشور در حال پیشرفت است. اتحادیه نویسندگان، نویسنده را از فردیتش بیرون می‌کند و او را به ماشین امضای نامه‌های جمعی سیاست‌زده تبدیل می‌کند. حال آنکه، هر نویسنده خود نامه‌ای است به عالم! اما اتحادیه ناشران اگر رشد کند و مسایل داخلی‌اش نظیر تعلیق را خود حل کند و مسایل خارجی‌اش نظیر نمایشگاه را خود مدیریت کند، فرصت رشد برای صنعت نشر فراهم می‌شود و در رشد صنعت نشر، نویسنده در فضای رقابتی رشد می‌کند.  خداوندگار کلام در کتاب محکمش استماع قول را و در پی آن اتباع احسن را خواسته است. مردم باید همه اقوال گونه‌گون و رنگ‌رنگ را بشنوند و در پس شنیدن قدرت انتخاب بهترین را پیدا کنند. حمایت از هر نویسنده‌ای دعوت از مردم به استماع «قول حسن» است. (در قول حسن نیز البته ایهام دور و نزدیکی هست!) اما حمایت از ناشر، حمایت از «اتباع احسن» است.  جناب آقای دکتر روحانی! مورخ که نه، پرده‌خوان در پرده‌ای می‌گوید که لشکر جن به نزد حضرت ارباب رسیدند و به هواخواهی رخصت نبرد خواستند. حضرت ارباب رخصت نداد و فرمود حرب شما با خصم من از فتوت به دور است. شما ایشان را می‌بینید و ایشان شما را نمی‌بینند. آقای رییس‌جمهور! ممیز و حامی و داور و سایر اعضای وزارت ارشاد را از لشکر اجنه انتخاب نفرمایید!»

چهارشنبه شب هفته گذشته رئیس جمهور در جمع هنرمندان دیدگاههای خود را در باره «هنر» و «هنرمندان» مطرح کرد. روزنامه ایران ارگان دولت تیتر اول خود را به همین خبر اختصاص داد و نوشت «شب تکریم هنر» اولین جمله ای که رئیس جمهور در تکریم هنر و هنرمند گفت این بود که«تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست» رئیس جمهور تاکید کرد، هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است.» آیا هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است و هیچ نوع تقسیم بندی در نگاه به هنر و هنرمند وجودندارد؟

شب تکریم هنر !

محمدکاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نیز از دیدار هنرمندان و رئیس جمهور غافل نماند در این رابطه نوشت:

چهارشنبه شب هفته گذشته رئیس جمهور در جمع هنرمندان دیدگاههای خود را در باره «هنر» و «هنرمندان» مطرح کرد. روزنامه ایران ارگان دولت تیتر اول خود را به همین خبر اختصاص داد و نوشت «شب تکریم هنر» اولین جمله ای که رئیس جمهور در تکریم هنر و هنرمند گفت این بود که«تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست» رئیس جمهور تاکید کرد، هنر یعنی  ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است.»

آیا هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است و هیچ نوعتقسیم بندی در نگاه به هنر و هنرمند وجودندارد؟

رئیس جمهور در همین سخنرانی از ارزشهای الهی یاد کردند.

پس هنر مبتنی بر توحید با هنر مبتنی  بر شرک، کفر و الحاد می‌تواند اولین تقسیم بندی در هنر و نگاه به هنرمندان باشد.

هنرمندی که دعوت به توحید، عدالت و حمایت از محرومان ومبارزه با ظلم می‌کند با هنرمندی که دعوت به شرک و کفر و پذیرش بی‌عدالتی و ستم به بندگان خدا می‌کند متفاوت است. در این وادی سخن از دو نوع هنر و دونوع هنرمند است.

آیا هنرمندی که دعوت به صلح،اعتدال، پاکدامنی و پرهیز از خشونت می‌کند با هنرمندی که دعوت به خشونت ، سکس، دنیاپرستی و ناپاکی می‌کند مساوی هستند؟!

