يكشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۵
مردي از آزادكوه
ديدن چيزهايي كه نمي بينيم!
003042.jpg
زهره خوش نمك
سفر يعني ماجرا، اگر اهلش باشي، خطر كردن و ديدن و مكاشفه. باروبنه را برداري و راه بيفتي تا تاريخ را ببيني. فرهنگ كوچه به كوچه و قاره به قاره را. كوه و دشت و كوير يا جنگل و حيات وحش و آدم ها را . همه آنچه چشمانت را گرد مي كند و دور از روزمرگي و مثل ديروز بودن. تا برگردي چنته ات پر است از آنچه ديگران ندارند و كوله تجربه ات. اگر همراهت باشد بلدي كه خود سري پر درد دارد در اين راه، سفر پربارتر خواهد بود و به يادماندني تر. كسي كه عاشق باشد و تشنه؛ نه از سر بيكاري و معطلي نان شب، سفر را پيشه كرده باشد و هدايت گردشگر را. غلامعباس جعفري از اين دست آدمهاست. راهنماي سفرهاي ماجراجويانه در طبيعت.
مرد ريز اندام و چهره سوخته از سوز برف و هرم آفتاب كه سفر را از مدرسه شروع كرد و حالا براي ديدنش بايد منتظر باشي تا از كوير لوت برسد يا هيمالياي نپال، دل آفريقا يا آلپ اروپا. پامير تاجيكستان و دماوند خودمان، يا از ميان قبيله هاي سياه سياهپوستان و...
از صعود صخره اي بازگشته باشد، قله كوهي، ميان شن هاي روان يا خيابان هاي پاريس و ايتاليا و مجارستان و... سرمازدگي را سوغات صعود زمستاني آورده باشد تا دو ماهي را با زانو راه برود يا سوختگي بدن را از روزها و روزها زير تيغ آفتاب راه رفتن. بيابان را وجب كرده باشد پشت ويزور دوربين كه همراهش تا ناكجاآبادها رفته است با شاتري كه خوب مي داند كجا بچكد تا بيننده را مدهوش آن همه زيبايي كند.
عباس ليدري مي كند براي ماجراجويان آمريكايي، اروپايي و انگليسي تا دستمزدش بشود توشه سفر ديگرش. كه سفر را جهاد مي داند. با محقق همراه مي شود و هنرمند و دانشمند و گردشگر.
سال ها در فدراسيون كوهنوردي فعال بوده است و چهره اي مطرح در اكسپديشن جهاني. مدرس تجربي مردم شناسي فرهنگي در يك موسسه آموزشي است از بس كه تجربه كرده و فرهنگ ها را لمس. از غرب تا شرق دنيا.
معتقد است ضرب المثل ها براساس وضعيت اقليمي شكل گرفته اند براي همين «سايه سر» در جنوب يعني بزرگي و در شمال يعني مزاحمت. معتقد است ارتفاع، عنصر ساده فرهنگ ساز است و در لهجه و گويش، پوشاك، ضرب المثل ها، موسيقي، رقص، معماري و ... ردش را مي بيني. براي همين در كوير چشم ها تنگ مي شوند، پوست صورت كشيده، شكل دندان ها و پوست گلو و فونتيك آوازها عوض مي شود و در معماري تأثير مي گذارد. پس خانه ها پشت به آفتاب ساخته مي شوند و در كوهستان رو به آن. ساز هم تابعي مي شود از اقليم. ساق پاي درنا مي شود «دوزله» و گرنه «فلوت» را مي سازند از «ني» نيشكر. براي همين موسيقي دشت و كوه و جلگه با هم متفاوتند و ليدر همه اين دانسته هاي اكوتور را بايد به مسافر منتقل كند، با بياني متفاوت وگرنه مسافر به تو چه كار دارد.
عباس چم و خم ليدري تور را خوب مي داند و چم و خم راه را. چه براي ديدن باشد، چه حل مشكلات در كشوري مثل ايران كه به قول او هنوز به گردشگر خارجي مثل جاسوس نگاه مي شود. مي گويد مسافر هر كشور، ويژگي هاي خود را دارد. يكي غرغرو است، يكي حساس. يكي رمانتيك، يكي خشن و آن ديگري ترسو و ... در حالي كه در ايران همه شرايط براي پاسخگويي به نياز سليقه هاي مختلف وجود ندارد. هنوز امنيت لازم براي گردشگران تأمين نمي شود. دستشويي مناسب بين راهي نداريم. پذيرايي مان بد است. برنامه هاي هواپيما به راحتي كنسل مي شوند و تو نمي داني به توريستي كه براي ديدن يك روزش برنامه ريزي كرده اي، چه بگويي. اينجاست كه راهنماي تور، بايد يك تنه پاسخ نبود امكانات و بي برنامگي كشور را براي توريست داشته باشد. دروغ بگويد بد است، راستش را بگويد بدتر.
