حامد فرح‌بخش: قدیم‌ترها همین که پای آدمیزاد به نظمیه و عدلیه باز نشده بود، افتخار بزرگی بود که با هیچ چیزی نمی‌شد عوضش کرد.

شکایت بردن به آژان و امنیه و قاضی، بیشتر کار بچه‌ننه‌هایی بود که جیگر بزغاله داشتند و گرنه  مرد که برای چغلی کردن، پایش را به کلانتری و دادگاه نمی‌گذاشت.

تیزی دسته سفید زنجونی و خین و خین ریزی تنها راه‌حل آبرومندانه برای گرفتن حق بود. اگر هم در این معرکه طرف ‌می‌افتاد حبس یا سرش بالای دار می‌رفت، آن‌وقت برای بروبچه‌های فامیل و خانواده می‌شد بت غیرت، که البته قیصر و داش آکل مستحضر حضورتان هستند...

اما در این روزگار وانفسا، در حالی که زدن یک کشیده آن هم نه خیلی آبدار و چرب و چیلی یا یک مشت کوچولو به طرف مقابل چند میلیون آب می‌خورد،‍ مهم‌تر از این که بتوانی خوب مشت و لگد بزنی و تیزی را جلدی بکشی بیرون، این است که بلد باشی چطور حقت را از طریق قانون بگیری و وقتی که شکایت می‌کنی و یا  ازت شکایت می‌کنند بتوانی از خودت دفاع کنی...

راه و چاه دفاع کردن از حق و حقوقمان
من کی‌ام؟ این‌جا کجاست؟

خیلی موضوع پیچیده به نظر می‌رسد. سردرآوردن از فرق دادگاه و دادسرا، یا فرق عریضه و شکایت و دادخواست کار هر کسی نیست. اگر خدای ناکرده کارتان گیر کرد و مجبور شدید این‌طور جاها بروید دانستن این نکات ضروری است تا کلاه‌تان پس معرکه نماند.

چه کسی می‌تواند شکایت کند؟
این که چه کسی باید شکایت کند، نکتة بسیار بسیار مهمی ‌است، چون بیشتر اتلاف وقت‌ها به دلیل عدم اطلاع از این موضوع صورت می‌گیرد. برای شکایت کردن، لازم است فردی که به دادسرا یا دادگاه مراجعه می‌کند، شرایطی مثل اهلیت، ذی‌نفع بودن و نسبت داشتن را داشته باشد.

طبق ماده ۲۱۱ قانون مدنى، فرد در صورتی که  بالغ، عاقل و رشید باشد، دارای اهلیت محسوب می‌شود و خودش شخصا باید برای شکایت مراجعه کند و هیچ‌کس به جز وکیلش نمی‌تواند به جای او شکایت کند. مثلا یک جوان 18 ساله برای شکایت از کسی که او را مورد ضرب و شتم قرار داده، خودش باید حتما به دادسرا برود و پدرش نمی‌تواند به جای او شکایت کند. اما در صورتی که به سن قانونی نرسیده باشد یا دچار جنون و عدم رشد باشد، آن موقع باید قیم و یا  اولیای او این کار را انجام دهند.

موضوع دیگر، ذی‌نفع بودن است. این به آن معناست که شخصى که شکایت مى‌کند، باید در آن دعوى نفعی مستقیما به او برسد. با این شرایط، فرزند نمى‌تواند با این ادعا که پس از فوت پدرش اموال به او مى‌رسد، در مورد اموال پدری‌اش طرح دعوا کند. چرا که طرح دعوى از سوى او مستلزم فوت پدرش است.

حقوقی یا کیفری؛ دعوا سر این است!

برای شروع شکایت، قبل از همه باید بدانی موضوع مورد اختلاف کیفری است یا حقوقی، دانستن این موضوع از آن‌جا اهمیت دارد که شیوة شکایت در هر یک از این دو نوع از زمین تا آسمان با دیگری توفیر دارد.

