نوید صالحی: ادبیات‌ حماسی‌ و شناخت‌ و نقل‌ «حماسه‌» در ادبیات‌ یکی‌ از ژانرهای‌ مورد علاقه‌ هنرمندان‌ و مردم‌ است. «ادبیات‌ جنگ‌» یکی‌ از زیرمجموعه‌های‌ حماسه‌ است‌.


در ادبیات‌ جنگ‌ و حماسه‌ جهان‌ 2 اثر قدیمی‌ و شگرف‌ «ایلیاد» و «ادیسه‌» اثر هومر که‌ حتی‌ قبل‌ از پیدایش‌ خط در یونان‌ سینه‌ به‌ سینه‌ نقل‌ می‌شده‌ است‌، نشانه‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ ژانر همیشه‌ مورد علاقه ‌ملل‌ مختلف‌ جهان‌ بوده‌ است‌.«اسطوره‌ها» در همیشه‌ تاریخ‌ مورد احترام‌ مردم‌ بودند و حضور آنان‌ و تلاش‌ برای‌ نزدیکی‌ و تقلید رفتار و کردارشان‌ از جمله‌ تلاش‌هایی‌ است‌ که‌ در جوامع‌ مختلف‌ و خصوصا از سوی‌ نسل‌ جوان‌ صورت‌ می‌پذیرد. «حماسه‌‌سازی‌‌ و حماسه‌‌باوری‌» در دنیای‌ قدیم‌ یکی‌ از سرگرمی‌ها و اعتقادات‌ مردم‌ بوده‌ است‌. در ادبیات‌ و زبان‌ فارسی‌، شاید اثری‌ چون‌ «شاهنامه‌ فردوسی‌» از نخستین‌ آثار ژانر حماسه‌ در این‌ زبان‌ است‌ که‌ با استقبال‌ گسترده‌ در طول‌ تاریخ‌ مواجه‌ است‌.

قهرمانان‌ شاهنامه‌ قرن‌هاست‌ که‌ بخش‌ عمده‌‌ای‌ را در زندگی‌ پارسی‌‌زبانان‌ اشغال‌ کرده‌اند اما با شروع‌ قرن‌ جدید و بروز جنگ‌های‌ جهانی‌ اول‌ و دوم‌ و همچنین‌ به‌وجود آمدن‌ سینما، تلویزیون‌ و مطبوعات،‌ ادبیات‌ حماسه‌ دستخوش‌ تغییرات‌ اساسی‌ شد. آنچه‌ حتی‌ امروز شاهد آن‌ هستیم‌ تولید آثار مختلف‌ جنگی‌ است‌ که‌ هرکدام‌ سعی ‌در واگو کردن‌ همان‌ حرف‌هایی‌ را دارند که‌ در آثار کلاسیک‌ ادبیات‌ حماسه‌ طرح‌ می‌شد. در میان‌ انبوه‌ آثار متعدد- چه‌ سینمایی‌ و تلویزیونی‌ و چه‌ آثار نوشتاری‌- در قرن‌ حاضر در این‌ ژانر شاهد شکل‌گیری‌ چند گونه‌ خاص‌ از ادبیات‌، در سطح‌ جهان‌ هستیم‌. آفرینش‌ گونه‌هایی‌ چون‌ «ادبیات‌ جنگ‌ میهنی‌»، «ادبیات‌ مقاومت‌» و «ادبیات‌ پایداری‌» در کشورهایی‌ که‌ مورد تهاجم‌ قرار گرفته‌اند و همچنین‌ آغاز «ادبیات‌ ضد‌جنگ‌» در میان‌ صاحبان‌ اندیشه‌ کشورهای‌ متجاوز از جمله‌ گرایش‌ها‌ به‌ ادبیات‌ حماسی‌ در قرن‌ حاضر است‌.

آخرین‌ جنگ‌ گسترده‌ و فراگیر، جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود که‌ در اروپا رخ‌ داد. امروزه‌ شاهد آن‌ هستیم‌ که‌ همچنان‌ هنرمندان‌ اروپایی‌ به‌ بازخوانی‌ آن‌ می‌پردازند و بر این‌ تلاشند تا گونه‌های‌ جدیدی‌ را در ادبیات‌ جنگ‌ به‌عنوان‌ یک‌ کلیت‌ خلق‌ کنند.