مي گويد: اين در حالي است كه در ۱۴۱۰ كيلومتري كه در مجموع با دو تور در نپال طي كردم، يادم نمي آيد چادري زده باشم. همه كار را متخصصان كار كه با تور همراهند، انجام مي دهند. نپال كشوري كه هيچ نداشت به جز حشيش و سيب زميني، حالا چيپس دارد و توريسم. براي دريافت مجوز صعود به قله اورست براي ۵ نفر بايد ۷۰ هزار دلار بپردازي و در مقابل هر نفر اضافي ده هزار دلار.
لندينگ هواپيما در فرودگاه نپال در فصل صعود از اورلي فرانسه بيشتر است، در حالي كه به جاي ما دوبي و قطر از اين فرصت بهره گرفته اند و از فرودگاه اين كشورها مسافران ترانزيت مي شوند. قبل از اين براي رفتن به نپال، بايد دو شبي را در راه مي مانديم، اما با پروازي كه دبي و قطر گذاشتند از تهران به نپال ارتباط برقرار شده. اين پروازها در فصل صعود كه ۴۵ روز است، كوهنورد و گردشگر مي برند و در بقيه سال كارگر مي آورند. اين در حالي است كه ما هنوز بايد نگران امنيت گردشگر باشيم.
باز فرودگاهي هست و مأموري مسئول و آشنا به كار حوزه ويزا كه به شدت مراقب مسائل ويزاي توريست هاست.  حرف من اين نيست كه نبايد مراقب توريست بود، در تمامي دنيا مراكز امنيتي كاملاً در جريانند كه شما از مرز كه وارد شديد چه مي كنيد و كجا رفتيد، اما اين كنترل به شدت نامحسوس و در عين حال دوجانبه است. يعني در همان حالي كه مراقبند اين توريست به آثار باستاني صدمه نزند در همان حال هم مراقبند كه به بهانه هاي مختلف به توريست اجحافي از سمت و سوي هتل داران و رستوران دار و راننده و راهنما و فروشنده فرش اعمال نشود. مسافر كه به كشور مي آيد، دل تو دل راهنما نيست تا امنيت و آسايش گردشگر فراهم شود. از فرودگاه تا فرودگاه دغدغه و استرس گريبان راهنما را مي فشارد تا همه چيز رو به راه شود. كافي است راه بنداني تمامي نقشه هاي راهنما را براي رسيدن به موقع به پرواز به هم بريزد و خدا رحم كند كه اين پرواز پرواز خروج نباشد!
003039.jpg
عباس معتقد است از اين همه سايت باستاني و طبيعت گوناگون، توان كسب درآمد نداريم. درحالي كه به خاطر كوه هاي بلند و كويرهاي گسترده و اقليم متنوعي كه داريم، مي توانيم تعداد زيادي توريست طبيعت گرد داشته باشيم. اما حالا اكوتورمان مي شود تنگه واشي و به جاي جذب گردشگر، آژانس هاي ما با قيمت هاي پايين گردشگر وارد مي كنند. اين نوع تور خود نيز طلب مي كند كه راهنماي تور هم به جاي كتابچه اطلاعات راجع به منطقه، دفتري از جوك در جيب داشته باشد. در بخش مسافران ورودي هم آژانس هاي ايراني با روش ناجوانمردانه  شكستن قيمت تا مرز ورشكستگي رقيب پيش مي روند و چوب حراج به اين سرزمين مي زنند. قراردادهاي آژانس هاي دولتي را ببينيد كه تور ۳۰۰ دلاري براي يك هفته بازديد توريست هاي كشور ژاپن از ايران مي فروشند. اين يعني ارزان فروختن اين مرز و بوم و اين در حالي است كه كرايه مترو و تاكسي يك ايراني در يك هفته در ژاپن از ۳۰۰ دلار بيشتر است. براي ورود مسافر به ايران از هيچ تبليغي فروگذار نيستيم.
هزينه هاي سرسام آور نمايشگاه ها را مي دهيم و با اين همه تبليغات، ميهمان دعوت مي كنيم به خانه اي كه نه آب دارد و نه گاز و نه برق! مسافر براي آرامش و لذت به سفر مي رود. وظيفه ما تأمين نياز اوست و سعي مي كنيم در قبال پولي كه از وي مي گيريم، امكانات مورد نيازش را نيز فراهم كنيم. براي همين براي تهيه اين امكانات از مردم محل كمك مي گيريم و اين گونه درآمد صنعت توريسم در لايه هاي زيرين جامعه هم توزيع مي شود. وقتي در يك برنامه چند روزه كوهنوردي حدود ۵۰۰ هزار تومان دستمزد براي چند نفر كه با اسب و قاطر بارهاي كوهنوردان خارجي را جابه جا مي كنند، پرداخت مي كني، در واقع ايجاد يك درآمد اضافي براي كوهپايه نشينان كرده اي و خود اين درآمد اضافي تبعاتي دارد كه ماندن در روستا يكي از آنها است. براي همين شعار امسال روز جهاني كوهستان جهانگردي، پيشگيري از فقر در روستاها نامگذاري شده است.