پرونده وقتی کیفری است که به عنوان شاکی پرونده مدعی هستی طرف مقابل جرمی ‌را مرتکب شده که قانون برای آن مجازاتی در نظر گرفته است (مثلا سرقت، ضرب و جرح، کلاهبرداری، مزاحمت ناموسی، قتل یا نقص عضو، جعل عنوان و...)

در مقابل، دعاوی حقوقی آن‌هایی هستند که هدف از طرح  شکایت در آن‌ها (که در این‌جا دادخواست نامیده‌ می‌شود) تنها گرفتن حق و حقوقی است که فکر می‌کنی پایمال شده است.  اصلا هم دنبال این نیستی که طرف مقابل به کیفر و مجازات برسد، مانند گرفتن مهریه، درخواست حضانت طفل، استرداد جهیزیه، دعاوی مالک و مستأجری، درخواست طلاق، خسارت ناشی از تصادفات و اختلافات ملکی... که در آن‌ها مجازات طرف مقابل مطرح نیست.

اگر شکایت کیفری باشد (مثلا ضرب و جرح یا مزاحمت تلفنی و ناموسی و ...) برای شروع شکایت باید به دادسرای محل (دادسرای دارای صلاحیت) شکایت کنی ولی اگر پرونده حقوقی بود باید از همان اول به دادگاه حقوقی صلاحیت‌دار بروی، مثلا در تمامی‌اختلافات خانوادگی (نفقه، مهریه، ارثیه و...) باید به دادگاه مدنی خاص خانواده مراجعه کرد. البته اگر دندان روی جگر مبارک بگذارید، دربارة صلاحیت دادسرا و دادگاه هم توضیح می‌دهم.

حقم را بگیرید لطفا!

در دعاوی حقوقی شیوة کار کمی فرق دارد، در این‌جا  بعد از مراجعه به دادگاه حقوقی خاص برای اختلافات مالی مثلا در زمینة خرید و فروش یک ماشین یا خانه یا اختلافات خانوادگی (دادگاه خانواده) باید فرم‌های مخصوصی به نام فرم دادخواست که در بخش «فروش اوراق قضایی» به فروش می‌رسد را تهیه کرد.

برای دعاوی حقوقی باید فرم دادخواست را که در روی آن تمامی ‌مشخصاتی که دادگاه آن‌ها را لازم دارد و چاپ شده است پرکرد. در قسمتی از فرم هم باید موضوع را برای قاضی توضیح داد. به عنوان نمونه در توضیح موضوع می‌شود نوشت ماشینی را به قیمت 10 میلیون تومان از فلانی خریده‌ام، اما اکنون او ماشین را به من تحویل نمی‌دهد، تقاضا دارم ماشینم پس گرفته شود...

بعد از امضای این فرم باید برای پرداخت هزینة دادرسی تمبر باطل کرد، که البته این هزینه‌ بر مبنای میزان اختلاف مالی است. مثلا اگر اختلاف ما به خاطر یک ماشین 10 میلیونی یا یک چک چند میلیونی است باید معادل 2 درصد این مبلغ تمبر باطل کرد‍، این مبلغ برای دعاوی تا یک میلیون تومان، یک و نیم درصد و بیش از آن  2 درصد کل مبلغ است.

شکایت و دادخواست

البته اگرچه برای گرفتن حقتان، دانستن بعضی اصطلاحات حقوقی زیاد مهم نیست، اما برای آن که بتوانید موضوع را بهتر بفهمید بهتر  است که تفاوت شکایت و دادخواست را بدانید.

در پرونده‌های کیفری که شما برای مجازات و کیفر طرف مقابل، اقامة دعوی می‌کنید به کار شما «شکایت کردن» می‌گویند و شما شاکی و طرف مقابل متهم نامیده می‌شود. اما در دعاوی حقوقی به همین شکایت خودمان «دادخواست» گفته می‌شود. دو طرف ماجرا هم «خواهان» یعنی کسی که حقش را می‌خواهد و «خوانده» (طرف مقابل او) هستند.