بازگردیم‌ به‌ ادبیات‌ جنگ‌ در ایران؛‌ مسلما پس‌ از شاهنامه‌ فردوسی‌ که‌ یکی‌ از شاخص‌ترین‌ و بزرگ‌ترین‌ آوار ادبیات‌ حماسی‌ در ایران‌ و جهان‌ است‌، شاهد تولید اور جدیدی‌ تا زمان‌ شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ عراق‌ علیه‌ ایران‌ نبودیم. البته‌ ناگفته‌ نماند که‌ در این‌ ژانر حرفی‌ برای‌ گفتن‌ نبوده‌ است‌ که‌ در یکی‌ دو قرن‌ حاضر، تقریبا در تمامی‌ جنگ‌ها ایران‌ بازنده‌ و شکست‌ خورده‌ بوده‌ و بی‌کفایتی‌ حکمرانان‌ و ترس‌ از دست‌دادن‌ تاج‌ و تخت‌ دلیلی‌ بود برای‌ پرداخت‌ خاک‌ ایران‌ به‌ متجاوزین‌. آغاز جنگ‌ تحمیلی‌ صدام‌ علیه‌ ایران‌ در آن‌ فضای‌ انقلابی‌ که‌ در ایران‌ حاکم‌ بود، بزرگ‌ترین‌ اشتباه‌ صدام‌ به‌ شمار می‌رود. این‌ جنگ‌ در 2جبهه‌ آغاز شد. یکی‌ در میدان‌ نبرد و دیگری‌ که‌ تا سال‌ها بعد نمایان‌ نبود جنگی‌ بود فرهنگی‌ و ادبی. ‌نخستین‌ کار فرهنگی‌ که‌ شکل‌ گرفت‌ و ادامه‌ یافت‌ صفحات‌ جبهه‌ و جنگ‌ روزنامه‌ها بود.

این‌ صفحات‌ در سال‌های‌ اول‌ جنگ‌ به‌ جز چاپ‌ و انتشار گزارش‌های‌ جنگی‌ که‌ بیشتر آنها از مراکز فرماندهی‌ جنگ‌ صادر می‌شد، با چاپ‌ عکس‌هایی‌ از میدان‌ نبرد، سعی‌ در تهییج‌ افکار عمومی‌ به‌منظور حضور در مناطق‌ عملیاتی‌ داشت‌. به‌ مرور زمان‌ و در سال‌های‌ ۶۳ و ۶۴ دو بخش‌ دیگر به‌ این‌ صفحات‌ مصور اضافه‌ شد. بخش‌ نخست‌ گزارش‌های‌ توصیفی‌ خبرنگارانی‌ بود که‌ به‌ منطقه‌ می‌رفتند و بخش‌ دوم‌ مجموعه‌ خاطرات‌ و حرف‌هایی‌ بود از رزمندگان‌ که‌ توسط همان‌ خبرنگاران‌ تهیه‌ می‌شد. کم‌‌کم‌ شعر و داستان‌ نیز به‌ این‌ مجموعه‌ اضافه‌ شد. در سینما، تلویزیون‌ و رادیو نیز ‌ سلسله‌ اقداماتی‌ آغاز شد و هنرمندان‌ جوان‌ به‌ تولید اؤر در زمینه‌ جنگ‌ پرداختند. در سایر رشته‌های‌ هنری‌ چون‌ تئاتر، نقاشی‌، خطاطی‌، هنرهای‌ تجسمی‌ و... نیز در همان‌ سال‌های‌ نخست‌ جنگ‌ یک‌ حرکت‌ منسجم‌ شروع‌ شد و ادامه‌ یافت‌. اما بخش‌ عمده‌‌ای‌ از این‌ جریان‌، خودجوش‌ و مردمی‌ بود و به‌دلیل‌ موقعیت‌ ایران‌ آن‌ زمان‌ اغلب‌ سازمان‌ها و نهادها بخش‌ عمده‌ امکانات‌ خود را صرف‌ جبهه‌های‌ جنگ‌ می‌کردند. با پایان‌ جنگ‌ و آغاز دوران‌ سازندگی، انتظار می‌رفت‌ تا سازمان‌ها و نهادهای‌ فرهنگی‌ به‌ حمایت‌ از ادبیات‌ جنگ‌ بپردازند اما بدبختانه‌ چنین‌ نشد!