عباس، دل پري دارد از وضعيت گردشگري كشور و بي آنكه بپرسي يك ريز مي گويد از مشكلات. مجالي براي پرسش نمي گذارد: ما بلد نيستيم خوب تور بفروشيم، در حالي كه تركيه اين كار را مي كند براي همين آژانس ها با ۲۶۰ هزار تومان تور به تركيه مي برند. در حالي كه با توجه به قيمت بليت هواپيما، اين رقم با هر محاسبه اي غلط در مي آيد،  اما برنامه اي در آن مي گنجانند كه ۱۴۰۰ دلار خرج دارد. چرا كه آنها با اين قيمت وسوسه انگيز فقط يك تور خالي به شما مي فروشند، اما پايتان را كه از هواپيما پايين گذاشتيد، دست به جيب مي شويد. از آب به شما مي فروشند تا انواع غذاها در تنوع منوي رستوران ها و لباس ها و.... بر كه مي گرديد مي بينيد كه ۵ دلار، ۵ دلار، ۱۵۰۰ دلار پرداخته ايد. اين يعني در سبد ديدن تور. فروختن تور و توزيع درآمد آن در بين همه قشرهاي جامعه، نه مثل اينجا كه درآمد ارزي يك سر به جيب آژانس دار و هتل دار و هواپيمايي مي رود و بقيه بايستي نان خشك سق بزنند و نق! براي همين است كه وزير جهانگردي تركيه به ايران مي آيد، هر روز هم به زبان فارسي يك گوشه از تركيه را برايمان چهار رنگ در روزنامه هاي رسمي تبليغ مي كنند؛ چرا؟ چون بازار دارند. ما حدود ۴ ميليون مسافر خروجي داريم كه نزديك به يك ميليون شان به گفته مقامات ترك سال قبل از تركيه ديدن كردند. سرانگشتي حساب كنيد ببينيد چقدر مي شود. اما از همين كشور تركيه به غير از راننده هاي ترانزيت، ما چند عدد توريست داشته ايم. آمار ورودي توريست واقعي چقدر است. به آمار رسمي توجه نكنيد. عده اي زائر از پاكستان و يك مشت كاسب از سمرقند، دردي را از صنعت توريسم حل نخواهد كرد. توريسمي كه مي آيد مشهد و زيرانداز مي اندازد كنار خيابان و مي خوابد را مي خواهيم چه كنيم؟
اروپايي ها از نپال كه بخواهند بروند لهاسا براي زيارت پوتالا پالاس ۶۰۰ دلار فقط پول هواپيما بايستي بپردازند تا برسند آنجا. در ورودي هر موزه و زيارتگاه در قبال پول زيادي كه از تو مي گيرند، تمامي اطلاعات را در يك لوح سي دي تحويلت مي دهند تا در فرصت مناسب به تماشا بنشيني و براي ديگران نمايش دهي تا ترغيب شوند و آنها هم براي تماشاي تبت بيايند.
عباس معتقد است كه فعالان صنعت گردشگري كشور به دنبال «ايزي ماني» هستند و حاضر نيستند خود را براي كار هموار كنند. منتظرند دولت همه امكانات را تأمين كند كه اين هم اگر قرار بود درست شود تا حالا شده بود.
او را بگذاري ساعت ها از مشكلاتي مي گويد كه سال ها گريبانگيرش بوده است و اين مسائل وقتي آزاردهنده تر مي شود كه تجربه ديگر نقاط دنيا را هم داشته باشي و ذهنت مدام در حال مقايسه باشد. اگر حتي به آن عادت كرده باشي. مي پرسم از مكان هايي كه مي توان در ايران ديد و كمتر كسي از آن خبر دارد؛ مي گويد: «ول كنيد خانم، بگذاريد دست نخورده باقي بمانند و سالم! وقتي نمي توانيم از قبالشان درآمد داشته باشيم و حفظش كنيم بهتر كه ناشناخته بمانند.»
سراغ عكس هاي او را مي توان در نشنال جئوگرافيك و نشريات خارجي گرفت و البته در سايت خودش كه «آزادكوه» نام داده اش. به قلم خودش: «براي بعضي ها آزادكوه كوهي است بلند كه در بلاد يوش واقع شده، اما براي ما چيزي وراي اين حرف ها. ما اون سال ها با اين نام عشق ورزي را مرور مي كرديم. دويدن را تمرين و خستگي را از ياد مي برديم. با اين نام ما دلمان در پي كوه ها بود و كوه ها چه بلند و ما چه دلتنگ...»
