تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۸۶ - ۰۵:۳۲

سهیلا نیاکان: آیدین آغداشلو از ضرورت تاسیس گالری ملی می‌گوید.

وجود آثار هنری ارزشمند در سال‌های اخیر، پرورش هنرمندان با استعداد جوان، علاقه به حفظ و ثبت آثار هنری و مهمتر از همه گرایش به ترویج فرهنگ شهروندی باعث شده در سه دهه اخیر، ضرورت تاسیس گالری ملی درایران احساس شود.

اما چه دلایلی باعث شده این مهم به تاخیر افتد؟ آیدین آغداشلو هنرمند و صاحبنظر در نقاشی و هنرهای تجسمی ضمن مرور بر سابقه تفکر ایجاد گالری ملی و عدم کارآیی موزه هنرهای معاصر تهران در این خصوص دوباره تاکید می‌کند: نیاز مبرم شهروندان تهرانی، وجود یک گالری ملی است.

  • به نظر شما چرا ما گالری ملی نداریم؟

زمانی قرار بود ما یک موزه هنرهای معاصر ایران و نه تهران داشته باشیم.هدف هم این بود که مکانی ایجاد شود تا علاقه‌مندان بتوانند تاریخ تحول هنر معاصر ایران را در طول یکصد سال اخیر به صورت یک گنجینه ثابت ببینند.

در واقع، فکر اولیه تاسیس موزه هنرهای معاصر تهران هم از همین جا شکل گرفت. من جزو کسانی بودم که در این خصوص مورد مشاوره قرار گرفتم و بر روی این نکته تاکید بسیار کردم که نقاشان ما آرزو دارند آثارشان به درجه‌ای برسد که بر دیوار یک موزه مهم قرار بگیرد.


متاسفانه این فکر در پیش از انقلاب دچار چرخش‌های متعددی شد و میان من و رئیس موزه هنرهای معاصر آن زمان اختلاف نظراتی پیش آمد و به نتیجه مطلوبی نرسیدیم، چون تعاریف واحدی نداشتیم. برنامه‌ریزی مدیر وقت موزه هنرهای معاصر این بود که هر 9 گالری موزه به نمایش آثار خارجی و نمایشگاه‌های موقت هنرمندان خارجی اختصاص پیدا کند.

 من در یک جنگ نابرابر با درنظرگرفتن نفوذ و امکانات مدیر موزه، موفق شدم او را متقاعد کنم که حداقل دو نمایشگاه در موزه به هنر معاصر ایران اختصاص یابد. پس از آغاز، موزه‌ هنرهای معاصر تهران نه به عنوان یک گالری ملی، بلکه به عنون یک گالری بزرگی بود که نمایشگاه‌های موقت برگزار می‌کرد و مجموعه‌ای هم برای خودش فراهم  کرده بود؛ گنجینه‌ای شامل هنر معاصر ایران و هنر معاصر جهان که آنها را در انبار نگهداری می‌کرد تا در فرصت‌های مختلفی در قالب نمایشگاه عرضه‌شان کند. اما از همان آغاز، فکر اصلی داشتن یک مجموعه ثابت از آثار هنری ایرانی نبود.


بعدها نیز همین روند ادامه یافت و این سنت باقی ماند و هنوز هم اگر شما به موزه بروید، نمی‌توانید یک گنجینه ثابت را در آنجا ببینید. یعنی نمی‌توانید شاهد یک نمایشگاه ثابت که تحول هنر معاصر ایران و جهان را نشان دهد باشید. بنابراین جایی مثل  موزه هنرهای معاصر تهران با تعریف شما از یک گالری ملی موافقت ندارد.

  • با توجه به صحبت‌های شما شاید در یک گالری ملی یک بخش جنبی به اسم موزه هنری معاصر باید وجود داشته باشد. در صورتی که در ایران این موزه بوده که تفکر گالری ملی را حذف کرده است.

