تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۶:۰۵

عیسی محمدی ـ مهدی بیات: هر سال تاسوعا و عاشورا را که به تماشا می‌ایستی، و چشم که می‌گردانی دنیایی می‌بینی که تازه گوشه‌ای از فاجعه کربلا هم نمی‌شود.

قرار نیست هر سال با سال‌های گذشته فرق‌های زیادی داشته باشد. اما به هر حال، محرم هم یک جریان اجتماعی است که در هر سال، پدیده‌های خاص خودش را دارد.

مثلا همین شیوه‌های جدید مداحی که یکی دو شماره قبل راجع به‌شان کلی نوشتیم، امسال سبک‌ها آرام‌تر شده بود و کمتر مداح معروفی به سبک بعضی آهنگ‌های این‌ور آب یا آن‌ور آب نوحه می‌خواند. مداحان موج‌نو شعرهای حماسی خوبی عرضه کرده بودند.

به میزان بسیار زیادی از فراوانی شمایل معصومین کم شده بود. در بین سخنرانان تعداد وعاظ غیرروحانی زیاد شده بود و مراجع و علمای بزرگ جدیت زیادی نسبت به مقابله با بعضی نمونه‌های تحجر نشان دادند.

چند مجموعة صوتی و تصویری خوب هم دربارة محرم و عاشورا به بازار آمد. این را هم از قلم نیندازیم که شیشه عقب خیلی از ماشین‌ها امسال با شعارهای عاشورایی تزئین شده بود.

برداشت اول
چهارراه نظام آباد ـ سبلان ـ میدان گرگان ـ نزدیکی‌های ظهر تاسوعا

این طرف‌ها خیلی باید شلوغ باشد. پارسال که خیلی شلوغ بود. شب تاسوعایش را می‌گویم. ظهر تاسوعایش را اما، آمده‌ایم که ببینیم. ایستگاه نظام‌آباد، دقیقا یک ایستگاه آن طرف‌تر از چهارراه نظام‌آباد است. گز می‌کنیم به سمت سبلان. شاید که بین راه، چیزی ببینیم. دارند کار می‌کنند. پیمانکاران شهرداری را می‌گویم. بوی گوسفند می‌آید.

بوی گوسفند زنده. مردم،‌ گوسفندها را جدا می‌کنند تا ببرند به قربانگاه. یکی دو تا دستة عزاداری دارند خودشان را آماده می‌کنند برای حرکت. چندتایی هم هیأت عزاداری،‌ سر در کوچه‌ها، داربست زده‌اند و پرچم و ایستگاه صلواتی. خبری از شمایل‌ها نیست.

یکی دو دسته‌ای هم که دارند خودشان را گرم می‌کنند، عَلم و کتل و پرچم و... دارند. علامت هم دارند. علامت‌ها، فعلا جا خوش کرده‌اند کنار داربست‌های مشکی پوش. هول بَرم می‌دارد. پس کجایند این دسته‌های عزاداری؟

اولِ سبلان جنوبی، یک نمایشگاه کوچک عاشورایی گذاشته‌‌اند؛ با نام «از مدینه تا شام.» ایستگاه‌های صلواتی هم، کم نیستند. هیأت‌ها، از داخل خیابان معلوم‌اند. بعضی‌ها، در حال گرم کردن خودشانند. هیأت‌های کنار سبلان جنوبی، از هیچ شمایلی استفاده نکرده‌اند. به جای شمایل‌ها، پارچه نوشته زده‌اند و عکس و نوشته‌های خالی.

عکس حرم امام حسین(ع) ‌همراه با شعرها و نوشته‌های عربی. به طرف پایین می‌روم. خبری از دسته‌ها نیست. «شما برو میدان گرگان، سر چهارراه که رسیدی، بپرس. اون‌جا شلوغ می‌شه.» با راهنمایی جوان، راهِ آمده را برمی‌گردم. صدای زنگ و طبل جنوبی می‌آید. بله، هیأتی در حال عبور از طول خیابان است، با طبل و سنج و البته طبلی جنوبی و دو سنج کوچک، که به ریتم زده می‌شود.