عباس در وبلاگش خلوت مي كند با لحظات تلخ و شيرين سفرش. از حوادث مي گويد، سقوط همسفرانش و مرگ يارانش و از شگفتي ها و فرهنگ ها. قلمش به تصاويرش طعنه مي زند در تصوير ذهنش «امشب تو شلوغي خيابون، لاي اون همه ماشين، توي او همه بوق و دود و دعوا، ياد برف هاي ساكت و سرد كوه هاي بلند اكونگاكوا افتادم. ياد سفر به قاره آمريكاي لاتين. ياد بالارفتن تا بلندترين نقطه  اين قاره و بازگشتن به مندوزا سرزمين آفتاب و انگور. به آرژانتين ...»
مصاحبه را تنظيم مي كردم كه شنيدم عباس به همراه هادي ساعي تكواندوكار قهرمان المپيك، مشعل اين المپيك زمستاني ۲۰۰۶ تورين را روز ۲۳ دسامبر در قسمتي از مسير شهر پالرمو ايتاليا حمل كردند. اين مشعل در مراسمي در منطقه باستاني المپياي يونان روشن شده بود. كاستاس فيليپيديس ۱۹ ساله اين مشعل را به همراه شاخه اي از برگ درخت زيتون در دستان خود روشن و حمل كرد تا او نخستين فرد از زنجيره ۱۰ هزار و ۵۳۵ نفري باشد كه اين مشعل را حمل مي كنند. او و هادي رفتند تا با حمل مشعل المپيك زمستاني تورين از شهر تراپاني ايتاليا به سمت پالرمو، ايران را بر سر زبان ايتاليا و دنيا اندازند. كه حمل اين مشعل تلاشي براي نزديكي فرهنگ ها و آشتي دادن كشورها است. او خودش را آتش بيار معركه خطاب كرده است!
راستي عباس خيلي وقت هم نيست كه ازدواج كرده است. همسرش فرخنده صادق، يكي از نخستين زنان ايراني است كه به قله اورست صعود كرد و حالا ليدر قله هاست مثل خودش. براي همين براي ديدن اين زوج با هم بايد ماه ها منتظر ماند تا سفر به اتمام برسد. هر يك در گوشه اي از دنيا.

آشنايي با شوراي جهاني ايكا
آرشيوهاي ملي، حافظان ميراث مكتوب و در حقيقت حافظه دولتها و ملتها هستند. اين يادواره هاي ارزشمند، گه گاه بر اثر عدم آگاهي از شيوه ها و فناوري هاي مطلوب و مناسب نگهداري، حوادث ناگوار طبيعي از قبيل سيل و زلزله و جنگها و آتش سوزي ها آسيب ديده يا از ميان رفته اند. متأسفانه مثالهاي تلخ تاريخي در اين زمينه بسيار است. بعد از دو جنگ جهاني اول و دوم كه طي آنها خسارات عظيم و جبران ناپذيري به آرشيوهاي كشورهاي مختلف وارد آمد، دوستداران فرهنگ، ايجاد نهادي را كه حتي الامكان از زوال و نابودي اسناد جلوگيري كند، ضروري دانستند.
بنابراين پس از تشكيل سازمان ملل متحد، با تلاش شاخه علمي، فرهنگي اين سازمان (يونسكو) شوراي جهاني آرشيو بوجود آمد و اولين اجلاس آن در سال ۱۹۵۰ در پاريس تشكيل شد.
شوراي جهاني آرشيو تا سال ۲۰۰۵ تقريباً  داراي ۱۶۰۰ عضو از ۱۹۰ كشور دنيا مي باشد. اين اعضا تحت چهار رده «الف» آرشيو هاي دولتي و ايالتي، «ب» نمايندگان مجامع حرفه اي آرشيوي، «ج» مؤسسات آرشيوي غيردولتي، «د» اعضاي مستقل و «ه» اعضاي افتخاري تقسيم بندي شده اند. بيشترين حق عضويت را رده هاي «الف» و «ب» مي پردازند و حق رأي نيز منحصر به اين دو رده است.
اهم اهداف اين شورا عبارت است از:
۱- هماهنگ سازي ادارات آرشيو، مجامع حرفه اي آرشيويستها، آرشيوهاي منطقه اي، محلي و اداري و آرشيويستهاي مستقل.
۲- تهيه استانداردها، مقررات، روشها و ساير ابزار گردآوري،  پردازش و ارائه سيستم هاي اطلاعاتي.
۳- ارائه كمكهاي مالي، فني و كارشناسي به آرشيو كشورهاي در حال توسعه.