- این نوع موزه (هنرهای معاصر تهران) نظایر زیادی دارد.  مثلاً موزه هنرهای معاصر شهر تورنتو اصلاً اسمش گالری هنر «اونتاریو» است و بیشتر به صورت یک گالری اداره می‌شود و مجموعه ثابتی هم ندارد. ولی در بسیاری از همین موزه‌های بزرگ درجهان، یک گنجینه ثابت وجود دارد که البته خود این گنجینه ثابت هم تغییر می‌‌کند.

 یعنی مثلاً نمونه‌ها را جایگزین می‌کنند و نمونه‌های تازه‌ای به نمایش می‌گذارند. در همین تورنتو، موزه‌ای وجود دارد که شما می‌توانید هنر مدرن کانادا را از سال 1900 تا به امروز در آن ببینید و این تصور را به شما می‌دهد که هنر مدرن این سرزمین از کجا شروع شده و به کجا رسیده است.


من فکر می‌کنم شاید بهترین شکلی که در ادامه این هدف بتوان تصور کرد این است که «ای کاش» ما مکانی داشتیم (موزه یا گالری ملی که شما به آن اشاره می‌کنید) که واقعاً قادر بود تحولات هنر یکصد سال اخیر کشورمان را بر دیوارهایش منعکس کند.

 به این ترتیب شاید بسیاری از مسایل و معضلات مربوط به درک نادرست هنر جهان حل می‌شد. مردم، مخاطب، دانشجو و هنرجویان ما می‌توانستند این تحول را ببینند و نتیجه‌گیری کنند که ما به کدام سمت رفتیم، اصلاً درست رفته‌ایم یا نه؟ به هر حال، اکنون جای چنین مکان زنده‌ای خالی است؛ هر چند که مسایل و مشکلاتی را در این راه با خود به همراه دارد.

  •  واضح‌تر بگویید، این مشکلات چه چیزهایی هستند؟

-یکی از مهمترین مسایل در این زمینه، مربوط به داشتن فضای مناسبی برای این منظور است. می‌دانید که موزه‌های جدیدی که برای معرفی هنر معاصر در جهان اختصاص می‌یابند، توسط معماران طراحی و ساخته می‌شوند؛ مثل خود موزه هنرهای معاصر تهران که بنای درخشانی در معماری پنجاه سال اخیر ایران محسوب می‌شود. یا مثلاً موزه گوگنهایم در «بیلبائو» اسپانیا که توسط «فرانک گری» ساخته شده است.

 همچنین می‌توان به مرکز «ژرژپمپیدو» در پاریس اشاره کرد. بنابراین بنا اهمیت بسیاری در این خصوص دارد. شما نمی‌توانید موزه هنرهای معاصر مدرن را در ساختمان دوره قاجاریه عرضه کنید چون اثر با فضا مکالمه نمی‌کند.

 ما این مشکل را در اصفهان داریم. موزه هنرهای معاصر اصفهان در یک ساختمان متعلق به ظل‌السلطان در زمان قاجاریه قرار گرفته است.دومین مسئله مربوط به آثار هنری است. به این معنا که با قیمتی که آثار هنرمندان معاصر ایران در بازار جهانی پیدا کرده‌اند؛ بخصوص پس از شرکت در دو حراجی که کریستی در دوبی برپا کرد، قیمت آثار ایرانی بسیار بالا رفت.

این مسئله قابل پیش‌بینی بود، اما در عین حال من بارها اشاره کردم که نباید فریب قیمت‌هایی را که در حراج‌ها می‌گذارند بخوریم و ما به عنوان یک هنرمند متعلق به این سو، همچنان و به ناچار هنرمند دو قیمتی خواهیم بود. یعنی یک قیمت داخلی و یک قیمت خارجی خواهیم داشت که این دو، یکی نیست.

بنابراین خرید آثار هنرمندان مستلزم بودجه عظیمی است که فکر نمی‌کنم در طاقت هیچ موسسه و نهادی باشد، حتی شهرداری.

