تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۹:۰۷

مینا مولایی: امروز 38 ماه بعد است ؛ 38 ماه گذشته است از روزی که داماد گزارش ما کنار عروسش پای سفره عقد نشست؛ روزی که امضای آن‌ها برگه‌های صفحات سفید یک عقدنامه را پر کرد و 1001 سکه طلا به نشانه محبت مرد، مهر زن شد. 1001 سکه طلا به نیت 1001 نام خدا.

امروز 38 ماه بعد است و داماد، روبه‌روی ما نشسته است پشت میز تحریریه یکی از روزنامه‌ها و از اتفاقی می‌گوید که مسیر زندگی زناشویی او را تغییر داد.

«رضا استادی» از همکاران ماست؛ روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای که به‌خاطر نپرداختن مهریه تا زندان هم رفته است، مثل خیلی از مردهای دیگری که مهر زندانی مهریه بر پیشانی شان خورده است؛ آدم هایی که یک روز مثل خیلی از زن و شوهرهای دیگر ، با یک دنیا آرزو برای آینده زندگی‌شان، پیمان ازدواج بستند و چند ماه و چند سال بعد، به این نتیجه رسیدند که جدایی بهتر است.

البته او از رفتن به زندان چندان احساس بدی ندارد. خودش می‌گوید به عنوان یک نویسنده این تجربه فواید زیادی هم برای‌ او داشته که حاصل آن نوشتن چند رمان است که این روزها سخت درگیر نگارش نهایی آن است و یکی از آن‌ها سال آینده منتشر خواهد شد. اما قطعا زندان تجربه خوشایندی برای همه مردها نیست.

آن‌ها هم نمی‌خواستند یک روز به این‌جا برسند؛ نمی دانستند که یک روز به این‌جا می‌رسند. از آذر 82 که لباس شادی پوشیدند تا مهر 83، قرارشان زندگی بود در کنار هم.
 روزگار که گذشت و مشکلات که جلو آمدند و خیار که به جای تلخش رسید، آن‌ها هم سراغ قانون رفتند: «آذر ماه82 بود که عقد کردیم. قرارمان این بود که اواخر تابستان سال بعد ازدواج کنیم. اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، دوم مهرماه83، همسرم بدون هیچ مقدمه‌ای مهریه‌اش را اجرا گذاشت و با استفاده از «حق حبس» تمام مهریه‌اش را پیش از آغاز زندگی مشترک مطالبه کرد. 

از اسفند84 هم، ماهانه یک و نیم سکه به عنوان اقساط مهریه به همسرم پرداخت می‌کنم و اگر همه‌چیز به همین منوال پیش رود، پرداخت این میزان مهریه تا 60 سال طول خواهد کشید.»

این را رضا استادی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «ابتدا فکر می‌کردم مهریه می‌تواند تضمین خوبی برای زندگی مشترک و ترغیب زن به زندگی باشد، خانم‌های ایرانی و به‌خصوص خانم‌های خانه‌دار، در طول زندگی مشترک معمولا آن‌قدر درگیر امور خانه هستند که از جنبه‌های مختلف در یک حد مشخص باقی می‌مانند و نسبت به مردها رشد زیادی نمی‌کنند. من هم به همین دلیل قبول کردم، این مقدار مهریه در عقدنامه ثبت شود تا همیشه به من یادآوری کند که به همسرم این مقدار بدهکارم. وقتی که بدانیم به یک نفر بدهکاریم، قدرشناسانه‌تر با او برخورد می‌کنیم.

از طرف دیگر در آن زمان اگر همسرم به تعداد سال‌های سنش هم مهریه می‌خواست بازهم قبول می‌کردم. به‌هرحال آدم در زندگی یک‌‌بار عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند، در این یک‌بار هم باید به هر نحوی حسن نیت خود را به کسی که دوستش دارد، نشان دهد. من حتی حق انتخاب مسکن، حق تحصیل و حق کار در خارج از منزل را هم به ایشان دادم که البته بعدها همه این‌ها تبدیل به بهانه‌ای برای اذیت و آزار و تن‌ندادن به زندگی مشترک شد.»