خیابان‌های منتهی به میدان گرگان، باریک‌اند. داخل چندتایی‌شان، هیأت‌های عزاداری در حال حرکت‌اند. علامت یکی‌شان، خیلی بزرگ است. به جای این که علامت‌کشان، عرضی حرکت کنند، طولی راه می‌پیمایند. خود میدان، خیلی شلوغ است.

دورش را پوشانده‌اند، دارند تعمیرات می‌کنند. دسته‌ها دور میدان می‌چرخند و می‌پیچند داخل یکی از خیابان‌های چسبیده به میدان. جمعیت، دور میدان نشسته‌اند و اطراف میدان و در پیاده‌رو ایستاده‌اند. جای سوزن انداختن نیست.

دسته‌های عزاداری، می‌آیند و می‌روند. صدای طبل و سنج‌ها، در هم آمیخته می‌شود، جوری که باید گوش‌هایت را تیز کنی، برای درست شنیدن‌شان. هیچ خبری از شمایل‌ها نیست. عوضش، تا دلتان بخواهد علامت است و علامت‌کش. بعضی از علامت‌ها، خیلی بزرگ‌اند. مثلا یکی از آن‌ها، 21 تیغه است.

یک طرف خیابان دوطرفه‌ای را که گرفته بود هیچ، یک قسمت‌اش هم، یک قسمت از آن طرف خیابان را هم گرفته بود. چون جلوی جمعیت است، علامت را می‌کشند. اگر جای دیگری بود، روی چرخ می‌گذاشتندش. کشیدنش مرد می‌خواهد، ساده نیست.

دسته‌ها می‌آیند و می‌روند. پرچم است و علم و کتل و گهواره و علامت، اما شمایلی در کار نیست. مثل این‌که نیروی انتظامی از عهدةکارش به‌خوبی برآمده است.

برداشت دوم
شاه عبدالعظیم ـ نزدیکی‌های ظهر عاشورا
این طرف‌ها، خیلی باید شلوغ باشد. هر چه باشد، امام‌زاده است، برای عرض ادب خواهند آمد. از مترو که بیرون می‌زنم، صدای دسته‌های عزاداری را از دور می‌شنوم. صدای طبل‌ها و سنج‌ها و نوحه‌ها می‌آید. راهم را به طرف حرم کج می‌کنم. بازار جدیدش را بسته‌اند.

حیاط حرم را هم، تقسیم‌بندی کرده‌اند، زن‌ها از یک‌جا، مردها از جایی دیگر، و زائران ضریح‌های مقدس، از راهی که گوشه حیاط و حرم است، باید بروند. عده‌ای از زن‌ها داخل حیاط نشسته‌اند و مشغول عزاداری‌اند. دورشان داربست بی‌پارچه کشیده‌اند.

صدای دسته‌های سینه‌زنی می‌آید. «دسته‌های سینه‌زنی از این در می‌آیند، دسته‌های زنجیرزنی از آن در.»  باید جایی که دسته‌ها جدا می‌شوند را پیدا کنم. مسیر دسته‌های زنجیرزنی را، بالا می‌روم. یکی از دسته‌ها، تمامی‌ندارد.

با این که سینه‌زنی است، و فقط عده‌ای نزدیک ده نفر در دو دستة پنج نفری وسطش دارند زنجیر می‌زنند، اما از مسیر زنجیرزنان آمده است. افاغنه هستند. زنجیرزنانشان هم، به سبک خاصی زنجیر می‌زنند. شبیه زنجیر زدن ما نیست.

یکی از انشعاب‌های بازار قدیم، را تا خیابان ورودی بازار، بالا می‌روم. خود خودش است، جایی که سرچشمه است و هیأت‌ها، جدا می‌شوند. خیلی شلوغ است. عدة زیادی، ایستاده‌اند به تماشا. عدة زیادتری هم، در حال رفت و آمدند. بازار شام شده است از شلوغی. مأموران نیروی انتظامی‌ و خادمان حرم و عده‌ای لباس شخصی، دارند به اطراف نظم می‌دهند.