  •  بنابراین برای جمع‌آوری و نمایش آثار در گالری ملی چه راه‌حلی وجود دارد؟

- من راه‌حلی برایش فکر کرده‌ام. ببینید اگر در نظر بگیرید قیمت تابلوی نقاشی‌خط آقای احصائی در حراج کریستی بالغ بر 120 هزار دلار شد، ولی در نظر بگیرید قیمت یک نقاشی بسیار کوچک از سهراب سپهری که اکنون من در حال مرمت آن هستم، بیش از 20 میلیون تومان است، بنا بر این تشکیل یک گنجینه در مورد هنرمندان صاحب‌نام با این ارقام، آسان نخواهد بود.

 شاید بتوان به‌نوعی راه‌حل میانه رسید. یعنی این که تعدادی اثر خریداری شوند و تعدادی دیگر نیز از جاهای مختلف همانند همان 260 اثری که دراختیار یکی از سازمانهای متعلق به وزارت صنایع است و از این دست آثار، فراوان دراختیار مراکز دولتی مثل بانک مرکزی و صدا و سیما و... هستند، آمارشان تهیه شود.

در واقع می‌توان از آثار نفیس و ارزشمندی که به شکل پراکنده در جاهای مختلف وجود دارند، آماری تهیه کرد و از دولت خواست که تصویب‌نامه‌ای دهد نه به‌عنوان اینکه این آثار به گالری ملی فروخته شوند، بلکه حتی می‌توانند به‌صورت امانی در این مجموعه قرار گیرند. به‌عبارتی، به جای این که چنین آثاری در انبارها خاک بخورند، در گالری ملی به نمایش درآیند و دیده شوند.

سپس می‌توان با یک برنامه‌ریزی منظم و پیوسته و کارشناسی، نمونه‌هایی مهم از هنر معاصری که در این سالها عرضه می‌شوند و نه نمونه قدیمی را که قیمتهای گزاف دارند، برای گنجینه‌ای که می‌تواند گالری ملی باشد، خریداری کرد.

  •  در یک شهر امروزی ضرورت وجود گالری ملی بیشتر جنبه ارتقاء سطح هنری است یا ترویج فرهنگ شهرنشینی؟

- ببینید گالری ملی واشنگتن، موزه اورسی در پاریس، موزه هنرهای معاصر توکیو و نمونه‌های دیگر، همه این جنبه‌ها را با یکدیگر دارند. ولی مهمترین جنبه کارشان، جنبه حیثیتی است. اگر چنین مرکزی و چنین گنجینه معتبری در تهران عرضه شود، هرکس که درباره فرهنگ و هنر معاصر ایران بخواهد اندیشه کند، می‌تواند نمونه‌های درست را در آنجا ببیند و بفهمد هنرهای تجسمی معاصر ما چه اهمیتی دارد و چقدر حرف برای گفتن. این نشانه تأثیر از فرهنگ ماست.

من کمتر چیزی را به این فوریت و بلافاصلگی می‌توانم سراغ کنم. شما در موزه سینما فقط دوربین‌های قدیمی و عکس‌های بازیگران را می‌توانید ببینید و در این موزه نمی‌توان دائماً همه فیلم‌های تاریخ سینما را نشان داد. ولی در موزه‌ای که به هنرهای تجسمی تعلق دارد، می‌توان همه آثار را با پیوستگی، ارتباط و با یک قدم زدن مشاهده کرد و در پایان، به نتیجه‌گیری دست یافت.

در کنار این جنبه که حیثیت معاصر ایران را در خود جمع بازگو می‌کند، تمامی عوامل دیگر نیز همراه هستند و خواهند بود؛ مثل جایی برای تحقیق و تجسس هنرجویان و دانشجویان و جایی برای کسانی که با دیدن نمایش آثارشان در این مکان صاحب حیثیت می‌شوند و این نکته بسیار مهمی است.