مشکلات خیلی وقت‌ها بی‌بهانه جلو می‌آیند و سایه می‌کنند روی زندگی آدم‌ها؛ درست لحظه‌ای که فکرش را نمی‌کنند: «مشکل من با همسرم یک مشکل خیلی بچه‌گانه بود آن‌ها اختلافات خانوادگی و قدیمی با پدر خود داشتند و توقع داشتند که من هم در این میان جانب آن‌ها را بگیرم. وقتی من حاضر به این کار نشدم، بحث پرداخت مهریه را پیش کشیدند و بعد هم سر لج‌بازی کار به اینجا کشید.»

این روزنامه‌نگار بعد از اشاره به این مساله می‌گوید: «متاسفانه ما، در مورد خیلی از چیزها تصور واقعی نداریم، وضعیت خانم‌ها هم در مورد مهریه‌شان همین‌طور است. یک سنت خوب به قدری پیچیده شده که اساسا همه محسنات آن زیرسؤال رفته است. مثلا یک خانم فکر می کند که اگر مهریه‌اش 700 سکه طلاست، این یعنی یک چک نقدی معادل 700 سکه توی دستان‌اش است؛ درحالی‌که این طور نیست.تصور اشتباه دیگر خانواده‌ها این است که فکر می کنند مهریه یک تضمین است برای ادامه زندگی.درحالی‌که تجربه من بعد از سه سال رفت‌وآمد به دادگاه‌های خانواده و آشنایی با آدم‌های مختلف، به من می‌گوید که هیچ‌وقت نمی توان روی مهریه به عنوان وسیله‌ای برای حفظ و دوام یک زندگی حساب کرد.

مهریه در بهترین حالت، مثل یک سپر شیشه‌ای است که به دست یک زن می دهند .این خانم با این سپر شیشه‌ای، توانایی محدودی برای مبارزه دارد، چون بالاخره یک‌جا این سپر می‌شکند، فرقی هم نمی کند که 100 سکه باشد یا 1000تا. اکثر قریب به اتفاق محاکم قضایی، با به زندان رفتن مرد و تشکیل جلسه رسیدگی به اعسار مرد و شهادت چهار شاهد درباره عدم توانایی مالی مرد، مهریه را قسط‌بندی می‌کنند و درنهایت پیش‌قسط محدودی هم تعیین می‌کنند و بعد از آن خانم برای چیزی مثل مهریه که از شیر مادر هم حلال‌تر است و حق اوست، باید ماه به ماه به دادگاه مراجعه کند و ماهی یک سکه دریافت کند و سال‌ها طول بکشد تا مهریه‌اش را دریافت کند.»

چند لحظه مکث می کند و بعد ادامه می دهد:« این حرف‌ها را من از موضع مردی می‌زنم که همه مراحل و مشکلات پرداخت مهریه را گذرانده‌. با این حال، جدا از قضیه خودم، اعتقاد کلی من این است که در این جامعه و با این قوانین، زن‌ها مظلوم واقع می‌شوند، حداقل در میان اطرافیان من، چندین خانم هستند که علی‌رغم سال‌ها زندگی مشترک هنگام طلاق، نه مهریه گرفتند و نه حتی توانستند حضانت فرزند خود را بگیرند. از حقوق دیگرشان هم چشم‌پوشی کردند تا طلاق بگیرند.»
 
آذر ماه سال گذشته بود که من زندان رفتم. تا قبل از آن یک تصور خاص از زندان داشتم. بالاخره به عنوان یک روزنامه‌نگار و نویسنده نمونه‌هایی مثل زندان قصر را از نزدیک دیده‌بودم. اما با آن تصور واقع‌بینانه‌ای که راجع به زندان داشتم، باز هم وقتی وارد زندان اوین شدم، شوکه شدم! چون به محیطی وارد شده بودم که اسم زندان روی آن بود. دیوارهای بلندی داشت و همیشه از آن محافظت می‌شد.