۴- تنظيم سياستها و برنامه هاي توسعه در زمينه آرشيو و اطلاع رساني.
۵- گسترش آموزش كاركنان و مراجعه كنندگان به آرشيوها و ارتقاي استعدادهاي بالقوه در سطوح ملي و منطقه اي در زمينه علم آرشيو و اطلاع رساني.
۶- مطالعه و پژوهش در تئوري و فعاليت آرشيوي و كاربرد آن در مديريت اسناد و مديريت آرشيو.
اعضاي اين شورا هر چهار سال يك بار به منظور بحث و تبادل نظر درباره مسائل و موضوعات مربوط به حرفه آرشيو در كنگره بين المللي آرشيو گرد هم مي   آيند. در خلال اين چهار سال كميسيون ها و كميته هاي مختلف اين شورا براي تصميم گيري و ارائه خط مشي به اعضا در بخشهاي مختلف آرشيوي، جلساتي تشكيل مي دهند. از آن جمله مي توان به سيترا اشاره كرد كه در واقع كنفرانس بين المللي ميزگرد آرشيوي است و هر سال با شركت رؤساي آرشيوهاي دولتي و نمايندگان آرشيوهاي ايالتي، مؤسسات حرفه اي و آرشيوهاي غيردولتي تشكيل جلسه مي دهد. شوراي جهاني آرشيو تحت نظارت يك رئيس، ۵ معاون و كميته اجرايي اداره مي شود. كميته اجرايي داراي دبير كل، رئيس، معاون، خزانه دار و شش عضو انتخابي ديگر است و دو بار در سال جلسه دارد و موارد ذيل را مورد بررسي قرار مي دهد:
- اشتراك ها و استعفاها، گزارش دبيركل و كميسيون هاي دائمي، گزارشهاي مالي و بودجه، همكاري با سازمانهاي بين المللي، سازماندهي كنگره ها، تعيين اولويت هاي برنامه، مقررات و ساير مسائل قانوني و حقوقي، سياستهاي ارائه شده به كميته اجرايي توسط اعضا.
شوراي جهاني ۳ كميسيون دائمي دارد:۱- كميسيون حمايت ازبرنامه۲،كميسيون مديريت برنامه۳،- كميسيون توسعه آرشيوي.
كميسيون مديريت برنامه مسئول ايجاد و نظارت بر كار كميته هاي فني و حرفه اي است. اين كميته ها عبارتند از: كميته اسناد معماري و مهندسي، كميته اسناد ديداري و شنيداري، كميته ساختمان و تجهيزات آرشيو، كميته اسناد علمي، كميته اسناد الكترونيك، كميته اسناد ادبي و هنري، كميته جلوگيري از حوادث نامطلوب، كميته خودكارگرداني آرشيوي، كميته اسناد حقوقي، كميته تاريخ شفاهي، كميته حفظ و نگهداري اسناد آرشيوي، كميته اسناد جاري سيستم هاي مديريت اسناد و ارزشيابي آرشيوي، كميته مهر شناسي و كميته فناوري تصويري.
طبق اساسنامه اين شورا كشورهاي غيراروپايي در يك منطقه جغرافيايي با فرهنگ مشترك يا مشابه مجازند داراي شعبه منطقه اي آرشيو باشند.
از نظر تقسيم بندي منطقه اي، سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران عضو شعبه جنوب و غرب آسيا است. اين شعبه متشكل از ايران، بنگلادش، سري لانكا، هند، پاكستان و نپال مي باشد.
نمايندگان مؤسسات و مجامع حرفه اي آرشيو كه داراي علائق حرفه اي مشترك هستند در بخشهاي مختلف شوراي جهاني قرار مي گيرند كه مهمترين آنها بخش مجامع حرفه اي شوراست و همه اعضاي رده «ب» را در برمي گيرد.
شوراي جهاني آرشيو به منظور تبادل اطلاعات و ارائه رهنمودهاي آرشيوي نشريات متعددي را چاپ كرده و در اختيار اعضا قرار مي دهد كه مهمترين آنها «كما» و خبرنامه شوراي جهاني است.
شوراي جهاني آرشيو با مجامع و سازمانهاي گوناگون همكاري دارد.