یادمان باشد در قرن نوزدهم خیلی استثنایی بود اگر هنرمند زنده‌ای اثرش در موزه «لوور» به نمایش درمی‌آمد. یعنی اگر آثار هنرمندانی مثل «انگر» و «اوژن دلاکروا» در دوره حیات‌شان بر روی دیوار «لوور» قرار می‌گرفت، بت دوران می‌شدند. بنا بر این، گالری ملی هم می‌تواند موجب ارتقاء فرهنگ شهری باشد، هم از حیث جمع‌بندی معنا و حضور هنرمندان در یکصد سال اخیر مفید واقع شود و ده‌ها فایده دیگر. اکنون مهمترین نکته این است که چنین جایی بوجود بیاید.

  •  در صورت تأسیس گالری ملی، نوع مدیریت و اداره آن را چگونه می‌بینید؟

- نحوه اداره چنین مراکزی آنطور که مورد قبول و مؤثر است و نه به‌صورت یک الگو؛ معمولاً به این شکل است که یک نهاد بسیار رسمی سرپرستی را به‌عهده می‌گیرد. یعنی گالری ملی به‌صورت هیأت امناء اداره می‌شود. هیأت امناء نیز از میان کسانی که در این زمینه دلبستگی دارند و هم کسانی که در موقعیت اجتماعی قابل‌توجهی قرار دارند و می‌توانند کارساز باشند، انتخاب می‌شوند.

 چون اگر این هیأت فقط اهل هنر باشند، طبیعتاً نمی‌توانند نفوذ زیادی را برای گسترش چنین مرکزی اعمال کنند. همچنین اگر فقط نفوذ و موقعیت اجتماعی و قدرت داشته باشند، شاید آشنایی با هنر نداشته باشند.

 به‌نظر من تعداد افرادی که بتوان برای هیأت امناء گالری ملی انتخاب کرد، کم نیستند و هر دو جنبه را دارند. هیأت امناء، مدیر گالری ملی را انتخاب می‌کند. بودجه هم از هرجا بیاید با نظر نهایی هیأت امناء خرج می‌شود و مدیر گالری ملی، پاسخگوی هیأت امناء می‌شود و هیأت امناء هم پاسخگوی آن نهاد اصلی می‌شود که آن را تشکیل داده است. این نحوه اداره، معمول و همیشه هم مفید است.

  •  عمده فعالیت گالری ملی در سطح بین‌المللی چیست؟

- عرضه و معرفی متقابل هنر ملی به خارج و عرضه هنر جهانی به داخل جزو وظایف اصلی چنین گالری است. منتها نباید اشتباه کرد که این وظیفه عمده و اصلی گالری ملی است. یعنی مرکزی که با چنین شرایطی در تهران ساخته می‌شود، وظیفه‌اش، توجه کردن به مردم خودش است. یعنی هنر بومی، خودش را باید به مردمش بشناساند. حال، اگر هنر خارجی را هم شناساند و یا نمایشگاهی هم از هنر ایران در خارج از کشور برپا کرد، اینها به‌عنوان فعالیت‌های جنبی‌اش محسوب می‌شود.

  •  حوزه پوششی گالری ملی معطوف به آثار نقاشی است یا دیگر شاخه‌های هنرهای تجسمی را هم دربرمی‌گیرد؟

- می‌تواند مثلاً حوزه هنرهای تجسمی باشد که معمولاً شامل نقاشی، معماری، مجسمه‌سازی است. می‌تواند به هنرهای وابسته و هنرهایی که به معماری ارتباط دارند، از گذشته تا به امروز توجه کند. همچنین می‌تواند به هنر مفهومی و هنر جدید بپردازد. همه اینها زمینه‌هایی‌اند که در گالری ملی می‌توانند فعالیت کنند.

 لازم به توضیح نیست که حوزه هنرهای تجسمی معاصر جهان، حوزه بسیار گسترده‌ای است و به محض این که یک موزه به‌طور متعهد به بررسی و عرضه این حوزه دست بزند، آن وقت نمونه‌های بسیاری که فکرش را نمی‌توان کرد، پیدا و قابل اجرا می‌شوند.