21 روز با صدها محکوم به پرداخت نفقه و مهریه پشت میله‌های زندان بوده ‌است: «بین ما پنج نفر، کمترین میزان مهریه 14 سکه بود؛ مرد محکوم، در خیابان چراغ برق مغازه بزرگی داشت و 14 سکه طلا، مثل پول خرد توی جیب‌اش بود، اما نمی‌خواست همین میزان مهریه را هم بدهد. بیشترین میزان مهریه هم متعلق به من بود. در آن جمع کم نبودند افرادی که توانایی مالی پرداخت همه یا بخشی از مهریه همسرشان را داشتند اما به زندان آمده بودند تا با طی مراحل قانونی مهریه را قسطی کنند. البته بعضی‌ها هم توانایی پرداخت نداشتند.

درهرحال بحث قانونی گرفتن مهریه پیگیری و دوندگی زیادی می‌خواهد که در بیشتر موارد خانم‌ها تا یک مرحله‌ای پیش می روند و بعد خسته می‌شوند و ادامه نمی‌دهند. تعداد کمی از خانم‌ها هم این مساله را تبدیل به کاسبی می‌کنند. حتی مردهایی هم که پرداخت مهریه را قبول می کنند، دیگر همسرشان را طلاق نمی‌دهند و درخواست تمکین و ازدواج مجدد می‌دهند که معمولا در محاکم پذیرفته می‌شود و در قبال همه امتیازهایی که به مرد تعلق می‌گیرد، در عرف موجود، فقط ماهی یک سکه طلا به زن پرداخت می‌شود.»
 
رضا استادی ادامه می دهد: « سنگ بزرگ علامت نزدن است؛ وقتی زنی در ابتدای زندگی مهریه خود را 500 سکه تعیین می‌کند و تقاضاهای دیگری همچون: خرید مفصل، عروسی مجلل و... را هم دارد، باتوجه به بودجه محدودی که مرد برای ازدواج دارد، معلوم است که مهریه و پرداخت آن می‌شود چرخ پنجم گاری. اما اگر خانم‌ها به جای مهریه های سنگین، با تاکید بر شرایط ضمن عقد، حقوقی مساوی با آقایان را مطالبه کنند، حداقل دیگر در زمان جدایی دچار مشکل نمی‌شوند. البته به نظر من وجود مهریه، لازم است و مرد باید درمقابل جوانی و عمری که زن قرار است در خانه او صرف کند، مهریه‌ای را در قالب هدیه به همسرش بپردازد.

چون به‌هرحال در اکثر مواقع زن‌ها بعد از طلاق مشکلاتی به مراتب بیشتر از مشکلات آقایان برای زندگی دارند. اما اینکه منتظر بنشینیم تا با این قوانین عندالاستطاعه مشکلی حل شود به نظرم بعید به‌نظر می‌رسد. چه اشکالی دارد که زن و شوهر از همان ابتدای ازدواج به موضوع طلاق هم فکر کنند و برای این مساله تصمیم معقولی بگیرند و با قانع‌شدن به یک مهریه معقول،‌ شرایطی را تعیین کنند که مثلا اگر در زمان طلاق طبق تشخیص چند فرد معتمد، مشخص شد که مرد یا زن مقصر است، فرد مقصر ملزم به پرداخت خسارت به دیگری باشد.

من خودم اگر بخواهم دوباره ازدواج کنم، حتما این‌بار، یک مبلغ مشخصی که در توانم باشد را به عنوان مهریه به همسرم می‌پردازم تا او هم آن پول را جایی سرمایه‌گذاری کند و ازنظر مالی یک استقلال نسبی پیدا کند. به‌هرحال وقتی آدم می‌خواهد کسی را برای یک عمر زندگی انتخاب کند، باید حسن‌نیت خود را هم ثابت کند و دوست‌داشتن خشک و خالی نباشد.»