رسم‌الخطی برای یک دردسر

تفاوت دعاوی کیفری و حقوقی علاوه بر این که در مراجعه به دادسرا و یا دادگاه حقوقی است، در نحوة شکایت و طرح دعوی هم هست.

برای شکایت کیفری (مثلا شکایت کردن به خاطر سرقت ماشین یا خانه، ضرب و جرح و...) می‌توانید شکایت‌تان را با مراجعه به دادسرا به صورت کتبی مطرح کنید، در این شکایت‌نامه باید نام، نام‌خانوادگى، مشخصات شناسنامه‌اى، آدرس محل سکونت خود و فردى را که از او شکایت دارید بنویسید، اما در صورتى که مشخصات متهم (که مثلا یک سارق کیف‌قاپ است) را در اختیار  ندارید، مى‌توانید تنها از او شکایت کنید و در عین حال اگر مشخصاتی هر چند جزئی هم از چهره و یا علائم خاص او دارید ذکر کنید.

علاوه بر این باید تاریخ، محل وقوع جرم، نوع جرم و میزان خسارت و ضرر و زیان و اسامى شاهدان و مطلعان و مختصری از حادثه نیز در شکایت‌نامه نوشته شود.

شکایت کیفری را می‌شود روی هر کاغذی نوشت و لازم نیست در برگة مخصوصی نوشته شود. البته لازم نیست عنوان قانونی جرم مثلا «ضرب و جرح» ذکر شود بلکه می‌شود نوشت:

سرپرست محترم دادسرای... فلانی مرا کتک‌زده یا از من دزدی کرده و از او شکایت دارم.
این شکایت را بعد از امضا کردن و پرداخت هزینة دادرسی (به وسیلة ابطال تمبر که اگر افزایش قیمت‌های اخیر شامل حال آن نشود 2 هزار تومان است) باید به دفتر سرپرست دادسرا ارائه داد تا سرپرست یا جانشین او، پرونده را براى انجام تحقیقات به یکى از شعب دادیارى یا بازپرسى ارجاع کند. آن وقت با احضار شما و متهم (در صورت وجود) به شکایت شما رسیدگی شود.

دلیل از شما، پیگیری از دادگاه

در دعاوی کیفری و حقوقی، همین‌طوری نمی‌شود راه افتاد و رفت از طرف مقابل شکایت کرد بلکه باید دلیل و مدرک را ارائه نمود که این دلایل می‌تواند مستندات قانونی و شهادت شاهدان باشد. هنگام طرح شکایت باید مدارک و شهود را ذکر کرده و در صورتی که مدارک به صورت سند است باید آن‌ها را ضمیمة شکایت یا دادخواست کرد و تحویل داد.

صلاحیت دادسرا یا دادگاه

برای شکایت کردن به هر دادگاه یا دادسرایی نمی‌شود رفت. مثلا اگر جرمی ‌در تهران رخ داده (کیفمان به سرقت رفته است) به این دلیل که جایی را در تهران نمی‌شناسیم، نمی‌توانیم در دادگاه مشهد شکایت کنیم.

در شهرهای بزرگی مثل تهران که هر منطقه دادسرای خاص خود را دارد، نمی‌شود اگر در شمال شهر با کسی دعوایمان شد‍ برای شکایت از او به دادسرای نزدیک خانه‌‌مان در جنوب شهر برویم، بلکه باید به دادسرایی رفت که جرم در محدودة آن واقع شده است. این موضوع، همان صلاحیت دادسرا است.

در مورد پرونده‌های حقوقی نیز دادخواست باید به دادگاهی ارائه شود که طرفی که با او اختلاف داریم در حوزة آن اقامت دارد. مثلا اگر ما خودمان در شیراز هستیم و یک اختلاف چکی یا دریافت خسارتی با فردی که ساکن تهران است داریم، باید برای شکایت به تهران بیاییم و در دادگاهی که فرد در حوزة قضایی آن اقامت دارد شکایت کنیم. البته در مورد اختلافات ملکی، بدون توجه به محل اقامت طرف مقابل، باید به دادگاهی رفت که آن زمین و یا ملک در حوزة قضایی آن قرار دارد...