آیا هنرمندی که در مسیر تبلیغ و ترویج دین وسبک زندگی براساس آموزه های قرآن و انبیای الهی حرکت می‌کند با هنرمندی که در مسیر تبلیغ سکولاریسم و آموزه های کفر آلود مدرنیسم در قالب تفکر فاشیسم ، لیبرالیسم و سوسیالیسم حرکت می‌کند مساوی است؟

آیا هنرمندی که دنبال فریب واغواگری است با هنرمندی که دنبال صداقت و روشنگری است مساوی است؟

عرصه «تولی» و«تبری» در هنر کجاست؟

آیا هنرمندی که دنبال دفاع از آزادی و حریت است و در راه مبارزه با استبداد جان خود را فدا می‌کند باهنرمندی که در استخدام استبداد باآزادی و حریت می‌جنگد مساوی است؟

از مشروطه تا نهضت ملی و ازنهضت ملی تا نهضت امام خمینی(ره) ما شاهد ظهور هنرمندانی هستیم که خاستگاه آنها اندیشه منحط و فرتوت مدرنیسم  است . آنها در عرصه شعر، ادبیات،سینما ،‌تئاتر و... آموزه‌های دینی را هدف قراردادند و عالمان و مجاهدان  دینی ومردم را به باد تمسخر گرفتند.البته در مقابل آنها شاهد ظهور هنرمندان مردمی و فداکار بودیم که در کنار عالمان دین ایستادند و از حیثیت هنر وهنرمند و نیز ارزش دین و دینداری دفاع کردند . آیا این دو جماعت با هم مساوی هستند؟

این جماعت روسیاه چون عقلانیت مدرن را فاقد توانایی برای رویارویی با دین می‌دیدند به فحش و ناسزا و اهانت به دین و دینداران روآوردند وآثار آنها مملو از اهانت به مقدسات دینی است. وقتی به آنها می گفتیم چرا این کار را در قالب «هنر مدرن» می‌کنید، می‌گفتند: برای رسیدن به  مدرنیته باید  از  روی جنازه «سنت» عبور کرد!! چون در غرب هم دستیابی به مظاهر مدرنیسم  از مبارزه با کلیسا شروع شد، درایران هم باید با حوزه‌‌های علمیه، مساجدو روحانیون مبارزه کرد والخ!

رئیس جمهور در برابر نمایندگان ملت وفق اصل 121 قانون اساسی، «در پیشگاه قرآن کریم ودربرابر ملت ایران به خداوند متعال سوگند» خورده است پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد.

وقتی یک عده از به اصطلاح هنرمندان  طی سه دهه گذشته در عرصه کتاب، مطبوعات و سینما با مذهب رسمی کشور و نظام وقانون اساسی اعلام جنگ

کرده اند وظیفه رئیس جمهور چیست؟ وقتی همین عده در فتنه 18 تیر 78 وفتنه سال88 به وقیحانه‌ترین و زشت‌ترین اعمال دست ‌زدند با مقاومت مردم روبه رو ‌شدندو رفتند لندن ، پاریس ، واشنگتن  و هنر وهنرمندی خود را از رسانه‌های دشمن  به نمایش گذاشتند، رئیس جمهوربرای مقابله با این جماعت چه وظیفه ای دارد؟وقتی همین جماعت روسیاه به ارزشهای الهی و مردمی کشور خودشان پشت کردند و تحت الحمایه انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفتند باز باید بگوییم ، هنرمند ارزشی و

غیر ارزشی بی‌معناست ؟پس تتمه سوگند رئیس جمهور چه می‌شود که دربرابر نمایندگان مجلس فرمودند: «همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای   مسئولیت‌هایی که بر عهده گرفته‌ام به کارمی گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق و پشتیبانی از حق و گسترش عدالت می سازم.»

وقتی دین، اخلاق و عدالت در یک نبرد نابرابر نرم  با پشتیبانی سرویسهای امنیتی ،‌رسانه‌ای دشمن توسط دهها هنرمند وطن فروش و خائن در آن  سوی آبها ودر داخل مورد هجوم قرار می‌گیرد آیا سخن گفتن از تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست؟!