آنچه‌ ضرورت‌ دارد اینکه‌ با توجه‌ به‌ تقسیم‌‌بندی‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در جهان‌ نسبت‌ به‌ ادبیات‌ جنگ،‌ جایگاه‌ ایران‌ در آن‌ شناسایی‌ شود. مسلما با توجه‌ به‌ اینکه‌ کشورمان‌ از سوی‌ رژیم‌ صدام‌ و حامیانش‌ مورد تهاجم‌ قرار گرفته‌ و آنچه در 8سال‌ از سوی‌ مردم‌ و دولت‌ ایران‌ شکل‌ گرفته‌ بود مقاومت‌ در برابر متجاوزان‌ بود، پس‌ هر آنچه می‌باید نشر و ترویج‌ می‌یافت‌ گونه‌‌ای‌ از ادبیات‌ بود به‌ نام‌ ادبیات‌ مقاومت‌ و پایداری‌. جنگ‌ فی‌نفسه‌ کریه‌ و مطرود است‌ و ترویج‌ آن‌ به‌ هر شیوه‌ و با هر زبان‌ و بیان‌، اقدامی‌ است‌ ضد‌بشری‌ و کثیف‌ اما ثبت‌ و نقل‌ مقاومت‌ مردم‌ در برابر متجاوز و دفاع‌ از آب‌ و خاک‌ و ناموس‌ و اعتقاد دینی‌ و حفاظت‌ از تمامیت‌ ارضی‌ و استقلال‌ همیشه‌ مورد ستایش‌ بوده‌ و هست‌. با این‌ نگاه‌ و قبول‌ اصل‌ مقاومت‌ در برابر تهاجم،‌ پس‌ آنچه‌ انتظار می‌رفت‌ این‌ بود که‌ از ادبیات‌ پایداری‌ و فرهنگ‌ پایداری‌ بعد از جنگ‌ حمایت‌ شود. اکنون‌ نزدیک‌ به‌ 2دهه از پایان‌ جنگ‌ می‌گذرد و 3دهه از آغاز جنگ‌ها.

این ایام زمان‌ بسیار خوبی‌ است‌ تا پایه‌های‌ فرهنگی‌ یک‌ ملت‌ محکم‌ شود و ترویج‌ یابد اما آنچه مشاهده‌ می‌شود درست‌ خلاف‌ انتظارات‌ و توقعات‌ است‌. اگر بخواهیم‌ فرهنگ‌ پایداری‌ را تجزیه‌ و تحلیل‌ کنیم‌ و ببینیم‌ از چه‌ قسمت‌هایی‌ تشکیل‌ شده‌ و در واقع‌ اجزای‌ آن‌ را بازخوانی‌ کنیم‌، مشتمل‌ است‌ از علل‌ و چرایی‌ تهاجم‌ ارتش‌ تا دندان‌ مسلح‌ صدام‌ به‌ ایران‌، چگونگی‌ شکل‌گیری‌ مقاومت‌ مردمی‌ در شهرهای‌ مرزی‌، مظلومیت‌ مردم‌ و بازگویی‌ بدون‌ اغراق‌ جنایات‌ ارتش‌ بعث‌ در شهرها و روستاهای‌ مرزی‌، آغاز مقاومت‌ مردمی‌ و نیروهای‌ نظامی‌ و شروع‌ عقب‌‌نشینی‌ دشمن‌، بازگویی‌ خاطرات‌ رزمندگان‌ از ایثارها، فداکاری‌ها، شهادت‌‌طلبی‌های‌ همرزمانشان‌، بیان‌ جنایات‌ متعدد صدام‌، بازخوانی‌ اسارت‌ و ادبیات‌ اسارت‌ در بین‌ اسرای‌ ایرانی‌ و هزاران‌ آیتم‌ و سرفصل‌ دیگر که‌ نشانی‌ از جنگ‌طلبی‌ و ترویج‌ فرهنگ‌ دشمن‌سازی‌ و جنگ‌ در آن‌ مشاهده‌ نمی‌شود.

مسلما آنچه‌ در سال‌های پیش‌ و درست‌ در شهریور ۵۹ اتفاق‌ افتاد خواسته‌ هیچ‌یک از مردمان‌ این‌ سرزمین‌ نبوده اما موضع‌گیری‌ و جوابی‌ که‌ به‌ آن‌ داده‌ شد حرکتی‌ بود ملی‌ و نمادی‌ بود از وحدت.‌ در تمام‌ کشورهای‌ دنیا رسم‌ بر این‌ است‌ که‌ از اینگونه‌ حوادث‌ بیشترین‌ بهره‌برداری‌ صورت‌ می‌گیرد، هنوز هم‌ شاهد آن هستیم که‌ فیلم‌های‌ ضد‌نازی‌ تولید می‌شود، در هالیوود بودجه‌های‌ هنگفتی‌ هزینه‌ می‌شود تا از جنگ‌ ویتنام‌ برای‌ تهییج‌ روحیه‌ سربازان‌ آمریکایی‌ و جلب‌ حمایت‌ مردم‌ به‌منظور پیشبرد اهداف‌ پلید کاخ‌ سفید بهره‌برداری‌ شود، در کشورهای‌ اروپایی‌ حتی‌ در آلمان‌ که‌ مسبب‌ اصلی‌ در آغاز جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ بود سالانه‌ مبالغ‌ بسیاری‌ جهت‌ رفاه‌ کهنه‌‌سربازان‌ آن‌ جنگ‌ و حتی‌ بازماندگانشان‌ هزینه‌ می‌شود و این‌ به‌ جز تلاشی‌ است‌ که‌ مدیران‌ فرهنگی‌ جهت‌ نشر ادبیات‌ جنگ‌ صورت‌ می‌دهند. در ایران‌ چه‌ اتفاقی‌ افتاد؟

غالب‌ نیروهای‌ حاضر در مقاومت‌ طرد شدند و حتی‌ مجروحان‌ و معلومان‌ نیز آنطور که‌ باید و شاید مورد رسیدگی‌ قرار نگرفتند و در پیچ‌و خم‌ زندگی‌ روزمره‌ توسط مسئولان‌ به‌‌دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ شدند. از سوی‌ دیگر، فعالان‌ در عرصه‌ فرهنگ‌ پایداری‌ نیز مورد بی‌مهری‌ قرار گرفتند. غالب‌ صفحات‌ جبهه‌ و جنگ‌ یا تعطیل‌ شد یا بی‌محتوا و کلیشه‌‌ای‌ و فاقد روح‌. تولیدات‌ تلویزیونی‌ چنان‌ کم‌تأثیر و اغراق‌آمیز بودند که‌ مخاطب‌ جوان‌ ترجیح‌ می‌دهد تا از نمونه‌های‌ آمریکایی‌ و اروپایی‌ مصرف‌ کند؛ چون‌ که‌ هرچند از پایه‌ و اساس‌ دروغ‌ است‌ اما دروغی‌ است‌ قابل‌ پذیرش‌. در سینمای‌ دفاع‌ مقدس‌ به‌جز چند اؤر قابل‌ تامل‌ که‌ بیشتر آنها ساخته‌ فرزندان‌ دفاع‌ بود، مابقی‌ به‌ همان‌ سرنوشت‌ تولیدات‌ تلویزیونی‌ دچار شده‌‌اند. در عرصه‌ کتاب‌ هم‌ بدبختانه‌ هیچ‌ حمایتی‌ صورت‌ نگرفت‌ و اگر کار تأثیرگذاری‌ هم‌ تولید شد در سکوت‌ بود و سکوت‌.