10 دستور کلیدی برای شکایت کردن

ما همیشه از یک‌ور پشت‌بام می‌افتیم. نه به آن قدیم‌ها که اصلا کسی  شکایت نمی‌کرد، نه به حالا که شکایت مد شده و هر وقت حرف از گرفتن حق می‌شود‍، ذهن ما سریع می‌‌پرد به سمت دادگاه و پلیس و شکایت و شکایت‌کشی.

خب با این وضعیت، هر وقت کوچک‌ترین مسأله‌ای پیش می‌آید، فوری می‌رویم دنبال شکایت کردن، با همسایه‌مان سر دادن و ندادن شارژ و یا آشغال گذاشتن روی راه پله، یک بگو مگوی مختصر می‌کنیم، سریع زنگ می‌زنیم کلانتری محل. حتی از این خنده‌دارتر، یک دعوای زن و شوهری که نمک زندگی است می‌کنیم، فردا صبح علی‌الطلوع جلوی دادگاه خانواده‌ ایستاده‌ایم برای شکایت.

یا این که از یک بنده خدای فلک‌زده طلبکاریم، طرف مهلت هم می‌خواهد تا قرضش را بدهد، اما می‌پریم دادگاه شکایت می‌کنیم. برای یک تصادف جزئی یا یک اختلاف حساب مالی کوچک، حتما باید زنگ پلیس 110 را به صدا درآورد.

این‌طوری می‌شود که تند و تند پرونده روی پرونده جمع می‌شود و آن وقت باید برای هر شکایت، ماه‌ها منتظر ماند تا کی احضاریه بیاید و بعد دادگاه و دادگاه‌کشی.

در صورتی که خیلی از این‌ها را می‌شد کمی ‌کوتاه آمد و به جای شکایت کردن، با کمک ریش‌سفیدها حلش کرد. یک قاعدة طلایی برای شکایت کردن این است که تا جایی که می‌توانی شکایت نکن.ولی اگر به هر دلیلی مجبور به شکایت شدید، این نکته‌ها آویزه گوشتان باشد تا از کارتان پشیمان نشوید.

1- اگر حرف ناگفته داشتید
اگر در جلسة بازجویی و در اتاق قاضی نتوانستید شکایت خود را به درستی مطرح کرده و از خودتان به خوبی دفاع کنید، ناراحت نباشید، می‌توانید حرف‌های نگفته‌تان را به طور کتبی  از طریق منشی به قاضی برسانید.


2- خاله‌خاله بازی نکنید
خدا وکیلی اگر می‌خواهید پرونده‌تان بدون مشکل حل شود، اقوام و هفت جد قاضی را برای پیدا کردن یک آشنا که بخواهد توصیه‌تان را بکند شخم نزنید، چرا که این کار نه تنها گره کارتان را باز نمی‌کند بلکه بدجوری قاضی را عصبانی می‌کند. البته شما که این‌طوری نیستید اما لازم نیست سلام و یا پیغام یک آشنای مشترک  را یهو(!) به قاضی برسانید. این کار باعث می‌شود قاضی از همان ابتدا فکر کند ریگ خیلی گنده‌ای به کفشتان است.

مراجعه به قاضی در سالن دادگاه و یا بیرون از دادگاه، معنی خیلی خیلی بدی دارد. البته از ما نشنیده بگیرید، ولی معنی‌اش قضیة رشوه و زیرمیزی و این‌ها است که خودش جرم سنگینی است. پس با قاضی دربارة پرونده‌تان تنها در اتاق او و زمانی که وی اجازة صحبت داد می‌توانید صحبت کنید.