رئیس جمهور محترم دراین دیدار فرمودند: «نگاه امنیتی به هنر بزرگترین اشتباه امنیتی  است فضای امنیتی  می‌تواند جوانه هنر را بخشکاند. دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد»

رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور رئیس جمهور است . اکنون ما در حال یک جنگ نرم تمام عیار با دشمن هستیم. ملت ما با فداکاری و بصیرت تازه از فتنه 88 قد راست کرده‌ و تهدیدات امنیتی  را دفع کرده است. در این جنگ هنرمندان  ضد دین و ضد ارزشهای الهی در صف اول و خط مقدم این نبرد هستند چگونه رئیس شورای امنیت  عالی  بی‌خیال از این همه غوغا وهیاهو در تهاجم فرهنگی دشمن می‌تواند این گونه سخن بگوید و بی خیال امنیت فرهنگی مردم باشد.

نتیجه این نگاه به«هنر» و«هنرمند» این می‌شود که اجازه می‌دهند نمایندگان پارلمان اروپا به ایران بیایند بروند سفارت یونان به دو شهروند هنرمند ایرانی 200میلیون تومان پاداش هنر نمایی آنها در فتنه 88 را نقدا پرداخت کنند و هیچ چتر امنیتی هم بر این آمد و رفت‌ها حاکم نباشد!!

تدوام این نگاه آن است که بنده به عنوان یک شهروند ایرانی مالیات می‌دهم تا دولت امنیت ملی را پاسداری کند. یک دفعه چشم باز می‌کنم می بینم یک عده

ریخته ‌اند در خیابان به اموال عمومی ومردم حمله می‌کنند و  به قتل و کشتار و قمه کشی  روی  می‌آورند. وقتی می‌پرسیم اینها کیستند کسی پاسخگو نیست . از آن سوی سرزمینهای اشغالی نتانیاهو پاسخ ما را می‌دهد و می‌گوید چیزی نیست، اصلاح طلبان به نمایندگی از غرب و ما در تهران می‌جنگند.» ! !

رئیس جمهور محترم هم برای اینکه پاسخ این شبهه را بدهند در همین اجلاس تکریم هنرمندان  می‌فرمایند:

« هنریعنی ارزش ، هنرمند فرد ارزشمندی است. هنرمند امنیت کشور را به خطر نمی‌اندازد دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است.»

اگراین پاسخ صحیح است پس این همه خبرنگار و گزارشگر و هنرمند ایرانی دررادیو بی بی سی و رادیو آمریکا و شبکه‌های اروپایی و آمریکایی درغرب چه می‌کنند؟ اگر این تعریف از هنر و هنرمند درست بود چرا هنرمندی که در اوایل انقلاب درایران

«توبه نصوح»و  «دو چشم بی سو» می‌ساخت الان در اسرائیل دراستخدام بهائی‌ها در دفاع از یک فرقه ضاله چیزی از هنر و هنرنمایی کم نمی‌گذارد.

البته تردیدی نیست که این نظام از ابتدا دست روی زانوی هنرمندان متعهد ، ‌متدین، شجاع و... گذاشت وایستاد و از آزادی و استقلال خود دفاع کرد. هنرمندان بزرگ کشور در همه عرصه‌ها و با دفاع از  ارزشهای الهی و انسانی از ساحت قدسی هنر پاسداری کردند. تنها اندکی از این جماعت به وطن فروشی و

خود فروشی رومی‌آورند واکنون نیز در نگاه ملت ما انگشت نما هستند به همین دلیل مردم قدر هنرمندان واقعی خود را می‌دانند ومرز آنها را با هنرمندان ضد ارزشی تمییز می‌دهند.اما به هر حال رئیس جمهور محترم ما با این نگاهی که در شب تکریم هنر به هنر و هنرمند دارد باید توضیح دهد چگونه می‌خواهد سوگند خود را جامه عمل بپوشاند. او سوگند خورده است «از هیچ اقدامی در حراست ساز مرزها و استقلال  سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور دریغ نورزد.»