جمهوري اسلامي ايران عضو رده «الف» شوراي جهاني آرشيو است و در تمام اجلاس هاي اين شورا از حق رأي برخوردار است. همچنين در مقابل پرداخت حق عضويت از امكانات اين شورا بهره مي برد كه شامل: استفاده از رهنمودها و انتشارات، پژوهش ها، كمكهاي مالي، آگاهي از آخرين پيشرفتهاي فناوري در امر اطلاع رساني و آرشيو و دريافت تمام جزوات و نشريات منتشره از سوي شورا در تمام اجلاسهاست. اين شورا نقش مؤثري در ايجاد و تقويت روابط اطلاع رساني و آرشيوي با ساير آرشيوهاي معتبر دنيا و تبادل اين اطلاعات دارد. همچنين ارائه استانداردها، مقررات و سيستم هاي اطلاع رساني روشهاي مديريت آرشيو و اسناد، سياستهاي توسعه، برگزاري دوره هاي آموزشي در آرشيوهاي معتبر دنيا كه موجب افزايش آگاهي آرشيوي كاركنان آرشيوها مي شود، از اقدامات اين شورا به شمار مي آيد.
شوراي جهاني آرشيو نهادي كاملاً  فرهنگي، علمي است و از دخالت مسائل سياسي در امور خود حتي الامكان جلوگيري مي كند. عضويت در اين شورا براي آرشيوهاي دنيا ضروري است و عدم ارتباط با آن، موجب محروميت آرشيوها از آخرين پيشرفتهاي فناوري هاي آرشيوي و اطلاع رساني خواهد شد.
اجلاس آتي شوراي جهاني در سال ۲۰۰۸ و در كوالالامپور پايتخت مالزي برگزار خواهد شد.
دكتر كيانوش كياني هفت لنگ
معاون اسناد ملي سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران

گزارش
بهار با فرهنگ ايراني در پاريس
003048.jpg
گزارشي از نمايشگاه آثار فرهنگي و هنري ايران در فرانسه
با خبر شديم كه در مركز نويي پاريس، نمايشگاهي از آثار هنري ايران برپا شده است. براي همين براي ديدن اين آثار به آنجا مي رويم. محيط نمايشگاه در نزديكي خيابان شانزه ليزه است. در بدو ورود به حجت الله ايوبي رايزن فرهنگي ايران در فرانسه برمي خوريم كه ما را به درون نمايشگاه تعارف مي كند، پس درمي يابيم كه باني و برگزاركننده نمايشگاه رايزني فرهنگي ايران در پاريس است.
پس از ورود به نمايشگاه نخستين تابلويي كه چشمان را مي نوازد، قطعه سياه مشقي از ميرزا غلامرضا اصفهاني- قرن نوزدهم ميلادي- است. آفريننده اين تابلو با امتزاجي از حروف ابجد با تركيبات ويژه، دنيايي از زيبايي و معرفت را به وجود آورده است كه از دست هر هنرمندي ساخته نيست. بخشي از نمايشگاه به بايگاني هاي شخصي مهدي عتيقي است كه شامل مجموعه نفيسي از خوشنويسي، مينياتور، تذهيب، تجليد، تشعير، نسخ خطي از قرن نهم تا به امروز است. در اين نمايشگاه آثار ارزشمندي از جمله مجموعه نفيسي از سلطان علي مشهدي، شاه  محمود نيشابوري، لطفعلي صورت گر، وصال شيرازي، علي اكبر گلستانه، ميرعلي هروي، فرصت شيرازي نيز به چشم مي خورد. بخش ديگري از نمايشگاه به نوعي بازآفريني كارهاي قديمي مكتب شيراز است. به بازديد خود از نمايشگاه ادامه مي دهيم. آثار ارزشمندي را مي بينيم كه نمايانگر تاريخ هنر كتاب در ايران است و معرف مكاتب مختلف هنر سنتي ايران از دوره تيموري تا به امروز است.
در بخش نقاشي، تصاويري از بزم و رزم و نمونه سازي صفحاتي از كتاب خاوران نامه تنها اثر به جا مانده از مكتب قرن هشت و نه شيراز است. آثار آقا لطفعلي شيرازي پر از پرنده، گل، درخت و شكوفه هاي بهاري است و هر بيننده اي را ناخودآگاه به ياد بهار، شيراز و شعر حافظ مي اندازد.
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
هيچ عاشق سخن راست به معشوق نگفت
آثار آقا لطفعلي شيرازي در نهايت ظرافت و پرداز به چشم مي خورند.
در گوشه اي از اين نمايشگاه، جمعيت بسيار زيادي دور هم حلقه زده بودند. آنجا كارگاهي بود براي ساختن كاغذهاي زيباي ابر و باد. كارگاهي بود كه هر بازديدكننده اي مي توانست يك بار خود ساختن كاغذهاي ابر و باد را امتحان كند. همه در يك لحظه عشق و شور نقاشي را در خود يافته بودند. هر كسي بنا به سليقه خود اين هنر ايراني را تجربه مي كرد. درباره تاريخچه، چيستي و طريقه ساختن اين كاغذهاي ابر و باد بايد گفت: اين نوع نقاشي در حقيقت به قرن نهم هجري قمري برمي گردد و ابداع كننده آن ايرانيان بوده اند و در واقع آبستره(abstrait) امروزي نوعي تقليد از اين نوع نقاشي است.