3- منطقه فحش ممنوع!
موضوعی که بیشتر از همه چیز قاضی را شاکی می‌کند، این است که زمان طرح شکایت به جای گفتن اسم متهم یا طرف مقابل‌تان، از فحش و بدوبیراه استفاده کنید یا آن که در اتاق قاضی به متهم حمله کرده و به او فحش بدهید. توهین به طرف مقابل حتی اگر یک متهم به قتل باشد باعث می‌شود قاضی حرفتان را قطع کند و حتی با شما برخورد کرده و  از اتاقش بیرونتان کند، پس مواظب این زبان سرخ باشید...


4- شماره پرونده‌ات را بگیر
اگر برای اولین‌بار به دادگاه یا دادسرا می‌روید، شمارة پرونده خود را بگیرید و آن را حتی در خواب هم از خودتان دور نکنید. در مراجعات بعدی برای پیگیری پرونده حتما این شماره همراهتان باشد؛ بدون دادن این شماره، پیدا کردن پرونده‌تان مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است.

5- قاضی را به خاطر بسپار
یادتان باشد که مقامات قضایی دادسرا عبارتند از دادستان، معاون دادستان، بازپرس و دادیار. مقامات قضایی دادگاه هم عبارت‌اند از رئیس دادگاه، دادرس دادگاه، مستشار یا مشاور دادگاه. اگر عنوان دقیق مقام قضایی را که بالای در اتاقش نوشته شده است نمی‌دانید، خودتان را عذاب ندهید بلکه او را جناب قاضی خطاب کنید.

6- فقط گوش کنید
هنگامی‌که در اتاق قاضی دارید طرح شکایت می‌کنید، به رجزخوانی‌های طرف مقابل اصلا توجه نکنید، وقتی که قاضی به او اجازة صحبت کردن داده است اگر سر و ته حرف‌هایش هم دروغ است شما حق اعتراض یا قطع کردن صحبت‌هایش را ندارید. و حق دارد از خودش هرطوری که دلش بخواهد دفاع کند حتی اگر بخواهد داستانی رؤیایی از خود بسازد. شما می‌توانید بعد از پایان حرف‌هایش وقتی اجازة صحبت پیدا کردید با ارائة دلیل و مدرک و شاهد حرف‌های او را تکذیب کنید.

7- جد و آباد را نلرزانید
به ناموسم قسم، به جون مادرم، بچه‌ام را کفن کنم و... واقعیت این‌طوری نیست. دوست عزیز اگر شاکی یا متهم هستی، موقع طرح شکایت اصلا لازم نیست، به مقدسات قسم بخوری یا آن که هفت جد و آباد زنده و مرده را بیندازی وسط  و همه را بلرزانی، قسم‌های تو در هنگام طرح شکایت پشیزی ارزش ندارد، سوگند خوردن در محضر قاضی مراسم خاصی دارد که اگر قاضی لازم بداند در مواردی خاص از جمله شهادت شاهدان و...  از آن‌ها می‌خواهد سوگند بخورند...

8-قشون‌کشی نکنید
مگر می‌خواهی بروی میدان جنگ که قشون دنبال خودت راه‌انداخته‌ای؟ نه، خدایی عقل هم خوب چیزی است. مگر قاضی این همه آدم بیکار را به اتاقش راه می‌دهد؟ یادت باشد وقتی شکایتی داری یا خدای ناکرده متهم هستی، برای آن که حرفت را ثابت کنی لازم نیست تمام فک و فامیل و در و همسایه را که در یک نهاد یا اداره کار می‌کنند یا قیافه‌شان یک‌جورهایی است به دادسرا و دادگاه بکشانی، قاضی هر روز صدها آدم این‌طوری را می‌بیند ولی تنها بر اساس قانون می‌تواند رأی بدهد.

اما اگر نیازی به شهادت گواهان و شاهدان بود، وقتی شما در شکایت یا دادخواست خود آن‌ها را معرفی کردی، خودش آن‌ها را احضار می‌کند.