دسته‌ها، باید از توی خیابان یا وارد بازار قدیم شوند، یا از سمت راست آن، وارد حرم. مردم هم، باید توی پیاده‌روها بمانند. سنتی و جدید، ترک و فارس و...، پیرمرد و جوان، همه هستند. یکی از دسته‌ها، سنج‌زنانش، همه پیرمرد بودند.

برداشت سوم
هفده شهریور ـ شهدا ـ  میدان خراسان ـ  نزدیکی‌های ظهر عاشورا
خیابان ایران مثل همیشه مرکز هیأت‌های قدیمی و اصیل تهران است. بهترین روحانیون و پرطرفدارترین هیأت‌ها و مداح‌ها در این منطقه برنامه دارند. میدان امام حسین، خبری نیست.

هفده شهریور را، به طرف شهدا و خراسان می‌روم. خبری نیست. هیچ خبری. پیاده‌روها خلوت‌اند، خیابان‌ها هم بی‌دسته.... انگار که، یک دفعه آدم را پرت کنند میان جمعیت و دسته‌ها. وارد میدان خراسان که می‌شوم، چنین حالی دارم.

این‌جا هم، مثل جاهای دیگر. مردم، در پیاده‌روها و حاشیه خیابان‌ها، به تماشا ایستاده‌اند و دسته‌ها، می‌آیند و می‌روند. ترافیک انسانی عجیبی شده است. دسته‌ها، به تاخت از شمال و جنوب هفده شهریور پایین و بالا می‌آیند.

اما همین که به میدان می‌رسند، انگار که صحنه آهسته شده باشد. یکی از دسته‌ها، یک شیر هم دارد. یک نفر، لباس شیر پوشیده، بعد میان آدم‌هایی که مثلا اسرای کربلایند، می‌گردد و روی سرشان، دست می‌کشد.

مردم هم، برای تبرک، بچه‌هاشان را به او می‌سپرند تا دستی رویشان بکشد. حکایت بعضی‌ها خیلی جالب است. انگار که آمده باشند پیک‌نیک. کنار خیابان زیراندازی انداخته‌اند و چایی و... عکس بعضی از اموات، روی هیأت‌ها و علامت‌ها به چشم می‌خورد. روی یکی از علامت‌ها، علاوه بر عکس از دست‌رفتگان، عکس‌های منتسب به ائمه را هم گذاشته‌اند.

عن‌قریب است که سال‌های بعد، به جای تیغه‌های علامت، قاب عکس بگذارند. ظهر عاشورا، میدان خراسان، همه چیز پیدا می‌شود. از اشیای ناشناخته مثل یک مکعب بزرگ به شکل برگ، که با فانوس و پارچه‌های سبز تزئین شده است، بگیر تا سفینه النجاتی که چند ده نفری بر دوششان می‌برند تا پرچم بزرگی که افقی به دوش کشیده می‌شود و چهار نفر، چهار گوشش را گرفته‌اند و مردم، داخلش پول می‌اندازند... شمایل‌ها، این‌جا، پررنگ‌تر از جاهای دیگرند.

هر پنج شش دسته یکی، شمایلی دارد. به دیوارها هم شمایل‌های بزرگی زده‌اند، که پای بعضی‌هاشان هم، شمع روشن کرده‌اند. شمایل‌های دسته‌های عزاداری، اندازه‌های متوسط دارند که آن‌ها را هم، روی علامت‌ها نصب کرده‌اند.

البته روی شمایل بعضی از تکیه‌های این‌جا هم پارچه کشیده‌اند. بقیة ابزارهای مورد نیاز عزاداری هم، به راه است، از علامت‌ها و طبل‌ها و زنجیرها بگیرید تا گهواره‌ها و پرچم‌ها و غیره. این‌جا، میدان خراسان است، با تکیه‌دارانی که سابقه زیادی در این کارها دارند.