003051.jpg
طريقه ساخت
براي ساختن كاغذهاي ابر و باد ابتدا مقداري تخم شنبليله را در آب خيسانده و سپس جوشانده، آب آن را صاف كرده و سپس آن قدر مي جوشانند تا آب آن به اندازه كافي غليظ شود. به جاي تخم شنبليله مي توان از نشاسته نيز استفاده كرد. آن گاه آن را در يك تشتك مسطح مي ريزند. سپس به وسيله يك تكه جارو، چند قطره رنگ روغني دلخواه را بر روي آن مي پاشند و بلافاصله كاغذ را بر سطح آن پهن مي كنند. در بعضي مواقع براي اين كه نقوش زيباتري به دست آيد، محلول را به وسيله يك شانه آرام كمي حركت مي دهيم. بعد كاغذ را در تشتك ديگري كه محتوي آب پاك است مي شويند. طرح زيبايي بر كاغذ منقوش است، كاغذ را پس از خشك شدن اتو مي كنند.
در گوشه اي ديگر از اين نمايشگاه كارگاه خوشنويسي داير است و هنرآموزان فرانسوي و ايراني هر كدام مشغول نوشتن بيتي از يك شاعر ايراني اند. در آنجا با رئيس مركز نويي به گفت وگو پرداختيم. او از استقبال كم نظير بازديدكنندگان از برنامه هاي نمايشگاه، بسيار خوشحال به نظر مي رسيد و بر اين باور بود كه هنرمندان هميشه پيام آوران صلح و دوستي و آشتي بين ملت ها هستند و حجت الله ايوبي رايزن فرهنگي كشورمان، اهتمام مردم ايران را طي اعصار و قرون متمادي دليلي بر عشق مردم كشورمان به دانش و كتاب دانست.
در بين شركت كنندگان ناگهان به تعدادي از زبان آموزان خانه فرهنگ ايران در پاريس برمي خوريم كه در حال حاضر مشغول فراگيري زبان فارسي هستند. كريستف جمله بسيار زيبايي را به فارسي ياد گرفته بود. او به ما گفت: «من ياد گرفتم كه فارسي شكر است» و ماري بلافاصله گفت: «فارسي حرف زدن يك هنر است» . و من اين شعر حافظ را براي شان خواندم كه مي گويد:
«شكر شكن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود»
نمايشگاه تا يك ماه همچنان برقرار خواهد بود. در همين مركز يك كنسرت موسيقي و تئاتر ايراني در ۴ ، ۵ و ۶ آوريل به اجرا درخواهد آمد. در پايان بازديدمان از نمايشگاه چشم مان به يك سماور بزرگ مي افتد كه در حال جوش و خروش است. در آن هواي سرد يك چاي داغ با شيريني ايراني، بهترين و دلچسب ترين پذيرايي مي توانست باشد. چاي را مي نوشيم و نمايشگاه را با همه زيبايي هايش ترك مي كنيم.
محسن فارساني- پاريس

گفت وگو
سفير جديد قرقيزستان در نخستين گفت وگو به همشهري گفت:
زبان فارسي را به دانشگاه ها و ميان مردم قرقيزستان مي برم
003045.jpg
«آواز بيك آتاخان اف» سه ماه پيش از سوي دولت قرقيزستان به سمت سفير اين كشور در تهران منصوب شد.
پس از ايجاد روابط ديپلماتيك ميان ايران و قرقيزستان از ۱۴سال پيش به دنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، وي سومين سفير كشور خود در ايران است.
آواز بيك در نخستين مصاحبه خود با يك خبرنگار ايراني در حالي كه به زبان فارسي سليس سخن مي گفت، اظهار داشت: در سال ۱۹۸۲ كه در ارتش خدمت مي كردم، براي تحصيل در رشته زبان هاي خارجي وارد دانشگاه نظامي مسكو شدم و از سوي مسئولان دانشگاه، گروه آموزشي زبان دري براي ادامه تحصيل من تعيين شد. در نيمه اول سال تحصيلي وقتي متوجه شدم كه انتخاب زبان دري از سوي دانشگاه براي اعزام دانش آموختگان اين زبان به افغانستان و همكاري با نظاميان شوروي هنگام آموزش سربازان افغان اتخاذ شده است، چون مايل نبودم به اين مأموريت بروم، سعي كردم با بهانه هاي مختلف، از جمله كسب نمره پايين در درس زبان دري، مرا از يادگيري اين زبان معاف كنند. ولي نتيجه اي نگرفتم و مقامات دانشگاه به علت نظامي بودن من تأكيد كردند بايد رشته تعيين شده و زبان دري را فرا گيرم.