20 سؤالی از قاضی
وظیفة قاضی این نیست که دربارة هر حکمی‌که می‌دهد یا هر تصمیمی‌که می‌گیرد، به شما به عنوان شاکی یا متهم توضیح دهد و دلایل و مبانی قانونی‌اش را برایتان توضیح دهد. اگر می‌خواهید این دلایل را بدانید، با وکیلتان صحبت کنید تا او دلیل صدور هر حکم را برایتان توضیح دهد.

پشت درهای بسته...
وقتی در دادسرا پشت در اتاق قاضی نشسته‌اید، سعی نکنید که از شکاف در به داخل نگاه کنید، این کار علاوه بر آن که باعث پرت شدن حواس قاضی می‌شود، او را عصبانی می‌کند. در چنین مکانی که همه خودشان مشکل دارند، سعی کنید از صحبت کردن با شاکیان و متهمان دیگر خودداری کنید و به هیچ‌وجه ماجرای خودتان را برای آن‌ها تعریف نکنید.

ندیده به‌تان بگویم که این آدم‌ها غالبا با گفتن این که این قاضی هم نمی‌تواند کاری بکند یا آن که قاضی قاطعی نیست و... پیش‌زمینة منفی برایتان به وجود می‌آورند. علاوه بر آن یادتان باشد در مقابل دادگاه‌ها و دادسراها همیشه یک عده آدم بیکار و علاف وجود دارند که به آ‌ن‌ها کار چاق‌کن می‌گویند.

این آدم‌های کلاهبردار، خودشان را از فک و فامیل قاضی یا مقامات قضایی معرفی می‌کنند و پیشنهاد می‌کنند در مقابل دریافت مقداری مایه، کارتان را زودتر راه بیندازند. صفحات حوادث روزنامه‌ها را که ببینی هر چند روز یک بار می‌توانی خبر دستگیری یکی از باندهای کار چاق‌کن را بخوانی.

همة راه‌ها به دادگاه ختم نمی‌شود
علاوه بر این که ما ایرانی‌ها چند سالی است که خیلی دست به شکایت شده‌ایم، مشکل دیگرمان این است که فکر می‌کنیم برای حل اختلافاتمان حتما باید به کلانتری و دادسرا و دادگاه برویم، در حالی که  برای حل مشکلات و اختلاف‌ها به مراکز دیگری هم می‌شود مراجعه کرد و اتفاقا خیلی زودتر هم به نتیجه رسید.

شوراهای حل‌اختلاف، هیأت‌های حل‌اختلاف کارگری، ادارة ثبت و بازرسی مخابرات از جمله این مراکز هستند که البته در این مراکز غالبا به جای صدور حکم، برای ایجاد سازش بین دو طرف تلاش می‌شود.

مجمع ریش سفیدان
آن‌قدر اسمش تابلو است که دیگر توضیح نمی‌خواهد، ولی خب حاضران به غایبان بگویند که این شوراها که از سه نفر از ریش‌سفیدان هر محل که به صورت افتخاری کار می‌کنند تشکیل شده‌اند، آرایی که صادر می‌کند مانند آرای دادگاه‌ها لازم‌الاجرا است.

این شوراها می‌توانند در تمامی ‌اختلافات از جمله نزاع، اختلافات مالک و مستأجری، تصادفات خودرو، چک و سفته، اختلافات خانوادگی و... که امکان صلح و سازش در آن‌ها وجود دارد به هر صورتی که باشند رسیدگی کنند.

اما در صورتی که به صلح و سازش ختم نشود و نیاز به صدور رأی باشد، اعضای شورا می‌توانند در پرونده‌های حقوقی مانند خسارت تصادفات خودرو، مهریه، نفقه، اختلافات مالک و مستأجری و سایر اختلافات مالی تا میزان10 میلیون تومان دخالت کنند. علاوه بر این‌ها در جرایم نسبتا سبکی که مجازات قانونی آن‌ها تا 500 هزار تومان و یا جرایمی‌که کمتر از 91 روز حبس دارد مثل دعواهای خیابانی که منجر به قتل نشده باشد، کلاهبرداری‌های کوچک و... می‌توان به آن‌ها شکایت کرد.