برداشت آخر
 ایران-تهران- همه جا
می‌گویند بازار تهران هم مثل سال‌های گذشته برای محرم سنگ‌تمام گذاشته است. در چهارراه گلوبندک هم خیمه‌های کربلایی همچنان برپا بوده. اما مگر می‌شود عزاداری امام‌حسین را فقط به همین جاها محدود کرد؟

تکیه‌ها و مساجد کوچک و بزرگ و حتی خانه‌هایی که در این چند روز میزبان عزاداران حسینی بودند، مثل همیشه برپا بود و جاری. بیت‌ مراجع و علما و البته مثل سال‌های گذشته بیت‌ رهبری را هم باید به این لیست اضافه کرد. اصلا مگر کسی بوده که در این چند روز توی خانه نشسته باشد؟

چه خبر از محرم؟
 برداشتن شمایل‌ها طرح مشترک سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد بود، که نیروی انتظامی آن را به‌خوبی اجرا کرد.

امسال، نیروی انتظامی نقش مهمی در نظم‌دهی به هیأت‌ها و کاستن از شیوه‌های تحریف‌آمیز و غیرمعمول در عزاداری‌ها داشت. سردار احمدرضا رادان فرمانده انتظامی تهران بزرگ، همان اول کار، ماجرا را برای خیلی‌ها روشن کرد.

 خیلی از هیأت‌های مذهبی، شمایل‌شان را جمع کردند.  هشت هزار هیأت مذهبی فعال در تهران داشتیم. درصد زیادشان در این باره، توجیه شدند.

 امسال، روی ممنوعیت شمایل تمرکز شد. ممنوعیت علامت‌کشی هم مطرح شد، اما عملی نشد. هیأت‌های مذهبی، تا ساعت 24 باید برنامه‌هاشان را تمام می‌کردند.  با قمه‌زنی برخورد شد. نیروی انتظامی هرجا از قمه‌زنی اطلاع پیدا کرد، آن را جمع کرد.

 مهم‌ترین اتفاق امسال، همینی بود که در تصویر می‌بینید. شمایل‌ها و طرح‌هایی که از امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و... در هیأت‌ها و تکایا دیده می‌شد، دیگر پا را از حیطه انصاف فراتر گذاشته بود و  ماجرا داشت بیخ پیدا می‌کرد: قیافه‌های عجیب و غریب، چشم و ابروهای آنچنانی و... اصلا کی گفته بود شهدای کربلا این‌طوری بودند؟

شأن اهل بیت پیامبر اجل از این است که بدین‌گونه به تصویر کشیده شوند. نیروی انتظامی شمایل‌ها را توقیف کردو هیأت‌ها را توجیه؛ اما به هر حال، بعضی‌ها هم این‌طوری همه را دور می‌زدند

 ابعاد تصویری آن چه که در این چند روز اتفاق می‌افتد عجیب و گسترده است. هرجا بر حسب سنن و فرهنگ خود واقعه را به گونه‌ای زنده می‌کنند و پاس می‌دارند 

 شام غریبان امسال هم رونق خاص خودش را داشت. چند سالی است که غروب‌های عاشورا حال و هوای دیگری پیدا کرده و خیلی مدرن شده. امسال کمی اوضاع بهتر شده بود

 پدیده‌ای که در سال‌های اخیر رواج گسترده‌ای یافته «خیمه سوزان» است. به یاد آتشی که در خیمه‌ها افتاد در عصر عاشورا

 زنجیرزنی همچنان شایع‌ترین شیوة عزاداری است. با همان رویه سنتی گذشته. اما هنوز هم خیلی‌ها در کنار زنجیرزنی و سینه‌زنی، خود را خاک‌مالی می‌کنند

 نماز ظهر عاشورا از آن سنت‌های حسنه‌ای است که حالا خیلی خوب جا افتاده. مردم به‌جای آن‌که ظهر عاشورا را هم به عزاداری مشغول شوند، وضو می‌گیرند و به یاد نماز ظهر عاشورای امام‌حسین(ع) در جماعت به نماز می‌ایستند. عزاداری‌های ما به سنت‌های دیگری از این دست نیاز دارد.

برچسب‌ها