اما ضربه‌ مهلک‌ و اصلی‌ زمانی‌ وارد شد که‌ فرهنگ‌ پایداری‌ و ادبیات‌ مقاومت‌ در مسلخ‌ بازی‌های‌ سیاسی‌ و جناحی‌ قربانی‌ شد. در واقع‌ ادبیات‌ مقاومت‌ به‌ جای‌ سیاستمداران‌ آن‌ زمان‌ قربانی‌ شد و جناح‌هایی‌ که‌ مسئولان‌ را مورد نقد قرار می‌دادند به‌ این‌ کودک‌ مظلوم‌ تاختند و کار تا آنجا پیش‌ رفت‌ که‌ کار در عرصه‌ ادبیات‌ مقاومت‌ را جنگ‌طلبی‌ خواندند و این‌ اقدام‌ را آب‌ در هاون‌ کوبیدن‌ دانستند و آن‌ را عملی‌ دیدند که‌ تاریخش‌ گذشته‌ است‌! با این‌ برخورد، جناح‌ مقابل‌ خود را صاحب‌ بلارقیب‌ ادبیات‌ مقاومت‌ دانست‌ و چنان‌ پیش‌رفت‌ که‌ اگر فردی‌ با یک‌ ایده ‌نوی‌ تأثیرگذار می‌خواست‌ اقدامی‌ کند باید که‌ از آنان‌ مجوز می‌گرفت‌ و در حقیقت‌ فرهنگ‌ پایداری‌ به‌ سنگری‌ محکم‌ و غیرقابل‌ نفوذ بدل‌ شد و در این‌ میان‌ بیچاره‌ فرهنگ‌ پایداری‌!

اما در این‌ میان‌ گروهی‌ بودند که‌ به‌ هیچ‌کدام‌ از دیدگاه‌های‌ بالا اعتقادی‌ نداشتند بلکه‌ معتقد بودند ادبیات‌ و فرهنگ‌ پایداری‌ فصلی‌ از تاریخ‌ ایران‌ و متعلق‌ به‌ تمامی‌ مردم‌ این‌ مرزوبوم‌ است‌ لذا به‌ هیچ‌گروه‌ و جناحی‌ تعلق‌ ندارد و با توجه‌ به‌ معضلات‌ و مشکلات‌ بسیار سعی‌ در نشر آن‌ کرده‌ و البته‌ ثمرات‌ بسیاری‌ نیز به‌ دست‌ آوردند. در حال‌ حاضر و با رویدادهای‌ سیاسی‌ که‌ اتفاق‌ افتاد، ضرورت‌ بازخوانی‌ و نشر درست‌ فرهنگ‌ پایداری‌ بار دیگر مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و حتی‌ در طول‌ 2سال‌ گذشته‌ اقدامات‌ مثبت‌ بسیار چشمگیری‌ رخ‌ داده‌ است‌.

این‌ را به‌ فال‌ نیک‌ گرفته‌ و امیدواریم‌، هرچند‌ زمانی‌ طولانی‌ نزدیک‌ به‌ 20 سال‌ به‌ هدر رفت‌ اما با سرلوحه‌ قراردادن‌ این‌ ضرب‌المثل‌ که‌ «ماهی‌ را هر وقت‌ از آب‌ بگیری‌ تازه‌ است‌» با نگاهی‌ جوانگرا و در تمامی‌ عرصه‌های‌ فرهنگی‌، هنری‌، اجتماعی‌ تلاش‌ گسترده‌ در نهادینه‌کردن‌ فرهنگ‌ پایداری‌ که‌ همانا فرهنگ‌ شهادت‌طلبی‌ است‌، صورت‌ پذیرفته‌ و از فعالان‌ این‌ عرصه‌ حمایت‌ مادی‌ و معنوی‌ شود. باید پذیرفت‌ که‌ 8سال‌ دفاع‌ مقدس‌ فصلی‌ از تاریخ‌ این‌ مملکت‌ است‌ که‌ سرشار از افتخار و عزت‌ ملی‌ است‌ و نباید آن‌ را قربانی‌ منافع‌ شخصی‌ و جناحی‌ کرد. از یاد نبریم‌ که‌ تاریخ‌ و آیندگان‌ در مورد ما قضاوت‌ خواهند کرد؛ همانطور که‌ ما چنین‌ کردیم‌.