بررسی پرونده در این شوراها بسیار خودمانی است و برای شکایت به آن‌ها لازم نیست راه‌های قانونی شکایت کردن در دادسرا و دادگاه را طی کرد‍، حتی لازم نیست ‌شکایت‌نامة خاصی تنظیم کرد بلکه می‌شود شفاهی هم شکایت خود را مطرح کرد. رسیدگی در این شوراها هم فوق‌العاده سریع و بدون نوبت است. هزینة بررسی هر شکایت هم تا سال 84 مجانی بود اما از سال 85 تنها 1000 چوق آب می‌خورد.

با این حساب اگر خدای ناکرده اختلاف مالی و یا خانوادگی داشتید می‌توانید به جای رفتن به دادسرا و دادگاه سری به این‌جا بزنید و ان‌شاء‌الله با سازش برگردید.

پدرخوانده کارگرها
اختلافات کارگر و کارفرما هم از آن موضوعاتی است که می‌شود به جای رفتن به نزد قاضی، آن‌ها را به صورت خودمانی و با سرعت جت در هیأت‌های حل‌اختلاف کارگری حل کرد. اعضای این هیأت‌ها که خودشان از جامعة کارگری هستند، همان نقش ریش‌سفیدان قدیمی‌ را دارند و در اختلافات کارگری مانند بیمه، دستمزد، پاداش و عیدی یا بلا به دور، اخراج از کارخانه و کارگاه می‌توان به آن‌ها شکایت برد و خیلی زودتر از دادسرا و دادگاه به نتیجه رسید.

چه وقت‌هایی به پلیس زنگ بزنیم؟
شاید وقتی که سردار قالیباف، طرح پلیس 110 را به اجرا گذاشت هیچ‌کس نمی‌توانست حتی در خیالش هم حدس بزند که این طرح  این همه‌بین مردم جا باز کند، اما در عین موفق بودن این طرح  در حالی که چند سالی از راه افتادن آن می‌گذرد هنوز هم خیلی از مردم نمی‌دانند چه زمانی باید به 110 زنگ زد و یا به کلانتری محل شکایت برد.

خدایی توضیح این قسمت یک کمی‌سخت است، اما خب در ساده‌ترین شکل باید گفت که مأموران پلیس ضابط قضایی هستند و حتما و حتما باید تحت‌نظر قاضی دادسرا یا دادگاه فعالیت کنند و نمی‌توانند خودشان مستقیما به شکایتی رسیدگی کنند.

تماس با پلیس 110 یا کلانتری محل تنها در مواردی است که  جرم به عبارت حقوقی «جرم مشهود» باشد که به زبان خودمان یعنی جرایمی‌که جلوی روی مردم انجام می‌گیرند و باید در همان زمان به پلیس خبر داد وگرنه بیم فرار متهم از صحنه وجود دارد و یا صحنه به هم می‌‌خورد (مثل کیف‌زنی، مزاحمت، نزاع خیابانی، تصادفات و...) البته این‌گونه جرایم هم باید بلافاصله در زمان وقوع گزارش شود وگرنه اگر چند روز   یا حتی در مواقعی چند ساعت از وقوع حادثه گذشته باشد آن‌وقت دیگر تماس با پلیس بی‌فایده است.

علاوه بر این، در دعواهای خانوادگی درون خانه، اختلافات مالی مثل کلاهبرداری یا چک و سفته، گرفتن مهریه و نفقه و یا اختلافات ملکی و مالک و مستأجری، مزاحم تلفنی و...  مراجعه به پلیس یا زنگ زدن به 110 گرهی را باز نمی‌کند و باید به دادسرا یا دادگاه شکایت کرد.

البته بد نیست این قسمت را هم بدانید که پلیس بعد از جمع‌آوری مدارک و شواهد از صحنة حادثه، با رسیدن قاضی دادسرا تمام مدارک را در اختیار او قرار می‌دهد و از آن به بعد طبق دستور او عمل می‌کند.