وي افزود: من براي اجراي دستورات نظامي ناچار شدم كه زبان دري را ياد بگيرم، ولي گويا سرنوشت ديگري در پيش روي من قرار داشت. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به بيشكك برگشتم و در سال ۱۹۹۲ بخش زبان فارسي را در وزارت امورخارجه قرقيزستان تأسيس كردم كه تعداد ۱۰۰ نفر فارسي ياد گرفتند و از ميان آنان حدود ۲۰ نفر به تحقيق در زمينه ايران شناسي پرداختند و زماني پس از آن، دانشكده شرق شناسي در دانشگاه هاي جمهوري قرقيزستان داير شد كه اكنون حدود ۵۰۰ دانشجو به تحصيل در زبان هاي فارسي، چيني، ژاپني، كره اي، عربي و تركي مشغولند و در ۶ دانشكده ايران شناسي تدريس مي شود.
سفير قرقيزستان مي گويد: پس از چند سال خدمت در وزارت امورخارجه و تدريس در انستيتوي شرق شناسي، به سمت دبير مطبوعات رياست جمهوري انتخاب شدم كه در اين هنگام زبان دري خواندن من در دانشگاه نظامي و تلاش چندين ساله براي گسترش زبان هاي شرقي به ويژه زبان فارسي به ياري من آمد و از سوي رياست جمهوري به مناسبت آشنايي به زبان فارسي، به عنوان سفير كشورم در ايران انتخاب شدم. البته پيش از من، دو سفير به ايران آمده بودند، ولي من نخستين سفير آشنا به زبان فارسي هستم.
آواز بيك، شادماني خود را از منصوب شدن به اين سمت پنهان نمي دارد و تولد پنجمين پسرش را همزمان با آغاز مأموريت خود در تهران، يك ميمنت و اتفاق خوش يمن مي داند و اضافه مي كند: كشور ايران هميشه براي من يك كشور دوست و برادر و يك كشور تاريخي و فرهنگي با ارزش به شمار مي آيد.
ايران نه تنها براي قرقيزستان، بلكه در عرصه بين المللي يك كشور تاريخي و يك موزه زنده است و در هر شهر و هر گوشه اين كشور نشانه هاي افتخارآميز تاريخي و فرهنگي فراواني وجود دارد.
وي مي گويد: كشور ايران براي قرقيزستان از لحاظ تاريخي و فرهنگي اهميت زيادي دارد. مشتركات ديني و فرهنگي، دو ملت ما را به يكديگر نزديك كرده است. در منطقه اي كه بيش از ۲۰۰ ميليون جمعيت زندگي مي كنند، ايران مي تواند به عنوان يك موتور قوي در توسعه كشورهاي منطقه نقش ايفا كند و قرقيزستان كه در قلب آسيا قرار دارد، در اين راه آماده همكاري مجدانه با ايران است.
وي در ادامه گفت: با گذشت ۱۴سال از برقراري روابط دو كشور هنوز ما نتوانسته ايم از امكانات موجود به خوبي بهره مند شويم. مبادلات اقتصادي ايران و قرقيزستان در حال حاضر حدود۴۰-۳۵ ميليون دلار است كه اين رقم بسيار كم است. در زمينه هاي علمي و فرهنگي و توريستي هم متأسفانه ارتباط مردم دو كشور پيشرفت نداشته است. منابع موجود زبان فارسي در قرقيزستان نشان مي دهد كه در گذشته هاي بسيار دور زبان فارسي يكي از زبان هاي فرهنگي و علمي مورد استفاده مردم قرقيزستان بوده است. آثار نوشته شده در قرقيزستان به زبان فارسي از جمله كتابي به نام «مجمع التواريخ» هنوز هم در دوره فوق ليسانس و دكتراي دانشجويان مورد استفاده قرار مي گيرد. كلمات و اصطلاحات بسياري از فارسي به قرقيزي و از قرقيزي به فارسي وارد شده است.
آواز بيك افزود: اولويت مأموريت من به عنوان سفير كشور قرقيزستان اين است كه زبان فارسي را به دانشگاه ها و ميان مردم كشورم ببرم و با همكاري وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، استادان زبان و ادبيات فارسي را به دانشگاه هاي قرقيزستان دعوت  كنم و براي آشنايي مردم قرقيزستان با ايران كتابي به زبان قرقيزي تهيه مي كنم و كتابي نيز به زبان فارسي درباره شناسايي قرقيزستان به مردم ايران منتشر مي كنم. همچنين براي مبادله دانشجويان ميان دانشگاه هاي دو كشور نيز كوشش خواهم كرد. به هر حال من زبان شيرين فارسي را در بيشكك و گوشه و كنار قرقيزستان گسترش خواهم داد.
گفت وگو: حميد دهقان

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |