احمد بیرانوند متولد 1363 خرم‌آباد و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی پزشکی است. او در زمینه‌های شعر، داستان و نقد ادبی فعالیت دارد.

در سال1384 نخستین مجموعه شعر خود با ‌عنوان «اشراق در بی‌شمسی» را توسط نشر مینا منتشر کرد. بین سال‌های 84 و 89 به پژوهش در زمینه متون کهن و نثرشناسی مدرن و از طرفی به بررسی جریان‌های شعر پس از نیما پرداخت. ماحصل این پژوهش‌ها چاپ کتاب «شرح حاشیه در تحلیل جریان‌های شعری پس از نیما» و انتشار کتاب دو زبانه «ناگفته‌های جبرئیل در تلفیق نثر مدرن و متون شطحی» بود. کتاب شرح حاشیه... توسط نشر روزگار منتشر شد که در بعضی از دانشگاه‌های کشور تدریس و به‌عنوان منبع تکمیلی کارشناسی ارشد استفاده می‌شود. این گفت‌وگو درباره و به انگیزه کتاب بررسی شرح حاشیه... انجام شده است.

  • لطفا در مورد کتاب شرح حاشیه... کمی توضیح بدهید. چرا و چگونه به فکر چنین پژوهشی افتادید؟

شعر معاصر ما از نقدهای متفاوتی بهره جسته است اما همیشه خلأ نوعی نقد آکامیک و فرمی در حیطه جریان‌شناسی دیده شده و اگر این چنین نقدی هم وجود داشته، بیشتر متوجه آثار شاعران نامدار معاصر چون نیما، شاملو و... بوده است. از طرفی چهره‌هایی در ادبیات معاصر هستند که با اینکه تاثیرات جدی بر شعر معاصر گذاشته‌اند از تحلیل دقیق دور مانده‌اند و نقدهای آنها از تحلیل‌های سطحی روزنامه‌ای فراتر نرفته است... به همین سبب بر آن شدم که به پژوهشی تحلیلی پیرامون این چهره‌ها بپردازم و در این راه از راهنمایی‌ها و نظارت آقای دکتر سنگری بهره زیادی جستم. این پژوهش چندساله تبدیل شد به این شرح حاشیه... که می‌فرمایید.

  • منابع پژوهشی شما فقط منابع مکتوب بود یا از نظرات شاعران و منتقدان هم به‌صورت حضوری بهره برده‌اید؟

ببینید دوست عزیز، منابع مکتوب ما که مستقیم و جدی به این شاعران و جریان‌ها پرداخته باشند، بسیار اندکند. همانطور که اشاره شد، فقدان همین منابع خود باعث شروع این پژوهش شد و شاید اگر از تلاش‌های آقای اسماعیل نوری‌اعلا در گذشته و همت بلند آقای شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو بگذریم، دیگر منبع قابل‌اتکایی در این باب نداشته باشیم. ضمنا اگر بگوییم آقای لنگرودی تاریخ شعر نو را از فراموشی نجات داده‌اند، شاید سخن غلوآمیزی نگفته باشیم. با این حساب نمی‌شد تنها به منابع محدود مکتوب اکتفا کرد لذا از مصاحبه و مشاوره بسیاری از شاعران و منتقدان به اشکال مختلف استفاده کردم.

  • آیا می‌توان ریشه تحولات امروز را در تحولی دانست که نیما در شعر آغاز کرد؟

نیما موفق‌ترین شاعر نوپرداز زمان خود و بزرگ‌ترین تئوریسین شعرنو بود. او نکته‌ها و ظرفیت‌های شعرنو را دریافته بود و فهمیده بود که چگونه می‌توان با تغییراتی در شعر کهن، قلمرو جدیدی برای زیبایی‌شناسی و خلق شعریت به‌وجود آورد. این تغییرات چنان اصولی و بنیادین بودند که می‌توان آن را مبدأ جدایی کهنه و نو دانست. گرچه نوسرایان پیش از نیما هم در این راه گام برداشته بودند ولی هیچ کدام، زمینه‌ها و بسترهای لازم برای تغییرات را درنیافته بودند و ابتکاراتشان بر پایه یک جهان‌بینی معقول و زیرکانه استوار نبود.

  • شعر نیمایی به‌رغم تحول فراوانی که در شعر معاصر ایجاد کرد، امروزه خود جایگاه چندانی در شعر معاصر ندارد بلکه نوه و نتیجه‌هایش از اقبال بیشتری برخوردارند. علت چیست ؟

نیما تا آخرین دقایق عمر برای توسعه و بسط شعر نو کوشید و درتلاش بود که بتواند نقاط ضعف و قوت این شعر را دریابد. او در تئوری‌هایش افق‌هایی را گشود که درک و تجربه آن به تمام، در آن بازه زمانی میسر نبود و به نسل‌های بعد از او سپرده می‌شد؛ نسل‌هایی که با تجربه کردن بسترهای مختلف فرمی، زبانی و محتوایی سعی کردند فاصله شعر و تئوری را در شعر نو کم کنند.
به عبارتی در خیلی از جاها شعر نیما، شعر مانیفست گونه و تجربه است و درگیر توضیح هنجارشکنی‌های مورد نظرش است و نمی‌توان از شاعری که در میدان مبارزه با غول‌های کهن ادبی است، انتظار همان ملاحت‌ها و آرامشی را داشت که می‌شود از یک شاعر در سایه درختی که به تفرج در زبان می‌پردازد، داشت.

  • چطور شد که در این کتاب سبک و آثار هوشنگ ایرانی را معرفی کردید. آیا تاثیر او آن‌قدر قابل‌ملاحظه بوده؟ اگر بوده نمونه‌هایش چیست؟

هوشنگ ایرانی از نقاط کور شعر معاصر است و زیر هیاهوی جیغ‌بنفش، ارزش کارش نادیده گرفته شد. ابتکاراتی که او در ترکیب‌ها و زبان و حتی روایت در شعر ایجاد کرد، نمونه‌های موفقش در آثار سهراب سپهری و احمدرضا احمدی به بار نشست. متأسفانه درباره ایرانی هم کار قابل‌ملاحظه‌ای انجام نشده است. اخیرا یکی از دوستان به نام تیمور آقامحمدی روی اشعار این شاعر بازخوانی داشته و از دریچه زبان سانسکریت بررسی مجددی انجام داده که جای تقدیر دارد؛ همانطور که من از دریچه فرهنگ بودایی اشعار او را بررسی کرده‌ام.

  • بسیاری از شاعران تاثیرگذار در کتاب شرح حاشیه... هنوز در قید حیاتند ولی چرا دیگر قادر به تاثیرگذاری در فضای شعر امروز نیستند؟ آیا شاعری و نو بودن در جوان بودن شاعر خلاصه می‌شود؟

نمی‌توان به صراحت گفت که تاثیرگذار نیستند اما تاثیرگذاری‌هایشان بیشتر در حیطه شاگردان و به عبارتی مریدپروری‌هایشان نمود پیدا کرده است. خود این شاعران به تکامل خاص خود در شیوه و جریان مد نظرشان رسیده‌اند. اما ناگفته پیداست که بسیاری از ادامه‌دهندگان آنها بیشتر درگیر دریافت‌های سطحی و ژورنالیستی هستند و آن پشتوانه علمی و صبر لازم را ندارند. جسارت در هنجارشکنی وقتی با صبر و متد علمی و درک درست از سنت آمیخته باشد، معمولا به حرکت خلاقانه و نو منتهی می‌شود. جوان بودن شاعر گاه تنها در قسمت هنجارشکنی می‌تواند مؤثر باشد و تاثیر زیادی بر دیگر ارکان یک حرکت نو ندارد.

  • شما از جریان‌های بزرگ شعری در دوران معاصر مانند شعر موج نو، شعر حجم و غیره به‌عنوان جریان‌های حاشیه‌ای شعر نام‌می‌برید. به‌نظر شما جریان‌های اصلی شعر معاصر کدام جریان‌ها هستند؟ اصلا جریان واحد و اصلی امروزه وجود دارد؟

اتفاقاً این اشاره شما را یکی از بزرگان ادبیات معاصر هم در جایی داشته بود که به فلانی بگویید اگر موج نو حاشیه است پس اصل کدام است. بله، خودم هم قبول دارم کمی این عنوان غلط‌انداز است. اما بارها گفته‌ام بار حاشیه به نگاه جامعه به جریان، در زمان شکل‌گیری برمی‌گردد نه به‌خود جریان که توانسته است در طول زمان خود را تثبیت کند. گرچه بر این باورم که در دوران معاصر شعر حاشیه‌ای است بر خودش و جریان‌ها در زبان و زمان ،حاشیه و اصل بودن خود را اثبات می‌کنند، به‌گونه‌ای که جریان حاشیه‌ای دیروز جریان اصلی امروز می‌شود.

  • از آنجا که تغییر و تحولات فرمی و محتوایی شعر همچنان ادامه دارد آیا پیش‌بینی می‌کنید در آینده‌ای نزدیک این کتاب را بازنویسی کنید؟ آیا هنوز پژوهش و مطالعه شما در این زمینه ادامه دارد؟

بله. به طور حتم کتاب شرح حاشیه نیاز به بازنویسی دارد چراکه متأسفانه در ویراستاری نسخه اصلی یکسری اشتباهات رخ داد و بعضی اصلاحات هم دستوری و هم چاپی از قلم افتاد. جلد دوم این کتاب با محوریت قرار دادن شعرهای دودهه اخیر در دستور برنامه پژوهشی‌ام قرار دارد اما فعلا به خاطر دیگر برنامه‌ها در اولویت نیست.

  • در آخر، از آخرین کارهای پژوهشی‌ای که در دست اقدام دارید بگویید؟ به چه مبحثی مشغولید؟

چندسالی است که درگیر رویکرد معماری در کلمات هستم. این معماری، هم در نثر حضور دارد، هم در شعر. به نتایج خاص و قابل توجهی هم رسیده‌ام، به‌خصوص در باب ظرفیت آوایی کلمات. ماحصل این جست‌وجو در نثر، کتاب نثر ناگفته‌های جبرئیل... بود و در داستان‌نویسی مقاله - مانیفستی با عنوان «داستان عبور».

فعلا در حال بسط و گسترش افق‌های این نگاه هستم که ببینم آیا می‌شود نثر معاصر را بارورتر کرد یا نه، چرا که اگر نثر ما به ظرفیت‌های تازه‌ای دست پیدا کند، مطمئنا بیشترین سود را شعر منثور خواهد برد.

برچسب‌ها